,محاکماتی که این روزها در ایران برقرار است, و اغلب هم سرکردگان خودی حکومت را بپای میز محاکمه کشانده
.بسیار حیرت انگیز است
,اما این برای خود مجریان هنوز هم عبرت انگیز نیست,که همدستان دیروز و هم سفره گان خود را به زیر تیغ
,اما این برای خود مجریان هنوز هم عبرت انگیز نیست,که همدستان دیروز و هم سفره گان خود را به زیر تیغ
نشانده اند,درحقیقت این خود مثال زنده و پیش چشمی است
..که گردش دوران را به ساده ترین وجهی در مقابل حاکمان و خود متهمان گذاشته است
از اولین روزهای و دوران نوجوانی کتابی در مورد زندانبان تلخ شکنجه گری خواندم. که در هنگام شکنجه به
..که گردش دوران را به ساده ترین وجهی در مقابل حاکمان و خود متهمان گذاشته است
از اولین روزهای و دوران نوجوانی کتابی در مورد زندانبان تلخ شکنجه گری خواندم. که در هنگام شکنجه به
.چهره اسیران زیر دستش نگاه نمی کرد
,نمی خواست دچار هیچگونه ای از احساس ترحم شود و در کارش خللی ایجاد گردد, روزی جوانی را به او سپردند
و او کماکان با تعهدی که خاص او بود به شیوه معمولش اسیر را در زیر شکنجه از پای در آورد و به مرگ کشاند
زندانی اما ساعتی مچی را پیش از آنکه او را به شکنجه گر سپرده باشند در پاکتی گذاشته تقاضایش این بود تا
زندانی اما ساعتی مچی را پیش از آنکه او را به شکنجه گر سپرده باشند در پاکتی گذاشته تقاضایش این بود تا
بعد از اتمام کار شکنجه گر به او تحویل دهند, شکنجه گر سال های در کارش سخت کوشیده بود بسان انسانی
که درست درکاری نیک کوشیده باشد او در این کار هرگز غم کسی را نخورده بود غمی نداشت او گمان نمی
..برد روزی پاسخ چشم های بسته خود را آنچنان بگیرد که دیگر درمانی بکارش نیاید
شکنجه گر گریست و چه دیر زیرا مچی را که اینبار او بریده بود همان بود که خود زمانی آن ساعت را به رسم پدری
شکنجه گر گریست و چه دیر زیرا مچی را که اینبار او بریده بود همان بود که خود زمانی آن ساعت را به رسم پدری
بر آن بسته بود دیر بود دیگر دیر بود و حالا هم دیگر دیر است که نمونه ای چون مرتضوی رئیس دادگاه جمهوری
اسلامی و اسدالله لاجوردی و سعید امامی مجری بخشی از کشتار های بعد از انقلاب در ایران به همکاری این
.چند تن حکومت داراند به واقعیت بر قدرت جمهوری اسلامی حکومت داشته اند
اما این تا حد دیر هنگامی به پای شکنجه رفتن و بردن زندانی و زندانبان شدن خود نشان از واقعیتی برتر سرسختر
از شکنجه به همراه دارد ,این تکرار علامتی فراتر از ترس و عبرت را با خود دارد,در واقع بایستی در این میان چیزی
مهمتر از شکنجه و پست تر از خود آن مطرح باشد که سیستم شکنجه از کارش دست نمی کشد و زندانی و در
واقع جامعه را به قربانی خود بدل می سازد, و این گردونه تا زمانی که این پستی مهم این واقعیت برتر از شکنجه
در کار باشد به همین منوال خواهد چرخید و سخن از عبرت را هم بیهوده می کند رمز گشایی از این تکرار گشوده
.شدن دست منافع است این منافع است که قرین شکنجه زندان است
و برای زندانبان و شکنجه گر و آمران آنچنان ارج و تشخصی دارد, تا از تکرارش حتا اگر کریبان خودشان را هم بگیرد
.درس و عبرتی نگیرند
این منافع را آنچنانکه رو اویانی فرهیخته در تاریخ گفته و بسیاری را نیز باور بر آن است به جامعه طبقاتی و منافع
.طبقات حاکم مربوط دانسته اند
به این ترتیب زندان و شکنجه زیر مجموعه و فرمانبردار منافع طبقاط مسلط بر جامعه است و این است که بطور
.ناگزیر آمران و عاملان را متعهد به آن می کند
.در حقیقت همچون روحانیون که از اصل و نسبی بر خوردار بود وهمواره بدان اتکا داشت و بر آن اساس می بالید
.زندان و شکنجه و مرگ آفرینی نیز نجیب زاده گانی اصیل از تبار جامعه طبقاتی هستند
به همین خاطر زندان و شکنجه و مرگ را بایستی امروزه در قامت شوالیه ای اما مربوط به دنیای مدرن و پست مدرن
درک نمود که تمامی پستی دردی را که از ابتدای بشریت تا کنون تجربه شده هنوز در تمام جهان و هم اینک در
,مقابل چشمان همین جهان در ایران و در چاردیواری سلول های نمونه ای همچون اوین و کهریزک به نمایش می گذارد
این واقعیت تا به امروز سی پنج سال است که در جامعه ما تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تکرار می شود و اکنون
این واقعیت تا به امروز سی پنج سال است که در جامعه ما تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تکرار می شود و اکنون
.بار دیگر چشم ها بدان خیره شده اند, باشد که روزی بساط زندان و زندانبان به معنای جامعه طبقاتی بر چیده شود
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen