Montag, 1. September 2014

حفظ مقام و سنگر شخصیتی

من از اشتیاقی تعریف کردم که در همان ابتدا برای دانستن شرح حال ایشان داشتم و این که خیلی از سران کنونی
 .دستگاه رژیم حمهوری اسلامی ایران را از قبل می شناختم و به عقاید و نظرات و کارهای آنها کمکابیش آشنا بودم

برای روشن شدن مطلب کافی است, اشاره کنیم که مردم مگر در قیام  بهمن سال 1357 مسلح بودند؟ و یا تنها به
شرط آن که مردم مسلح شده باشند می توانند در مقابل ارتجاع ایستادگی نمایند و یا مگر امکان مسلح شدن توسط خود
مردم وجود نداشت؟ و بالاخره این که مگر تجربه بسیار عظیم انقلاب 57- 1356 ایران را اکنون در دست نداریم و 
به نقش بسیار بسیار با اهمیت اعتصاب و اعترض و تظاهرات سراسری سیاسی واقف نیستیم؟ همچنین متقابلا آیا
سیاست غلط مسلح نکردن ملت از طرف دیگر سیاست اصلی و یا علت اساسی اشتباه اوست یا این که بالعکس خود 
این مسلح نکردن تازه خود معلول علل بسیار عمیق تری است که باید در سیاست و خط مشی اصلی حکومت او 
جستجو گردد؟

یا موضوع  اشتباه غلط حزب توده  این غلط و اشتباه هر اندازه که بزرگ و مؤثر باشد که هست - البته اشتباه نه به 
معنای معمول و ایدئولوژی گونه آن در اجتماع و حتی در میان نیروهای سیاسی و آگاه - با این وصف هیچ چیز از
.اهمیت عدم بروز یک مقاومت خود بخودی توده ای در مقابل توطئه  همکاری  با  جمهوری اسلامی ایران می کاهد

حزب توده البته به خوبی می توانست و یا شاید بهتر باشد بگوییم باید می توانست[ ! ] , یک مقاومت سازمان یافته
توده ای در میان مردم و یک مقاومت بسیار مؤثر نظامی در درون نیروهای مسلح به وجود آورد, اما اگر چنین 
حرکت آگاهانه و سازمان یافته ای به ظهور نه پیوست عکس العمل خود به خودی توده ای  را هم باید منتفی شده به 
حساب آورد؟ مجامع و محافل مترقی کوچه و بازار , همان ها که بدون تقریباً هیچگونه رهبری واحد و مرکزیت
سازمانیافته ای - البته به معنای پیشرفته آن , والا هر نوع تظاهرات توده ای به هر حال دارای سطح معینی از
 سازمان یافتگی هم هست در بهمن 1357 عمل کرده بودند و توانسته بودند میلیون ها نفر از مردم تهران را به
 خیابان ها بکشانند, اینک کجا بودند؟

قیام  سال  1388 نشان داد که این رهبری و علیرغم تمام کاستی ها و ضعف هایش هنوز از حمایت وسیع و تا پای
 .جان مردم برخوردار است 

زیرا میرحسین موسوی نبود  که مردم را به قیام دعوت کرده بود, بلکه این مردم بودند که بنا به ابتکار و اراده
خود قصد داشتند زمام امور کشور و سرنوشت خود را هنوز بدست مردی بسپارند که به نظر آنها می توانست سمبل 
ایده آلها و برآورنده خواست های سیاسی و اقتصادی آنان باشد

,با این توصیف اگر از خواست و اراده مردم- و در اینجا خواست و اراده مشترک طبقات مردمی جامعه - حرکت کنیم 
می توانیم سؤال اصلی فوق را به این صورت تحلیل کنیم که در فاصله سال 1388 تا امروز چه اتفاقات و چه حوادث 
وقایعی رخ داده بود که دیگر نمی توانست آن حس اعتماد, آن حس فداکاری و از جان گذشتکی را برای دوام حکومت
میرحسین موسوی در مردم بیدار سازد؟

طرح شعار مردم شعاری که دشمن را به پرتگاه نابودی سوق می دهد  و متقابلا آنچنان نیروی عظیم و دست نخورده 
.توده ای در اختیار حکومت می گذرد که هیچ توطئه و قدرتی قادر به شکست آن نیست 
و این همه در شرایطی است که دشمن از حالت بلاتکلیفی اولیه خارج شده و انواع نقشه های توطئه آمیز را برای
.سرنگونی سیاست میرحسین موسوی مورد بررسی قرار داده است

همانطور که گفته شد, شرط مقابله با دشمن زخم خورده اما هشیار شده و در حال تشکل و توطئه اتکا به نیروهای پشتیبان
.هر چه بیشتری است
این نیرو بطور طبیعی در میان میلیون ها کارگر و زحمتکش رنجدیده ای قرار داشت که تا کنون و بالاخره تا به آخر, چیز
.زیادی از سیاست میرحسین موسوی نشنیده و ندیده بودند
در حالی که بسیج و کشانیدن این نیروی عظیم برای شکست قطعی ارتجاعی و امپریالیسم لازم می نمود . هدف اندیشه 
میرحسین موسوی دیگر حتی از پشتیبانی فعال فداکارانه اصلاح طلبان  مختلف جمهوری اسلامی ایران نیز بی بهره شده بود 
و این بی بهرگی بدون آن که به معنای پشت کردن به او و یا رو آوردن به دشمن تلقی شود باید به معنای یک بی تفاوتی
سیاسی , و یک سیاسی توده ها در نظر گرفته شود؛ برای این که در مغزعظیم اجتماع, در یک نقطه عطف از پایان رسیدن 
نقش بورژوازی جمهوری اسلامی ایران موضوع این اختلاف بین انتظارات و واقعیات تجزیه و تحلیل و نتایج لازم گرفته
.شود

نیروها سیاسی خارج از کشور ایران به علت متضاد بودن به همدیگر گروها ما را در وحشت اضطراب و دلهره نگه داشته 
.است که فرصت و امکان بررسی روشن و دقیق همه چیز را از ما گرفته است

ضربه های اولیه محیط بررسی و بعد ضربه هایی که آن به آن بر این دیوار سست و لرزان وارد می شده است چنان بوده 
که ما حال خود را نفهمیده ایم. مثل اینکه دچار سرگیجه ی شدیدی شده ایم. سیلی اولیه ی نظام جمهوری اسلامی ایران ما را 
.به پشت دیوار انداخته است, و بعد به علت همین سرگیجه هرگز به خود نیامده ایم تا ببینیم مسأله چیست
اگر بخود آییم و همه چیز را از نو بررسی کنیم به وضوع می بینیم که مسأله ی ما اکنون خود دیوار است, خود دیوار که 
.ماها با دست خودمان برای خودمان بوجود آورده ایم
تشریح عوامل گذشته فقط برای اینست که ببینیم چطور شد که ما به وضع کنونی رسیدیم وضعیتی که هم اکنون در آن هستیم
.برای ما مطرح است
ما در حال حاضر پر از ترس هستیم پر از احساس حقارت و ناتوانی هستیم پر از یأس  ناکامی حسرت و ده ها رنج دیگر هستیم 



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen