Sonntag, 3. November 2013

محمد تقی شهرام یادداشت ها و تاملات در زندان های جمهوری اسلامی ایران

محمد تقی شهرام  دفترهای زندان یادداشت ها و تاملات در زندان ها جمهوری اسلامی ایران.
یک شنبه 14 مرداد 1358
دیروز طرف های عصر بود که از گفتگوی دو نفر از این پاسدارها فهمیدم امروز تعطیل 
.عمومی است. جالب است که آنها حتی یک چنین موضوعاتی را هم ازمن پنهان می کنند مدتی فکر
 کردم که چرا و قضیه چیست؟ تا این که بالاخره یادم آمد که 14 مرداد مقارن با روز مشروطیت 
است, یعنی اگر درست حساب کرده باشیم امروز باید مقارن 74 امین سالروز صدور فرمان 
.مشروطیت به دست مظفرالدین شاه باشد

درباره انقلاب مشروطه ایران تا کنون زیاد و هم بسیار کم صحبت شده است.تا آنجا که مسئله به
 ضرورت بررسی های همه جانبه و تحلیلی از این انقلاب و زمینه هاب ظهور و بروز و سپس آثار
 و نتایج سیاسی اجتماعی و اقتصادی آن بر می گشت و یا موضوع لزوم درس گیری از آن به 
عنوان راه گشای مبارزات آینده خلق تاکید می گشت سخن بسیار گفته شده است , اما تا آنجا که 
مسئله به خود انجام این وظیفه و دردست بودن چنین تحلیل ها و بررسی هایی مربوط می گردد 
 مشاهد خواهیم کرد که بجز تاریخ همیشه جاودان مرحوم , کسروی , به عنوان تنها و معتبرترین 
منبعی که بطور نسبتاً کاملی به سیر حوادث وقایع این انقلاب و البته نه از جنبه تحلیلی آن پرداخته 
و بجز چند کار تحقیقی از محققینی مانند فریدون آدمیت که بیشتر بر جنبه های غیر سیاسی و نتایج 
غیر تئوریک این انقلاب نظارت دارد, و چند جزوه و کتاب در باره زندگی و مبارزات برخی از 
.مشاهیر آن ما اساساً فاقد یک تاریخ تحلیلی همه جانبه ازانقلا مشروطه هستیم

تنها کار تحلیلی قابل اتکایی که می توان روی آن انگشت گذارد همانا کار بسیار فشرده و مختصر
 ایوانف درباره این انقلاب است. کتاب دیگری هم از طرف روس ها در همین باره منتشر شده که
. به نام مشروطیت ایوانسگی معروف است

اما این یکی آنقدر دارای اشتباهات و استنتاجات و استنباطات نادرست تاریخی و سیاسی هست که
 باید گفت نکات صحیحش چیز جدیدی به تاریخ ایوانف اضافه نمی کند و نادرستی ها و 
.انحرافاتش هم که به جای خود باقی است

باری اما غرض از این مقدمه که شاید بارها نیز مفهوم آن را هر خواننده مطالب سیاسی و تاریخی
 در جاهای دیگر هم مشاهد کرده باشد این نبود که بار دیگر نارسایی های فرهنگی و فکری جامعه
 و یا مجددا ضرورت این بررسی تاریخی را بار دیگر عنوان ساخته باشیم خیر بلکه منظور من 
اشاره به نکته دیگری است و آن تاکید بر..( ؟ ) ضرورت بررسی تحلیلی انقلاب دوم یعنی انقلاب
 .سال های1356- 57 ایران است

انقلابی که علیرغم همه تفاوت های کیفی اش با انقلاب مشروطه از جهات گوناگون شکل و
 تاکتیک های عمومی انقلاب محتوای دموکراتیک آن نیروهای رهبری کننده آن در پوشش های 
ایدئولوژیکی اش شباهت های غیر قابل انکار و بسیار قابل تاملی با انقلاب مشروطیت 74 سال
 پیش ایران دارد و چه بسا همان طور که بین سرنوشت این انقلاب و سرنوشت آن شباهت های 
باز هم عجیب و بسیار نزدیکی در افق آینده قابل پیش بینی است این هم قابل پیش بینی باشد که
 سرنوشت تحلیل و بررسی همه جانبه این انقلاب نیز کمابیش به همان نتیجه ای بینجامد که 
.تاکنون سرنوشت تحلیل و بررسی انقلاب مشروطیت به آن انجامیده است

خوب به خاطر می آوریم که در همین اوقات و در سال پیش بود که دیگر به مرورچهره نیروهای
 رهبری کننده یک تحول انقلابی آتی در ایران اشکار شده بود. در بعد از 17 شهریور بود که 
احتمال بروز حتمیت انقلاب با همه عظمت و زیبایی ای که در چشم انقلابیون دارد برایم اثبات
 شده بود. 17 شهریور نقطه عطفی بود که دشمن با دست خود انقلاب ناگزیر ایران را از زهدان
 تاریخ بیرون کشید. باری در همین اوقات بود که روز بروز بیشتر متوجه شباهت های بسیار 
.عجیب و نزدیک این انقلاب با انقلاب مشروطه می شدم

انقلابی که ما برای تصور پیشاپیش اشکال و شیوه های بروز و ظهور و درک ویژگی ها و 
مختصاتش آن همه به کله خود فشار آورده بودیم حالا مانند یک نوزاد طبیعی همشکل و دارای
 شباهت های طبیعی بسیار چشمگیری با برادر بزرگتر خود در حال زایش بود بدون آن که ما 
انقلابیون این سال ها حتی لحظه ای به فکر چنین واقعیتی بیفتیم که مسلما انقلاب دوم ایران نیز
 .نمی تواند از بسیاری از خصوصیات سنن و ویژگی های انقلاب اول ایران جدا باشد

به همین دلیل نیز با آن که در بیان و گفتار اهمیت عظیمی برای انقلاب مشروطه قایل می شدیم
 و برای مطالعه و آموزش اسناد و کتب مربوط به آن فرصت و انرژی معینی را تعیین می 
کردیم اما هیچ گاه در مخیله ما نگنجیده بود که امری که آن همه در رؤیا و تصور ترسیم اش
 کرده بودیم و عاشقانه به این ساخته خیال و ذهن خود دل باخته بودیم امری را که آن همه به 
خاطر ظهور و بروزش زحمت و مصیبت تحمل کرده بودیم و خون و عرق و رنج صدها و
 صدها نفر از همرزمان خود را نثار راه قدمش کرده بودیم با این همه هیچگاه نه پشیمان نه 
خسته و نه اندوهناک شده بودیم تا دیدن حد با انقلاب دیگری که همین ملت در 74 سال پیش
 از این به انجام رسانیده بود شباهت و نزدیکی دارد.ما از انقلاب دوم ایران به راستی امری 
تخیلی امری که تنها در میان خطوط و کلمات کتب و رساله های انقلابی  جاندار و متحرک 
به نظر می رسد,امری که در نهایت تنها بهترین آرزوها  را نشانه می زند, نه امکانات 
مادی وقوع را در نظر مجسم می کرده اید .شاید اگر بگویند اکثریت بسیار عظیمی از 
انقلابیون آگاه و فعال این سال ها , وقتی به انقلاب آینده ایران فکر می کردند بیشتر انقلابات
 چین, ویتنام, و کوبا و بالاخره روسیه را در مد نظر می آوردند , تا انقلاب انقلاب مشروطه
 .خود ایران یعنی بردار بزرگتر و تنی این انقلاب را, به راستی سخنی به گزاف نگفته اند

شکی نیست که منظور آنها به هیچ وجه این نیست که این انقلابیون مثلاً فکر می کردند, طابق 
النعل بالنعل, انقلاب ایران مانند فلان انقلاب در کشورهای دیگر به وقوع خواهد پیوست و یا
 نمونه و الگوی تام و تمام آنها به شمار خواهد رفت , خیر,بلکه خط سیر سیاسی و ایدئولوژیک
 و اشکال و وجوه عمده نظامی و تاکتیکی آن عموماً همانطور در نظر می گرفتند که معمولا 
.در یکی از این انقلابات معروف جهانی طی و محقق شده بود

به همین دلیل خوش فکر ترین و منعطف ترین انقلابیون آگاه نیز نمی توانند ادعا کنند که تا قبل
 از سال 1356 حتی یک شمای بسیار کلی و حتی بسیار مبهم از آن چه که بعداً اتفاق افتاد, 
.توانسته بودند ترسیم کنند

اما در همین جا لازم است که برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم تاکید کنیم که آنان به هیچ
 وجه با آن نظر بسیار سخیف و غیر علمی ای که انقلاب ایران را یک امر کاملا استثنایی و 
دُرَه نادره ای می داند که ناگهان از شکم آسمان افتاده و هیچ ارتباط و مشابهت و پیوستگی ای 
با دیگر انقلابات ندارد و با هیچ اندیشه و تفکر علمی قابل توجیه و بررسی نبوده و با هیچ معیار 
.و محک بشری و زمینی قابل ارزیابی نیست,واضح است که موافقتی ندارم انقلاب ایران نه تنها 
یک چیز استثنایی در میان سایر انقلابات نیست,نه تنها دُرّهء نادره ای فرو افتاده از شکم آسمان 
نیست,بلکه دقیقاً تابع قوانین تخطی ناپذیر حرکت اجتماعی بوده, در تبعیت از ضروریات و 
الزامات سیاسی- اقتصادی- فرهنگی همین جامعه صورت گرفته و دقیقاً با همین قوانین و با 
همین اندیشه بشر زمینی و تحلیل علمی واقعیات و ضروریات اجتماعی قابل توجیه تحلیل و 
.بررسی است

و اتفاقاً تمام آن اموری که به نام ویژگی ها و خصوصیت های این انقلاب نام برده می شوند 
و دقیقا و تحقیقا و تنها در پرتو یک چنین تحلیل مادی از جامعه و حرکت تضادهای درونی آن
 است که تعریف صحیح و جای واقعی و غیر قابل انکار خودش را در این انقلاب پیدا می کند 
و حتمیت علمی و اجتناب ناپذیری سیاسی و تاریخی اش را علیرغم تمام تصورات و پیش 
.داوری های ذهنی گذشته اثبات می نماید

به عنوان مثال حتی ناگزیر بودن خصوصیت ایدئولوژی حاکم بر این انقلاب یعنی ماهیت اسلامی
 آن - البته آن اسلام و آن استنباطی از اسلام که امروز از طرف رهبری انقلاب نمایندگی می 
شود - دقیقاً و تنها در پرتو یک تحلیل علمی از شرایط سیاسی , اقتصادی و فرهنگی طبقات 
.مختلف جامعه و آرایش قوای مختلف آنان است که اثبات می شود

در غیر این صورت همین کسانی که بر خلاف این بحث و این شیوه به این انقلاب می نگرند 
چاره ای جز آن نخواهند داشت که در تحلیل نهایی, انقلاب ایران را نه کار مردم , نه حاصل 
مبارزه طبقاتی و تضادهای اجتماعی بلکه محصول مستقیم اراده و خواست یک نیروی 
:ماوراءالطبیعه که طبیعتا خدا خواهد بود معرفی و تبلیغ نمایند:

و این که همین نیروی ذی شعور قادر عالم و حاکم بوده است که ناگهان تمایل و مشیت اش 
.بر وقوع انقلاب در ایران تعلق گرفته تا شرّ رژیم محمدرضاشاهی از سر مردم کم بشود

حالا این نیروی مطلقا قادر و عالم و .. چرا تا به حال به حاکمیت این شرّ راضی بوده و
چرا مثلا این شّر را از سر مردم فرانسه در حدود 200 سال پیش کم کرده اما برای ملت 
ایران این همه به تأخیر انداخته و یا اساسا چرا این نیروی رحمن و رحیم به حکومت هزاران
 ساله این همه خونخوار و جبار و ستمگر در شکل نرونها و فرغون ها و سلاطین و خلفای 
ستمگر و حکومت های برده دار و آدمخوار در طول تاریخ و عرض جغرافیای جهان 
راضی شده و هنوز و هنوز هم با قساوت تمام در نقاط بسیاری از جهان بازهم ناظر و شاهد
 و شاید هم عامل!- بنا به همان تعبیر,, وَمَاِ رَمَیتَ اِذ رَمَِیتَ وَلَکنَّ اللهَّ رَمَی ,,
 سوره الانفال, آیه 17 ,.. و چون تیر انداختی به حقیقت تو نبودی که تیر می انداختی, بلکه] 
[خداوند بود که می انداخت..

فقر و بدبختی و شکنجه و ستم میلیون ها و میلیارد ها مردم این کره است لابد حکمتی دارد 
که فقط خود او می داند و بس و شاید هم روشنفکران طبقات متوسط که با تفاسیر ابداعی 
مانندابتلاً و امتحان و آزمایش برای پیدا کردن نیکوترین آدم ها! و غیره دل خود را فارغ 
از مادیت خشن و ماهیت اجتماعی اقتصادی و تاریخی این همه درد و رنج طبقات استثمار 
شده به این قبیل تعابیر خوش می کنند و از این رهگذر با تحمیق این طبقات و منحرف 
ساختن آنان از یگانه علت اساسی بدبختی هایشان و متقابلا متوجه نمودنشان به سمت یک 
.مبدا غیبی دانسته یا ندانسته به طبقات ارتجاعی و استثمارگر خدمت می کنند

باری ما فعلا به نقد فلسفی این استدلال که بلافاصله و دراولین وهلهء مطرح شدنش صدها
 و بلکه هزاران تناقض را با خود به ارمغان می آورد و با آشکارترین حقایق اجتماعی و 
.معتبرترین قوانین علمی در مخالفت قرار می گیرد نمی پردازیم

فقط دیدن پای چوبین نه بلکه کاغذین این قبیل تبلیغات و استدلالات اغواگرایانه و فریبکارانه
 را- بطور ملموس و عینی و نه صرفا از سوی استدلال فکری و ذهنی - به آن موقعی احاله
 می کنیم که آثار و نتایج سیستم عملی سیاسی اجتماعی و اقتصادی این گونه نگرش ها که 
فعلا بر انقلاب حاکمیت پیدا کرده است فقط برای چندین سال دیگر- چندین سالی که در 
معیار تاریخ حیات ملت ها لحظه ای بیش نیست - آشکار خواهد شد و معلوم خواهد شد که
 بهشت برینی که تحت  این نوع تبلیغات و استدلات و این نوع فکر و حکومت به مردم وعده
 داده می شود و متقابلا مردم یعنی زحمتکشان نیز انتظارات طبیعی و منافع و خواست های 
حقهء خود را فعلا و بعلت ناگزیر بودن تحقق و تجربه این مرحله تاریخی در چارچوب این
 وعده ها و این قالب های ایدئولوژیکی و سیاسی جستجو می کنند چه کوره خفقان آور و 
.ستم باری از آب در خواهد آمد

در مقابل ممکن است گفته شود اگر شماها واقعاً معتقدید که این انقلاب 1357با ویژگی های
 مختلف سیاسی و ایدئولوژیک آن, امری از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر و از نظر عینی ناگزیر
 بوده و سیر تاریخ و جامعه ما با توجه به موقعیت نیروها و آرایش طبقات در آن الزاما می 
بایست از این مرحلهو از این نقطه با همین مختصات و مشخصات عبور می نمود, پس چرا
 تا پیش از ظهور مقدمات و آشکار شدن قطعی آثار و اشکال این انقلاب حتی قادر به تشخیص
ماهیت و خصوصیات کلی آن هم نشدید؟ و تا روزهای پایان کار نیز همگی نیروهای متعلق به
 جناح شما همچنان به دنبال هدف ها ضرورت ها و مسیر حرکت این انقلاب می دویدید؟

ایرادی به جا و انتقادی به موقع و وارد است! آری دیگران قادر به تشخیص صیح شرایط 
اجتماعی , تشخیص و پیش بینی کمابیش صحیح موقعیت طبقاتی جامعه و کیفیت تعادل 
نیروهای آن نشدند .آنها به این خطای خود معترف و واقف و از ابراز و اعتراف آشکار و
. علنی آن نیز هیچ باکی نداریم

ما نیروهای چپ ایران علیرغم تکرار هزار باره این حکم مارکسیستی که تنها با برخورد 
و مشخص با پدیده مشخص است که می توان به کشف حقیقت نایل آمد و این که حقیقت 
مطلق و مجرد وجود ندارد بلکه هر حقیقتی نیز نسبی و کاملا مشروط است باز هم در 
محدوده برخوردهای کلی گویانه الگو سازانه غیرعلمی با پدیده مشخص جامعه ایران باقی
. ماندیم

ما علیرغم تمام کوشش مان برای این که مارکسیسم را به صورت یک راهنمایعمل به 
صورت یک آموزش زنده بکار بریم باز هم در محدوده برخورد دگم و کتابی با آن توقف
 کردیم, ما نتوانستیم شرایط جامعه و مشخصات عمومی انقلاب و ضرورت های در دستور
 آن را به درستی پیش بینی کنیم, درست به این دلیل که مارکسیست- لنینیست های کاملاً 
پخته و جا افتاده ای نبودیم , درست برای این که دارای درک زنده و پویا و خلاقی از 
مارکسیسم - لنینیسم نبودیم و بالاخره به خاطر آن که فاقد آن آگاهی و تشکل کمونیستی 
بودیم که برای پیش بینی کلی این شرایط و درک این ضرورت ها و اتخاذ یک خط مشی
!صحیح سیاسی حداقل شرط لازم را تشکیل می دهد

اما انتقاد ما به خود تنها به ذکر همین کلیات و در همین سطح نازل و محدود باقی نمی 
ماند.چه به راستی محدود کردن بررسی انتقادی چنین موضوع مهمی به اعتراف به این
 نقائص و تذکر این موارد که در نهایت خود نه علت بلکه معلول و منتج از یک سلسله 
عوامل اساسی اجتماعی سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه هستند , چیزی جز یک 
برخورد روبنایی با این انتقادات و ماندن در سطح قضیه و خودداری از فرو رفتن 
در عمق آن علل و شرایطی که بروز و ظهور این انتقادات را موجب شده و متقابلا 
کشف آن علل و شرایط و شیوه هایی که رفع و حل این انتقادات و اشکالات وابسته به
 .وجود و تامین آنهاست نخواهد بود

:بدیهی است که این بار این رفقای مارکسیست-لنینیست ما خواهند بود که می پرسند : 
چرا ما به چنین ضعف ها و نارسایی های مد هشی مبتلا بودیم؟ و در واقع هستیم! ,, چرا
 کمونیست های ایران علیرغم گذشت سالیان دراز از رسوخ و نفوذ فرهنگ کمونیستی در 
جامعه ما هنوز فاقد آگاهی زنده و روشن ماکسیستی- لنینیستی و همین طور اسیر تفرقه و
 چند دستگی باقی مانده اند ؟ این بندهای اسارت این سلسه های ظاهراً بی پایان اشتباه و خطا
و شکست, چگونه و چه هنگامی پاره می گردند ؟آیا جواب روشن و کاملا قاطع و متقنی 
برای این سؤالات وجود دارد؟ به نظر می رسد بسیاری از ما در ارائه یک پاسخ جامع 
و مانع و در عین حال بسیار کلی اشتراک نظر داشته باشیم: خواهیم گفت زیرا ما هنوز 
ارتباط لازمی با مبارزه و زندگی طبقه کارگر برقرار نکرده ایم! زیرا ما هنوز کم و 
بیش روشنفکرانی انقلابی جدا از طبقه کارگر هستیم! زیرا گروه ها و سازمان های 
کمونیستی ما که در این دوره ظاهر شدند علیرغم مجدهدات و جان فشانی های از یاد 
نرفتنی در زمان حاکمیت رژیم شاه همچنان جدا از مبارزه و زندگی طبقه کارگر باقی 
!ماندند و به همین دلیل هرگز نتوانستند یک خط مشی حقیقتا کمونیستی اتخاذ نمایند

بسیار خوب اما این تازه بیان چگونگی حادثه است موضوع مهم دیگر یعنیتوضیح چرایی 
مسئله هنوز باقی است! چرا این ارتباط هنوز و علیرغم کمیت وسیع این طبقه و نقش اساسی
 روز افزونش در اقتصاد جامعه بر قرار نشده است؟ چرا گروه ها و سازمان های کمونیستی
 فعال در ایران علیرغم تحمل این همه فشار و رنج و دادن این همه قربانی باز هم موفق به 
ایجاد این ارتباط نشدند و باز هم به راه خطا رفتند؟ در این میان مقصر کیست؟ و چه باید کرد
تا این ناتوانی ها مرتفع گردند؟ و این اشتباهات و خطاهای عظیم و مرگبار تکرار نگردند؟

در اینجاست که خطر افتادن حلقه تنگ دور و تسلسل برگردن پاسخگوییاحتمالی ما خود نمایی
 خواهد کرد هر آینه اگر او احتیاط لازم را از دست بدهد یعنی اگر او در جواب دوباره به 
شمارش اشتباهات و خطاها بپردازد و ضعف و ناتوانی کمونیست ها در کار برد زنده و اخلاق
 مارکسیسم-لنینیسم یا نادرستی تاکتیک های انحرافی آنان را در این دوره مجدداً مورد تاکید 
.قرار دهد
در چنین صورتی واضع است که او دوباره در نقطه عزیمت و جای اول حرکت خود را مجددا
. با سلسله سؤالات مقدّر بعدی روبرو خواهد دید

باری برگردیم به آخرین سؤالات یعنی توضیح همان چرایی مسئله توضیح این که آیا در این
 میان تقصیر و گناهی وجود دارد یا نه و اگر دارد مقصر و گناهکار کیست ؟

طراحان و مجریان اصلی تاکتیک ها و مشی های انحرافی سالیان گذشته چه کسانی بوده اند ؟
 واضح است که نیروهای متشکل در این گروه ها و سازمان ها یعنی گروه ها و سازمان ها 
کمونیستی پس آیا این نتیجه گیری صحیح است که هم آنان نیز مسئول تمامی این اشتباهات و 
شکست ها و ناکامی ها هستند ؟

هم آنها هستند که مقصرین اصلی را تشکیل می دهند؟ هم انان هستند که بدلیل ضعف های 
ایدئولوژیک انحرافات فکری و خصلتی و تنواستند خط مشی صحیح و واقعاً کمونیستی ای 
در مقابل خلق و کارگران زحمتکش  قرار دهند؟ انها هستند که منافع دیگر بجز منافع واقعی
 و اساسی خلق و طبقات کارگر را دنبال نمودند و لاجرم به خلق و طبقات کارگران پشت  نمودند؟

در جواب باید خیلی صریح بگویم خیر . به هیچ وجه اساسا طرح این مسئله از این دریچه نادرست
 و تناقض برانگیز است. واضع است که آنها با اتخاذ یک مشی اجرایی از پیروی از منافع اساسی
 طبقات کارگران منحرف شدند و لاجرم به بیانگران منافع طبقات دیگر به بیانگران روحیه و منافع
 خرده بورژوازی انقلابی تبدیل گشتند. اما اگر از معنا و مفهوم تقصیر و گناه همان معانی و
مفاهیم معمول و مصطلح آن را در بین همگان اراده کنیم خیلی صریح و قاطع باید بگویم با این
 وصف آنها مقصر و گناه کار نبودند. آنان مجبور و محکوم بودند! اشتباهاتی که آنان مرتکب 
شدند اشتباهاتی اجتناب ناپذیر آن هم در معیاری تاریخی اجتناب ناپذیر بود اندیشه و عمل اشتباه
 آمیزی که مستقل از اراده و تمایل هر فرد یا گروه به خصوصی در این مرحله از تاریخ 
مبارزه مردم ضروری و گریز ناپذیر شده بود و الزاما اگر یک از آنها هر یک از این 
گروه ها و عناصر محمل انجام آن نمی شدند بلاشک گروه ها و افراد دیگری با همان قاطعیت
 و شدت و البته با ویژگی های ظاهری کم و بیش متفاوتی در راه تحقق این اندیشه و انجام این 
!عمل می کوشیدند

شاید بسیار عجیب به نظر برسد اما حقیقت همین است . حقیقت این است که گروه ها و سازمان ها
 و انقلابیون کمونیست این سال ها عموماً فداییان صدیق و در عین حال ضروری و لازمی بوده اند
 و شاید هم هنوز هستند - برای این که راه پر پیچ و خم اندیشه و خط مشی کمونیستی و امر تربیت 
!و آموزش و تشکل و آگاهی کمونیستی های نسل های بعد و طبقه کارگر ایران هموار گردد

این گروه ها نه تنها موجد و علت اساسی و نهایی این اشتباهات و ناکامی ها را تشکیل نمی دهند 
بلکه خود معلول و مولود آن شرایطی هستند که بروز و ظهور این استنتاجات نادرست و تجلی و
 تبلور آن را در این سازمان ها و اساسا وجود و ظهور این گروه ها و سازمان ها را با همان خط
. مشی ها بینش های منحرف سیاسی الزام آور ساخته بودند
شاید بسیار جبری مسلکه به نظر برسد اما حتماً عوام فریبانه و کوته نظرانه نیست چرا که حقیقت
 .تنها در پرتو چنین نگرش اصولی به مسئله است که آشکار خواهد شد

در واقع باید پرسید شما چگونه می توانید به عنوان یک تحلیل علمی و مادی از تاریخ - نه به 
عنوان پیش کشیدن یک پلمیک بسیار نازل سیاسی و یا تبلیغ سطحی از نوع ژورنالیستی آن از 
تقصیر و گناه و خیانت و پشت کردن به طبقه و این گروه ها و سازمان های انقلابی کمونیستی
 صحبت کنید. در حالی که موضوع نه به یک فرد نه به یک گروه محدود بود و نه به یک سال
 و دو سال بلکه به سال های متوالی به نسل های متعدد کمونیست های ایرانی به سازمان ها و 
گروه های بسیار متعدد و متنوعی بر می گردد که عموماً هیچ شکی در نیت صادقانه و تمایلات
 انقلابی آنان برای خدمت به خلق و طبقه کارگر وجود ندارد. حالا این نیات خیر و این تمایلات 
انقلابی خود دارای چه ماهیت طبقاتی است باز هم وقتی در یک بعد زمانی طولانی و در یک
 سطح وسیع از نسل های متعدد کمونیست ها به آن نگریسته شود باز هم خود معلول علل تعین
 کننده دیگری مستقل از هویت و مشخصات هر یک از آنها است. با توصیف موضوع عبارت
 از مسئله ناکامی و شکست نسل های متوالی از کمونیست های ایران است که در طی سال ها
 و سالها در گروه ها و سازمان ها و احزاب گوناگون با خط مشی ها و سیاست های گوناگونی
که عموماً هیچکدام هم تطابقی با درک صحیح از نیازها و ضرورت های تعیین کننده انقلاب 
و جامعه و تامین امر هژمونی طبقه کارگر نداشته است متشکل شده و به مبارزه با رژیم 
.دست زده اند

ایا همهء افراد و اَحاد و گروه های مختلف این نسل های متوالی مغزی مخبّط و قلبی کور و
 سیاه داشته اند که این چنین محکوم به گمراهی و اشتباه و خطا بوده اند؟ می بینید که نگرش 
از دیدگاهی مخالف آنچه گفته شد به چه نتایج تأسف آور و در عین حال مضحکی می انجامد.
شاید هم به تئوری های برتری نژادی و سفاهت و سخافت عقلی ذاتی و جبلّی دسته ای از 
انسان ها و برتری و نبوغ و اصالت جبلی دسته دیگری از آنها تنها نتیجه مشعشع این گونه 
.نگرش کوته نظرانه و مذهبی گونه به مسائل تاریخی باشد

خوب اگر تا به حال روشن شده است که ریشه اصلی و علت نهایی خطاها و اشتباهات موجود
 در تاکتیک ها و نظریات سازمان ها و گروهای گوناگون کمونیستی را طی سالیان طولانی 
گذشته - علیرغم آن که این سازمان ها خود طراح و مجری این نظریات و تاکتیک ها بوده اند
نباید اساسا در وجود خود این گروه ها سازمان ها و یا حتی رهبران و تئوریسین های انها 
جستجو کرد. آنگاه طبیعتا این سؤال پیش می آید که منشا اصلی و لاجرم مقصر واقعی این
 اشتباهات و خطاها و شکست های ناشی از آنها در کجا قرار دارد؟ جواب روشن است. در
 همان جایی که نطفه و ضرورت های وجودی این سازمان ها و این افکار و نظرات و 
.تاکتیک ها از آن نشات می گیرد

همان منبع و همان منشای که این گروه های و سازمان ها و این افکار و نظرات خود 
معلول و مولود و ساخته و پرداخته آنها هستند. یعنی همان شرایط خاص سیاسی اقتصادی
 فرهنگی و تاریخی جامعه و طبقات موجود در آن و به خصوص در موضوع مورد مثال
 .شرایط و موقعیت سیاسی تشکیلاتی فرهنگی و اجتماعی طبقه کارگر آن جامعه

عبارت بسیار ساده و عامه فهم این مطلب را می توان چنین اراز کرد که این شرایط خاص
 جامعه ما و در رأس اَن عقب ماندگی سیاسیتشکیلاتی و فرهنگی طبقه کارگر ضعف تجربه
 مبارزه اقتصادی و سیاسی و ناهمگونی صفوف طبقاتی و رسوخ شدید انواع ایدئولوژی های
 خرده بورژوایی و بوررزوایی در آنست که اجازه نمی دهد یا نمی داده است چنین 
!کمونیست های ناب و اشتباه ناپذیر یا با اشتباهات معقول و متناسب در جامعه ما ظاهر شوند
 که اجازه نمی داده است کمونیست ها متحد و متفق گردند و صفوف خود را یکپارچه و واحد
 نمایند که اجازه نمی دهد نمی داده است؟ سطح فعالیت سیاسی و ایدئولوژیکی نیروهای انقلابی
 کمونیست از شکل گروه ها و سازمان های پراکنده با افکار و مواضع گاه بسیار بعید و دور 
از هم و گاه نزدیک و متشابه به سطح فعالیت سیاسی یک حزب آگاه و رزمنده مردم ارتقاء
. پیدا نماید

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen