Freitag, 20. September 2013

حکومت ولایت فقیه رهبر ایران نمی خواهیم

حکومت دینی در هر شکلی با اصل آزادی وجدان یعنی انتخاب آزاد دین و اندیشه های سیاسی و باورهای 
شخصی در تضاد بوده و تحمیلی بر دگر اندیشان است. چنین نظامی باورهای یک گروه را برتری داده و آنرا 
.پایه ای برای تصمیمات عمومی جامعه قرار می دهد

هانا آرنت 
در این راه تا بدانجا باید رفت که حتی حفظ بچه های فقر ستمدیده از نظر سیاست و اقتصادی را برای آنکه 
.آیندگان ما نیز بتوانند از آنان بهره مند شوند , باید به انواع پیمان اضافه کرد

.از این نگاه انسان باید بدان نیز متعهد باشد که از فقر و استبداد جلو گیری نمایند
.چون بشریت نمی خواهد با چنین کسی ها بر روی کره خاک زندگی مشترکی داشته باشد, باید او را نابود کرد

اینک به این پرسش بپردازیم که آیا می توان برای مذهب و ایدئولوژیک دینی در جوامع مدرن کارکردی قائل
 شد؟؟؟؟

دیدیم که سه پایه ای که جامعه مدنی باید بر آن قرار گیرد, یعنی اعتماد پیمان و بخشایش همانقدر که در محدوده
خانواده ستمدیده و بدیهی است , هر چه که نهاد اقتصادی بزرگتری را در نظر گیریم,
[ بستگان دوستان همشریان هم میهنان ] از کارایی کمتری برخوردار است

البته می توان و باید کوشید که به بیگانه نیز چون آشنا نگریست.اما بسادگی نمی توان آنچه را که اکتسابی و 
.تربیتی است, به پای آنچه جامعه و غریزی است رساند

بنابراین با همان مشکل بزرگ ربروییم که چگونه می توان انسان را از دست زدن به جرم و جنایت بازداشت
. و به نیکی و نیکوکاری واداشت

اگر از تاریخ یک درس بتوان گرفت همین است که با به بند کشیدن او در چنبره قوانین جزایی و ترس از
 .مجازات آنجهانی نمی توان به نتیجه مطلوب رسید

یک چیز مسلم است و آن اینکه هر نوع به بند کشیدن اراده آدمی نه تنها راه حل نیست که برعکس تنها با گسترش 
.دامنۀ آزادی می توان انسان را در جایگاهی قرار داد که آگاهانه و داوطلبانه به شایستگی و بایستگی زندگی کند

بنابراین با آنکه الگو پردازی گامی لازم و درست است بهیچوجه کافی نبوده و تنها یک شق بجا می ماند و آن اینکه
نمونه اخلاقی با گروه پیروان پیمانی بندد پیمانی آگاهانه اراده و عمیق پیمانی که در تاریخ بشر تا بحال میلیاردها 
.انسان را به نیکی و نیکویی پایبند کرده است
 پیمانی که بارها و بارها مورد سواستفاده اربابان مذهب قرار گرفته , اما اگر مسئولانه به سرنوشت بشر بیندیشیم
 !هیچ جایگزینی ندارد

هیچ قدرتی در جهان قادر نیست بر درون انسانی تسلط یابد.فراموش نکرده ایم که نیچه ادعا کرد احساسات انسان
 ناخودآگاه به او دست می دهند و خود او هم دلیل آنرا نمی داند, بنابراین تنها تضمینی که برای نیکی و دوری انسان
 .از بدی می تواند وجود داشته باشد آنستکه, آگاهانه و داوطلبانه پیمانی بندد و به اراده خود بخواهد که بدان پایبند باشد

.پیمان با پدر و مادر همسر و یا حتی دوستان هرچند نیک و ضروری است اما از ثبات و گستره لازم برخوردار نیست
 .ولاترین پیمان را تنها با کسی می توان بست که خود از هرگونه پایبندی به بندهای زندگی رها باشد  

دین می تواند با ارائه نمونه اخلاقی با فرد انسان پیمانی بندد که او را استوارتر از پیمان با نزدیکترین کسان به نیکی و
نیکوکاری پایبند سازد وانگهی پیمان با بستگان و دوستان پیمانی است خصوصی در حالیکه جامعه می تواند از
شهروندان خود بخواهد که اعلام کنند در رفتارهای اخلاقی خود به چه پیمانی پایبند هستند و به کدامین موازین
 اخلاقی وفادار ؟؟؟؟؟؟


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen