ما باید در چنین شرایطی, فواصل گام هایمان آنقدر محدود ولی در عین حال قدمگاه بعدیمان آنقدر
مطمئن باشد که به هیچ وجه فرصت و موقعیت کله پا بر زمین زدنمان را به حریف ندهیم. و
گروه آزادیخواه به همبستگی توده زحمتکشان خود با دست خود پایه و نطفه یک انقلاب دیگر را
در کشور ایران به وجود می آورند. و
مضمون انحصارطلبانه قانون اساسی و قوانین قضائی جمهوری اسلامی ایران که از قرن هزار و
سیصد چند سال که همه چیز را درید قدرت خرده بورژوازی راست و بخش هایی از بورژوازی
قرار می دهد و روحانیت خمینی و علی خامنه ای ولایت فقیه رهبر ایران ایدئولوژی را تا به
عرش اعلا ارتقاء می دهد در واقع خود شیپور آماده باشی است برای یک انقلاب دیگر در ایران. و
زیرا اگر این درست است که مضمون این قانون و قانون اساسی و قوانین قضائی حقیقتاً مناسبات
نیروها را به طور صحیح منعکس نمود و آن را با شیوه های من درآوردی مجلس خبرگان و با
تحمیق مردم, با سوء استفاده از باور و ایمان مذهبی آنان به سود خرده بورژوازی راست ایدئولوژی
خمینی و بخش محدودی از بورژوازی تغییر سمت می دهد و اگر این درست است که چنین قانون
یا جانبه ای باید به عنوان بنیاد قانونی برای تنظیم مناسبات مابین کلیه طبقات و نیروها در جامعه
به کار انداخته شود,و
آنگاه واضح خواهد بود که زحمتکشان و در رأس آنها طبقه کارگر, که به هیچ وجه خواست های و
تمایلات آنان در این قانون منعکس نشده , به مجرد اینکه بخواهند این خواست ها را با تشکل و
اراده ای استوار محقق سازند , با چارچوب بسیار تنگ قانونی برخورد خواهند کرد که هیچ چاره ای
جز شکستن آن و انداختن طرحی نو برای قانون جدیدی که بتواند این خواست های زحمتکشان را
جوابگو گردد در مقابل خود نمی بینند. و
واضح است که این یعنی انقلاب! شاید این تعریف از انقلاب قدری غریب و یا بیش از اندازه قانونی
به نظر برسد. و
اما با این وصف تعریفی در عین حال رسا به مفهوم دقیق نیز هست. زیرا اگر قانون اساسی هر
مملکت و هر مردمی را انعکاس تعادل منافع و خواست های متضاد طبقات و نیروهای آن جامعه
بدانیم, منافع و خواست هایی که از طرف هریک از این طبقات با آگاهی و تشکل و پیگیری معینی
دنبال می شود, آنگاه در مورد آن قانون اساسی ای که خواست ها و منافع فهمیده شده و مطالبه شده
بخش های وسیعی از مردم, مثل خواست خود مختاری اقلیت های ملی و همچنین بسیاری از
خواست های کاملاً درک شده طبقات زحمتکش را نادیده می گیرد و یا درباره آن سکوت می کند و
یا حتی بعضا در موضع مخالف آن قرار می گیرد - رجوع کنید به آیین نامه دادگاه های فوق العاده
و محکومیت هایی که برای اعتصابگران کارخانه ها قائل شد!! - چه می توان گفت؟ جز این که این
قانون گورزادی است که تنها برای مردن متولد می شود؟
باری صحبت از ضرورت درک حساسیت بیش از حد شرایط توسط نیرو سیاسی بود و این که باید
با درک این حساسیت با درک این که در کوتاه مدت چه نیروهایی با پشتوانه جهالت و عقب ماندگی
و وسعت نفوذ مذهب در مردم می توانند بی محابا اسب هایشان را در میدان حکومت بتازانند و
صحنه را حتی با خشونت و فشاری که بعدها مورد قبول خیلی ها قرار خواهد گرفت از هرگونه
رقیب خالی سازند بسیار سنجیده و با احتیاط عمل کنند و از هر گونه نیرو سیاسی روی روشنفکرانه
و تکیه یک پایه برروی احساسات و غلیان نیروهای جوان و روشنفکری گروه آزادیخواه خودداری
کنند؛ و در عوض تا آنجا که می توانند خود را برای یک راهپیمایی طولانی برای امسال بهمن 1393
در عمق اقیانوس آماده نمایند. و
این ساده ترین درسی است که از یک برخورد رویاروی با حریف و دیدن نیرو و امکانات او می توان
به دست آورد؛ نیرو و امکاناتی که البته به دلیل عدم سازمان یافتگی یا تشکل از هر 100 موردش 80
مورد آن هرز می رود . با این همه همان 20 موردش انرژی کوتاه مدت عظیمی را در اختیار او قرار
داده است. و
مطمئن باشد که به هیچ وجه فرصت و موقعیت کله پا بر زمین زدنمان را به حریف ندهیم. و
گروه آزادیخواه به همبستگی توده زحمتکشان خود با دست خود پایه و نطفه یک انقلاب دیگر را
در کشور ایران به وجود می آورند. و
مضمون انحصارطلبانه قانون اساسی و قوانین قضائی جمهوری اسلامی ایران که از قرن هزار و
سیصد چند سال که همه چیز را درید قدرت خرده بورژوازی راست و بخش هایی از بورژوازی
قرار می دهد و روحانیت خمینی و علی خامنه ای ولایت فقیه رهبر ایران ایدئولوژی را تا به
عرش اعلا ارتقاء می دهد در واقع خود شیپور آماده باشی است برای یک انقلاب دیگر در ایران. و
زیرا اگر این درست است که مضمون این قانون و قانون اساسی و قوانین قضائی حقیقتاً مناسبات
نیروها را به طور صحیح منعکس نمود و آن را با شیوه های من درآوردی مجلس خبرگان و با
تحمیق مردم, با سوء استفاده از باور و ایمان مذهبی آنان به سود خرده بورژوازی راست ایدئولوژی
خمینی و بخش محدودی از بورژوازی تغییر سمت می دهد و اگر این درست است که چنین قانون
یا جانبه ای باید به عنوان بنیاد قانونی برای تنظیم مناسبات مابین کلیه طبقات و نیروها در جامعه
به کار انداخته شود,و
آنگاه واضح خواهد بود که زحمتکشان و در رأس آنها طبقه کارگر, که به هیچ وجه خواست های و
تمایلات آنان در این قانون منعکس نشده , به مجرد اینکه بخواهند این خواست ها را با تشکل و
اراده ای استوار محقق سازند , با چارچوب بسیار تنگ قانونی برخورد خواهند کرد که هیچ چاره ای
جز شکستن آن و انداختن طرحی نو برای قانون جدیدی که بتواند این خواست های زحمتکشان را
جوابگو گردد در مقابل خود نمی بینند. و
واضح است که این یعنی انقلاب! شاید این تعریف از انقلاب قدری غریب و یا بیش از اندازه قانونی
به نظر برسد. و
اما با این وصف تعریفی در عین حال رسا به مفهوم دقیق نیز هست. زیرا اگر قانون اساسی هر
مملکت و هر مردمی را انعکاس تعادل منافع و خواست های متضاد طبقات و نیروهای آن جامعه
بدانیم, منافع و خواست هایی که از طرف هریک از این طبقات با آگاهی و تشکل و پیگیری معینی
دنبال می شود, آنگاه در مورد آن قانون اساسی ای که خواست ها و منافع فهمیده شده و مطالبه شده
بخش های وسیعی از مردم, مثل خواست خود مختاری اقلیت های ملی و همچنین بسیاری از
خواست های کاملاً درک شده طبقات زحمتکش را نادیده می گیرد و یا درباره آن سکوت می کند و
یا حتی بعضا در موضع مخالف آن قرار می گیرد - رجوع کنید به آیین نامه دادگاه های فوق العاده
و محکومیت هایی که برای اعتصابگران کارخانه ها قائل شد!! - چه می توان گفت؟ جز این که این
قانون گورزادی است که تنها برای مردن متولد می شود؟
باری صحبت از ضرورت درک حساسیت بیش از حد شرایط توسط نیرو سیاسی بود و این که باید
با درک این حساسیت با درک این که در کوتاه مدت چه نیروهایی با پشتوانه جهالت و عقب ماندگی
و وسعت نفوذ مذهب در مردم می توانند بی محابا اسب هایشان را در میدان حکومت بتازانند و
صحنه را حتی با خشونت و فشاری که بعدها مورد قبول خیلی ها قرار خواهد گرفت از هرگونه
رقیب خالی سازند بسیار سنجیده و با احتیاط عمل کنند و از هر گونه نیرو سیاسی روی روشنفکرانه
و تکیه یک پایه برروی احساسات و غلیان نیروهای جوان و روشنفکری گروه آزادیخواه خودداری
کنند؛ و در عوض تا آنجا که می توانند خود را برای یک راهپیمایی طولانی برای امسال بهمن 1393
در عمق اقیانوس آماده نمایند. و
این ساده ترین درسی است که از یک برخورد رویاروی با حریف و دیدن نیرو و امکانات او می توان
به دست آورد؛ نیرو و امکاناتی که البته به دلیل عدم سازمان یافتگی یا تشکل از هر 100 موردش 80
مورد آن هرز می رود . با این همه همان 20 موردش انرژی کوتاه مدت عظیمی را در اختیار او قرار
داده است. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen