Dienstag, 29. Dezember 2015

NATO Mit USA-Politik

Der Jubiläumsgipfel der NATO im April 1999  in Washington fand im Schatten des IRAK 
Und Syrien und Nahe Osten Krieges statt.
Auf der Suche nach einer neuen Sicherheits-Architektur.
Da Deutschland sich auch bei den anstehenden Aufgaben bei internationalen Missionen 
Nie Allein Auf den Wegmachen wollte, bedurfte es als Entscheidungshilfe einer neuen 
Strategischen Grundlage durch die NATO.
NATO und 50 Staaten sind Garanten für Krieg und Völkermord!
Während es Keine Kämpfenden, Russischen Truppen außerhalb Russland gibt, sind 
NATO-Truppen überall auf der Welt in AngriffskriegeVerwickelt, obwohl diese Länder 
Tausende von Kilometern von der USA-Grenze entfernt sind.
Trotzdem wird uns Täglich von den Mainstream-Medien Russland als neuer alter Feind 
Vorgeführt.Russland wird Seit Jahren von allen Seiten (NATO-Osterweiterung) eingekreist.
Wenn sich Russland mit Stationierung von Truppen Inerhalb der eigenen Landesgrenzen 
Zu verteidigen Versucht, wird dies vom Westen als Aggression Gebrandmarkt. 
Diese Hetze dient dem Westen dann Als Vorwand für eine weitere Eskalationen.
Mit Lügen, Fakten-Auslassung, verdrehung soll ein Feindbild erzeugt werden, um weiter 
Gelder in die USA- und mit NATO Militärisch-Rüstungs zu Kanalisieren und neue Kriege 
Zu Führen.


چنین نیرو سیاسی در لحظه عمل عموماً فکر می کند

گروه آزادیخواه مبارز نیز دارای آگاهی ها, تجربیات و شناخت هایی است و تنها با به کار بردن حداکثر این آگاهی ها 
.است که خط سیاسی و تاکتیک مبارزاتی خود را تعیین می کند
چنین نیرو سیاسی در لحظه تصمیم و عمل عموما فکرمی کند ضروریات و مقتضیات جبری موجود در آن عمل را به 
.درستی درک کرده و لذا از سینه جبر قدم به میدان آزادی و اختیار گذارده است
به عبارت دیگر اگر مثلاً مأمورین و جاسوسان جمهوری اسلامی ایران در مبارزه حاکمیت نیافته و عمداً به خرابکاری 
نپرداخته باشند این عمل و موضع گیری مشخص سیاسی و عملی یک نیرو سیاسی است که ماهیت و حدود وثغور 
اندیشه و تجربیات و شناخت های او را معلوم می سازد و نه بر عکس مخصوصاً که ما داریم در پهنه تاریخ درباره
حوادث و اتفاقاتی که در سال 1360 و 1388  گذشته صورت وقوع یافته اند صحبت می کنیم و دیگر جائی برای 
.تصحیح و انتقاد و جبران در حین عمل یا تصحیح نقشه کارهای صورت نگرفته باقی نیست
بدین ترتیب وقتی به قضاوت درباره وقوع یک واقعه یا مجموعه ای از وقایع یا خطاها و اشتباهات مربوط به گذشته 
.می نشینیم, هیچ چاره ای جز آن که نخست و در قدم اول آنها را اجتناب ناپذیر تلقی کنیم نداریم
چه اگر جز آن می بود و اگر اجتناب پذیر بود حتماً بدان صورت اتفاق نمی افتاد؟ همین طور وقتی امکان تغییر یا 
تصحیح و تأثیر عوامل بالقوه دیگر در آن حادثه مطرح می گردد, باید این طور تصور نمود که بعد از تاثیر تمام آن 
امکانات موجود برای تغییر یا تصحیح در همان زمان وقوع بوده است که واقعه به آن صورت و محتوای خاص اتفاق 
.افتاده است
به عبارت دیگر واقعه یا اشتباه اجتناب ناپذیر آن واقعه واشتباهی است که هنوز اتفاق نیفتاده است! و به مجرد اینکه آن 
واقعه آن اشتباه و آن عمل مشخص صورت وقوع یافت اجتناب ناپذیر می شود! و تحلیل و بررسی آن, به عنوان تحلیل و 
.بررسی یک واقعه مربوط به تاریخ نخست باید با این مقدمه ذهنی آغاز شود


Mittwoch, 23. Dezember 2015

IRAK UND SYRIEN

über allem Nachdenken nach den  Bewaffneten Auseinandersetzungen im
IRAK und Syrien steht natürlich die Frage: Wie kann es weitergehen nach 
Soviel Leid Soviel haß, 
Der zu Schrecklicher Gewalt Führte? Kann die Gewalt, können die Enthnischen 
Säuberungen wirklich auf Dauer Gestoppt werden? Was geschieht nach Abzug
Der NATO-Truppen? (Ich denke, darauf weiß Niemand eine um fassende Antwort 
Zu gehen, Wenigstens Jetzt noch nicht).
Klar scheint mir aber immerhin, daß es zum Miteinander-Reden keine Alternative 
Gibt, will Man nicht erneut in die Spirale der Gewalt geraten.
Und zum Miteinander-Reden gehört, daß man sich Auf man sich auf die Suche 
Nach den Ursachen Eines Krieges macht, daß  man versucht,
Wenigstens im Nachhinein den Punkt zu Bestimmen, An dem eine gewaltfreie
Beilegung von Konflikten Nicht mehr möglich schein und diejenigen die Oberhand 
Gewannen, die aus Krieg und Gewalt ihren Vorteil ziehen, einschließlich jener, die 
Als Waffenlieferanten aus dem Töten Profit ziehen.
Was ist in wessen Interesse geschehen? Haben die Medien, hat auch unsere 
Berichterstattung etwas Damit zu tun? Wir alle wissen, daß die Medien in den 
Konflikten Unserer Zeit, nicht zuletzt im Krieg im IRAK, und  Syrien, eine wichtige 
Rolle gespielt haben und weiter Spielen.
Die Weltöffentlichkeit, was immer das im Einzelfall Meint, ist ein Faktor im 
Gewaltsamen Kampf der Interesse.
Ein Moderner Kriegeherr hat deshalb auch eine Medienstrategie, die seinen Zielen 
Dienen soll.
Dem Wunsch der Menschen nach zuverlässiger Information, nach Orientierung in 
Oftmals Undurchschaubaren Verhältnissen, stehen so die Manipulativen Absichten 
Der Kriegführenden Parteien gegenüber.

Montag, 21. Dezember 2015

Weihnachtszeit,ins neue Jahr 2016

Wenn Sie sich für Ihren Weihnachtszeit schon einen Tag ausgesucht haben,
An dem ich Sie nicht Persönlich begrüßen oder Glückwünsche kann, dann
Nehmen Sie Wenigstens auf diesem Wege Meine allerherzlichsten 
Glückwünsche entgegen.
Verleben Sie den Tag Weihnachtszeit recht vergnügt im kreise Ihrer Familie
Und bleiben Sie gesund und wie bisher.

Dienstag, 8. Dezember 2015

جنگهای ایران و یونان صفحه پنجم

سخن کوتاه کنیم: در این بار نیز زور ایران چربیده و اسپارتیان در همه جا شکست یافتند و دسته دسته
سپاهیان خود را از دست هشتند, از جمله کونون, که یکی از سرداران آتن و به دربار ایران پناهنده
شده بود, به همدستی فارنابازروس, در یک جنگ دریایی, پیساندیر, فرمانده اسپارتی را کشت و
کشتی های آنان را همگی از میان برد. و
باز فارنابازروس با خرج خود دیوارهای آتن را دوباره ساخت و از آن سوی در جنگ خشکی همیشه
پیشرفت از سمت دشمنان اسپارت بود که سر انجام پس از سالها جنگ و خونریزی. اگیسیلاوس ناگزیر
گردید که دست به دامن ایران بزند و آشتی بخواهد و در نتیجه این کار بود که انتالکیداس را به دریا
ارتخشتر فرستادند و او صلحنامه ای را که به نام وی در تاریخ شهرت دارد و خود فرمان چیرگی ایران
بر سراسر یونان است, پدید آورد و بدین سان کشاکش ایران و یونان به پایان رسید. و
ولی در خود یونان هنوز جنگ برپا بود و ثیس بس نیرومند گردیده اسپارت را آسوده نمی گذاشت, و
اگیسیلاوس, با همه خردمندی که داشت, این زمان پیاپی خطا از او سر می زد. و در چنگها نیز بخت از
اسپارت برگشته بود, به هر حال در جنگ لئو کترا, اسپارتیان ضربت بس سختی از دست ثبیس خورده
چنان افتادند که دیگر برنخیزند. پس از آن دیگر نیروی بیش از اندازه نگهداری شهر خود نداشتند. و
این جنگهای اسپارت و ثبیس تا سال 362 پیش از میلاد امتداد داشت و در این سال به پایان رسید, اما
صلح انتالگیداس, چنانکه خود پلوتاریخ آشکارا گفته, در زمان ارتخشتر دوم بود. و
این بخش از تاریخ یونان و ایران, که فرو افتادن هر دو کشور را نشان می دهد مقداری از چگونگی حوادث
آن را پلوتاریخ در سرگذشتهای ارتخشتر و اگیسیلاوس آورده؛ پس از آن نوبت درخشانی ماکیدونی و پیدایش
فیلیپوس و الکساندر می رسد که ما آن را در بخش دیگر کتاب در سر گذشت الکساندر مقدونی خواهیم دید. و
نکته دیگر که در اینجا یاد باید گرد اینکه فارنابازوس, که در سرگذشت سرداران یونانی نام آن بسیار برده
می شود و حکمرانی فروگیا را در آسیای کوچک داشته شک نیست که دست نشانده پادشاهان هخامنشی در
آنجا بوده است . و
چنانکه در داستان اگیسیلاوس, که پلوتاریخ دیدار دو تن را می نویسد, به این موضوع تصریح گردیده, ولی
باید دید آیا از خود ایرانیان بوده و به حکمرانی فروگیا فرستاده گردیده یا از بومیان آنجا بوده و به حکمرانی
برگمارده شده . و
شاید کسانی از نام او که پارسی است چنین استدلال کنند که ایرانی بوده ولی باید دانست که در آن زمان که
دامنه فرمانروایی ایران از کنار رود سند در آسیا تا سر حد یونان در اروپا می کشید, در سایه این شکوه و
بزرگی, نامهای ایرانی در همه جا فراوان بوده. از حمله ما مثرادات, پادشاه پونتوس را می یابیم که نام
ایرانی دارد. چه مثرادات همان است که امروز مهرداد گردیده و نامی است در ردیف خدا داد و مانند آن
اگر چه مهر یا متر در نزد رومیان هم معروف بوده و از آن نام برای بچه ها پدید می آورده اند, چنانکه
نامهای مترو دوروس در تاریخهای بسیار دیده می شود که همان ترجمه یونانی مترادات می باشد ولی این
نکته به جای خود روشن است که مثرادات که نام پادشاه پونتوس بوده شکل ایرانی کلمه است. و
کوتاه سخن, تنها از روی نام نمی توان گفت خاندان فارنابازوس ایرانی بوده اند. ولی چون قرینه های دیگر
نیز در کار است ایرانی بودن ایشان نزدیک به یقین می باشد. و
به هر حال فارنا بازوس یکی از دست نشاندگان پادشاهان هخامنشی بوده ولی حکمرانی فروگیاه را همیشه
داشته که پس از مرگ او پسرانش آن را داشته اند. و
فارنا بازوس مرد دلیر و کاردانی بوده چنانکه تا دیر زمانی که هوادار اسپارتیان بوده, اسپارتیان او را سخت
دوست می داشته اند, چندانکه لوساندیر را, با آن همه نیرویی که پیدا کرده بود, در نتیجه داد خواهی او به
اسپارت باز خواستند. سپس چون او هوادار آتنیان گردید, نتیجه آن شد که اسپارتیان زبون گردیده از پا در
افتادند و آتنیان بر ایشان چیره شدند و او با خرج خود دیوارهای آتن را, که لوساندیر بر انداخته بود, دوباره
ساخت. اگر چه او این کارها را به نام دولت ایران می کرد ولی کاردانی های خود او نیز دخالت در پیشرفت
کارها داشته است. و
داستان کشتن آلکبیادیس به حکم قاضیان اسپارت که به فارنابازروس نسبت داده اند, چنانکه خود تاریخنگاران
هم تردید داشته اند باور نکردنی است. زیرا آلکبیادیس, که مرد بسیار معروفی بوده و قصد رفتن نزد پادشاه
هخامنشی را داشته, این نشدنی است که فارنابازوس به سر خود او را بکشد, آن هم به خواهش اسپارتیان. و
این است که این نسبت را باور نباید کرد. و

Freitag, 4. Dezember 2015

جنگهای ایران و یونان صفحه چهارم

کارکنان سیاسی ایران . که در آسیای کوچک نشمین داشتند و از حال و کار یونانستان آگاهی درستی
به دست می آوردند, از آن دشمنی و همچشمی یونانیان استفاده نموده تا می توانستند دامن به آتش فتنه
می زدند. این کاری است که ما نمی پسندیم و جز نیرنگ و فتنه انگیزی نمی شماریم. چیزی که هست
خود یونانیان این گونه نیرنگها را جایز شمرده به کار می زده اند, چنانکه پلوتاریخ گفته هایی در این
باره از ثمیستو کلیس و لوساندیر و اگیسیلاوس نقل نموده. به گفته لوساندیر: در جایی که پوست شیر
نا رسا باشد باید از پوست روباه وصله بر سر آن دوخت. و.
باری چون در آغاز کشاکشهای آتن و اسپارت, اسپارت ناتوانتر بود, تیسافرینس, نماینده ایران در آسیای
کوچک صرفه خود را در آن می دید که پشتیبانی از اسپارتیان بنماید, و این بود که با پول و کشتی و
دستگیری از آنان دریغ نمی گفت. پلو تاریخ آشکار می نویسد که خرج لشکرکشی های اسپارت را ایران
می پرداخت. و
سرداران اسپارتی به ساردیس, پایتخت لود یا که نشمین حاکم ایرانی آسیای کوچک بود, رفته دریافت
پول می نمودند و چندان اهمیت به این موضوع داده می شد که پلوتاریخ می نویسد کوروس, پسر داریوش
و لوساندیر گفت: من اگر پول نداشته باشم این کرسی خود را بر روی آن می نشینم و از زر و سیم ساخته
شده شکسته به جای پول به شما می دهم. و
همچنین پلوتاریخ آشکار می نویسد که یکی از جهات شکست آتنیان در برابر لوساندیر نداشتن پول بود, در
حالی که لوساندیر پول از ایرانیان می گرفت به فراوانی خرج می کرد. و
باری در نتیجه این کشاکش و جنگهای دراز آتنیان زبون اسارت گردیدند که نه تنها کشتی های خود را از
دست دادند و دیگر نیرویی در دریا نداشتند بلکه لوساندیر بر آتن هم دست یافته دیوارهای بلند و دراز آنجا
را که در میانه شهر و بندر پیرایوس پدید آورده بودند, بر انداخت و آیین دموکراسی را از آنجا برانداخته به
آیین اریستوکراسی سی تن را به فرمانروایی برگماشت که در تاریخ به نام سی تن بیدادگر یا سی تن خود
کامه شهرت دارند و بر آتنیان و دیگر همدستان ایشان آنچه ستمگری بود دریغ نمی گفتند. و
ولی شگفت است که اسپارتیان. که به این فیروزی ها در سایه پشتیبانی ایرانی رسیده بودند قدر آن پشتیبانی
را ندانسته این زمان آنان دشمنی با ایران آغاز کردند. چنانکه لوساندیر دست اندازی به شهرهای آسیای
کوچک کرده کسانی را از بستگان خود در آنجا به حکمرانی گماشت, نیز فارنا بازروس, دست نشانده ایران
در فروگیاه که آن همه نیکی به اسپارتیان کرده همدست آنان با آتنیان چنگیده بود, لوساندیر لشکر به خاک او
بردو به ایرانی پرداخت و هیچ گونه گزنده دریغ نداشت. نیز او آگیسیلاوس را برانگیخت که لشکر بر سر
آسیای کوچک آورد, این بود دولت هخامنشی این زمان هم پشتیبانی از کورنثیس و ثبیس که با اسپارت
همچشمی می نمود کرده آنان را به دشمنی این شهر برانگیخت از آن سوی دوباره از دست آتن گرفته او را
بلند ساخت. از این زمان بود که یک رشته جنگهایی به نام جنگهای ثبیس و اسپارت معروف است آغاز گردید
هنگامی که اگیسیلاوس در آسیا پاره ای فیروزیها یافته و عزم آن داشت که لشکر به درون ایران براند بلکه
به گفته پلوتاریخ خواب حمله بر شوش و هاگماتان را می دید نگهان خبر از اسپارت رسید که با ثبیس جنگ
خانگی در گرفته و او ناگزیر گردید که آسیا را رها کرده به یونانستان باز گردد. و
می گوید هنگام حرکت چنین گفت که : مرا هزار کماندار ایرانی از اینجا بیرون می کنند. مقصودش اشاره
به سکه های ایرانی بود که شکل کماندار بر روی خود داشت. و
می گویم آری ویرانی آتن نیز که شما بر خود بستید با دست این کمانداران بود پس بایستی قدر ایشان را
شناخته دشمن خود نسازید. و
و آنگاه به گفته پلوتاریخ این اگیسیلاوس با همه نیکی هایی که داشته و دادگری را شیوه خود می شمرده با
همه پادشاهی رخت پینه دار می پوشیده و خود یکی از بهترین نمونه های ستوده خویی یونان بوده با اینهمه
او نیرنگ را در جنگ روا می شمرده و به کار می برده. پس چنین کسی چه ایرادی بر پادشاه هخامنشی
دارد که پول به آتن و ثبیس و کورنثیس فرستاده و آنان را به دشمنی اسپارتیان برانگیزد؟ به ویژه که اسپارتیان
در چیرگی خود بر دیگر شهرها رفتار بسیار بدی مردم نمودند و درشتی و سختی دریغ نگفته چنانکه لوساندیر
در همه جا آیین حکمرانی را تغییر داد و بر سر این کار صدها تن را کشت. و


Mittwoch, 2. Dezember 2015

جنگهای ایران و یونان صفحه سه

یکی از ایرانیان یا از بستگان ایران فارنابازروس حکمران فروگیا بوده. پلوتاریخ در همه جا نام او را
به خواری می برد و او و کسانش را ( باربار ) می خواند. ولی این مرد چندان شایستگی داشته که به
گفته پلوتاریخ, اگیسیلاوس پادشاه اسپارت می گفت: کاش این مرد دوست من بود و نه دشمنم. و
شگفتا یونانیان فرستادگان داریوش را بکشند که با هر قانون و آیینی مخالف بود. هم ما می بینیم که هر
کسی که به یکی از شهرهای ایشان پناهنده می گردید, گمتر ایمنی پیدا می کرد. چنانکه الکبیادیس, با
همه پناهندگی به اسپارت, ایمنی پیدا نکرد. ولی از آن سوی ایرانیان صدها یونانی را در دربار پادشاه
هخامنشی میهمان نگاه می داشتند و همچون ثمیستو کلیس کسی را پذیرفته بدان سان نگاه داشتند و با
این حال یونانیان زبانشان بر ایرانیان باز است. و
من پیشرفتهای یونانیان را در دانش و خرد و در شناختن راه زندگی انکار نمی کنم, بلکه از کسانیم که
شفیته تاریخ یونان هستم و از خواندن نگارشهای آنان لذت می برم, مقصود این است که خواری که این
تاریخنگاران به ایرانیان روا می دارند, مایه و سرچشمه آن کینه و دشمنی است و گرنه ایرانیان هم
پیشرفت بسیاری در راه زندگانی داشته اند که اگر گرفتار استبداد نبودند شاید بر یونانیان پیشی می
جستند باری جنگ پلاتای لشکرکشی های ایران را بر سر یونانیان به پایان رسانید, پس از آن پادشاهان
هخامنشی دانستند یونانیان آن نیستند که رام ایران بشوند و از لشکرکشی جز کشته شدن سپاهیان و آسیبهای
دیگر نتیجه ای به دست نخواهد آمد. کسانی هم نوشته اند که مقصود خشایارشا از آن لشکرکشی مالیدن
گوش یونانیان بود و این کار در آن لشکرکشی, که تا آتن پیش رفته و در همه جا گزندهایی به یونانیان
رسانیدند, انجام داده شد و این بود دیگر جهتی به لشکر کشی های دیگری در میان نبود. و
هر چه هست پس از جنگ پلاتای دیگر ایرانیان تعرضی به یونانیان نداشتند. ولی یونانیان چون دلیر گردیده
و از آن سوی کینه آن لشکرکش ها را همچنان در دل نگاه داشته بودند, از این جهت آسوده ننشسته ایران را
هم آسوده نمی گذاردند. به ویژه آتنیان که سرفرازی آن فیروزی ها بیش از همه بهر ایشان گردیده و این خود
تکانی به سراسر آن مردم داده بود و از آن سوی آتن پیشوایان کاردان و خردمندی همچون آریستیدیس و
پرتکلس و دیگران سر و سامان درستی به کارهای آن شهر داده بودند, به عبارت دیگری این زمان آتن نه
یک شهر تنها بلکه یک جمهوری بسیار درخشان و نیرومندی به شمار می رفت, این بود که آتنیان آرام
ننشسته و این زمان آنان بر ایرانیان پیچیدگی می نمودند. به ویژه آن زمان که کیمون به روی کارآمد و این
جوان به شهرت ثمیستوکلیس و دیگران رشک برده در جستجوی راههایی بود که او نیز مانند آنان نام و
آوازه را دارا باشد. این است که این زمان یونانیان به تعرض برخاسته یک رشته جنگهایی را در خود اروپا
و در آسیای کوچک با ایرانیان و همدستان ایشان پیش آوردند. و
نیز کیمون با مصریان, که بر ایران شوریده بودند, طرح همدستی ریخته بدان آرزو افتاد که پادشاهی
هخامنشی را پاک براندازد. این جنگها, کشاکشها گویا پیش از زمان از تخشتریکم ( اردشیر دراز دست ) بود
ولی پیمان صلحی را که پلوتاریخ یاد کرده می گوید گویا به انجام نرسید؛ آن پیمان مربوط به زمان این
ارتخشتر می باشد که از سال 465 پیش میلاد پادشاهی یافته, اگر آن پیمان را انجام یافته پنداریم باید گفت
دولت هخامنشی در برابر یونانیان زبونی نموده و این است سراسر دریا را به آنان واگذارد. و
به هر حال این یقین است که در این زمان یونانیان و به ویژه جمهوری آتن, رفته و پادشاهان نا آزموده از
عهده نگهداری کشور به آن بزرگی بر نمی آمدند. و
در این زمینه سرگذشت کیمون خبرهای مهمی را دربر دارد و چنین پیداست که پلوتاریخ کیمون را بیشتر
دوست می داشته و این است که داستان او را بهتر از داستانهای دیگر سروده. و
پیداست که آن همه نیرومندی یونانیان و دلیری و گستاخی آنان در برابر ایران کار را بر پادشاهان هخامنشی
بس دشوار می گردانید. زیرا آسیای کوچک که خاک ایران شمرده می شد و پادشاهان هخامنشی علاقه بسیار
به آنجا داشتند, انبوهی از مردم آنجا نژاد یونانی داشتند و چنانکه می دانیم سرچشمه همه آن کشاکشها دخالت
یونانستان در کار این یونانیان آسیایی بود. پس این زمان که یونانیان نیرومند گردیذه دریا را در اختیار خود
داشتند, ناگزیر اینان نیز در این جای خود به نافرمانی و سرکش دلیر می گردند. از تاریخ جهت دولت
هخامنشی برای نگهداری آسیای کوچک بایستی تدبیری بیندیشد و آن تدبیر بهتر از همه پدید آوردن دشمنی در
میانه خود یونانیان بود. زیرا اسپارت و آتن, دو شهر بزرگ یونان, از باستان زمان همچشمی با هم می نمودند
و انگاه آتن حکمرانان خود کامه ای داشت که بیرون کرده بنیاد حکمرانی را آیین دموکراسی برگزیده بود و از
آن سوی اسپارت هوادار اریستوکراسی بود, که این اختلاف خود مایه دشمنی میانه دو شهر و هواداران آنان
می شد. ولی زمانی که ایران با آن سپاه انبوه خود روی به یونان آورد, چون همه شهرها خود را در برابر
خطر می دیدند ناگزیر دشمنی  و همچشمی را کنار نهاده با هم دست یکی کرده بودند. لیکن این زمان که آن
خطر از میان برخاسته و آتن و اسپارت هر یکی جمهوری بزرگی پدید آورده بود, ناگزیر بازار همچشمی بار
دیگر گرم گردیده دشمنی ها رو نمودن گرفت و کم کم کار به یک رشته جنگهای کشید که در تاریخ به نام
جنگهای پلو پو نیسوس معروف است و از سال 431 پیش از میلاد آغاز شده و تا سال 404 امتداد داشت و
چون الکبیادیس و لوساندیر از پیشوایان مهم این جنگها بوده اند, از اینجا پلوتاریخ در سرگذشت های این دو
تن مقداری از داستان آن جنگها را نیزیاد کرده. و


Montag, 30. November 2015

جنگهای ایران یونان صفحه دو

شاید کسانی بگویند: اگر درست نیست که یونانیان در دلیری بسیار برتر از ایرانیان بودند, پس علت
شکست دولت بزرگی همچون دولت هخامنشی در برابر یک مشت یونانی چیست؟
می گوییم این شکست علتهای بسیار داشته که ما فهرست وار می شماریم و به تفصیل آنها
نمی پردازیم. و
نخستین علت این کار آیین حکمرانی دو کشور را باید شمرد. به این معنی که مردم یونان آزاد می
زیستند و رشته حکمرانی بیشتر در دست خود مردم بود و به هر حال زندگانی از روی قانون می
کردند. و ولی ایرانیان اسیر استبداد یک پادشاهی بودند و این خود علت مهمی برای فیروزی یونان
و زبونی ایران بوده. و زیرا یونیان به دلخوا جنگیده و مقصود مهمی را در دل خود جا داده در راه
آن جانفشانی می نمودند, نیز هر کسی از ایشان امیدوار بود که اگر در سایه جانفشانی ها شهرتی
نزد مردم یافت به جایگاه والایی خواهد رسید و شاید یک روز بیاید که در نتیجه این جانفشانیها رشته
حکمرانی یا سرداری سراسری یونان را در دست بگیرد. ولی سپاه ایرانی بیشتر از بیم جان می جنگید
و برای جانفشانی های خود کمتر امید نتیجه در دل می پرورید. و
علت دوم: یونانیان خود را ستمدیده می شماردند و به نام جلوگیری از ستم می جنگیدند ولی ایرانیان
چنین حالی را نداشتند بلکه شاید بسیاری از اینان آن لشکر کشی را خود ستمگری و مردم آزاری شمرده
بیزاری از کار پادشاه خود می جستند. و
به هر حال گمان بیشتری براین بود که ایران نتیجه ای از آن لشکر کشی برندارد و اگر هم امروز چیره
گردیده دست در کارهای یونان در اندازد پس از اندگی ناگزیر از برکناری خواهد بود. و
پیداست که این اندیشه ها چه اثری در دلهای ایرانیان داشت. و
سوم: بیشتر سپاهیان ایران از مردمانی بودند که پادشاهان هخامنشی استقلال آنان را برانداخته و با زور
یوغ ایران را به گردن ایشان گذارده بودند. پیداست که چنین سپاهیانی نه تنها از خودشان کاری ساخته
نمی شد چه بسا که مانع کوشش و جانفشانی دیگران می شدند و چه بسا که در نهان رابطه با دشمن پیدا
می کردند. و
چنانکه داستان الکساندر بزرگ, پادشاه ماکیدونی, در همین جنگ پلاتای بهترین گواه این سخن می باشد. و
چهارم: در جنگهای دریایی یونانیان ورزیده تر از ایرانیان بودند. در جنگهای خشکی نیز گمان من بر آن
است که در فن صف بندی و هجوم و رزم سرکردگان یونانی ماهرتر بودند و به هر حال این اندازه یقین
است که یونانیان اگر هم یک دسته از ایشان ورزیده و آزموده بودند دسته های ناورزیده نیز در میان خود
فراوان داشتند. و
این است علتهایی که برای شکست ایرانیان می توان اندیشید. گذشته از نیرنگهای که سرکردگان یونانی به
کار برده اند و پلوتاریخ و دیگران یاد آنها را می کنند. به هر حال به دلیری یکایک سپاهیان ایران ایرادی
نتوان گرفت. و
اگر به نگارشهای خود یونانیان دقت کنیم ایرانیان چنانکه در هوش و خرد نیک نهادی و پاکدلی برتری بر
دیگران داشتند در دلیری و جانبازی نیز پای کم از یونانیان نداشتند و گرنه چگونه می توانستند بر آن همه
مردمان گوناگون چیره گردیده و سالیان دراز آنان را در زیر یوغ ایران نگهداری نمایند. و
اینکه یونانیان زبان بدگویی باز دارند و همیشه نام مردم ایران را ( باربار ) به ایرانیان می دهند این خود
دلیلی بر بی انصافی ایشان است. مگر اینکه دشمنی و کینه ای را که در میان دو توده کارگر بوده عذر آن
بشماریم و گرنه چگونه رواست مردمی را که به یک نیم بیشتر جهان آباد آن روزی فرمانروایی می نمودند
و سپاه از کنار رود سند تا آتن و اسپارت می بردند, به نام ( باربار ) خواند. و آری پوشیده نباید داشت که
حکومت استبدادی عیب ایرانیان بود. و ولی آیا کسانی که حکومت استبدادی دارند ( باربار ) شمرده می شوند. و

Samstag, 28. November 2015

جنگهای ایران و یونان

یکی از حوادث بزرگ تاریخ همانا کشاکشها و جنگهای است که در زمان باستان در میانه پادشاهان
جهانگشای هخامنشی با شهرهای یونان روی داده. و
این جنگها نشانه های بزرگی از خود در تاریخ یادگار گذارده و چنانکه به جستجو پردازیم قرنها
حوادث میانه اروپا و آسیا, جز نتیجه های ناگزیر آن جنگها نبوده است. و
از این جهت ما افسوس داریم که در ایران نگارشی یا کتابی در باره آن پیشامدهای بس مهم تاریخی
از آن زمان باز نمانده و تنها نگارشهای یکروبه خود یونانیان است که ما را از گزارش آنها آگاه
می گرداند. و
نخستین کشاکش در میان یونان و کشور ایران در زمان داریوش بزرگ پدید آمد و چون یونانیان پاس
بزرگی آن شاه را نمی داشتند و خیره سرانه در کارهای یونانیان آسیای کوچک دخالت می نمودند
داریوش برخود فرض شمرد که گوشی از آنان بمالاند, شاید هم کار را آسانتر از آنکه بود می دانست
و این بود که داتیس نامی را با دسته ای از سپاه بر سر یونان فرستاد و حادثه ای که به نام جنگ
ماراتون شهرت یافته در میانه روی داد. و
این جنگ در خشکی بود و بدان سان که شرقشناسان اروپا حقیق نموده اند در سال چهار صد و نود پیش
از میلاد روی داد. و از جانب یونانیان تنها مردم آتن پیش آمده و اسپارتیان هنوز بایستی برسند که دیر
کردند و جنگ را در نیافتند. و
آتنیان ده تن برای سرداری برگزیده بودند که هر کسی روزی را به نوبت عهده دار آن می شد. و یکی
از آن ده تن ملتیادیس و دیگری آریستیدیس بود. و داستان این جنگ را پلوتاریخ در سرگذشت آریستیدیس
سروده و نیز در سرگذشت ثمیستوکلیس و دیگران نام آن را برده است. و
در این جنگ ایرانیان شکست خوردند و می توان گفت که این فیروزی یونانیان مایه فیروزیهایی دیگر
آنان گردید. زیرا چنانکه در داستان ثمیستوکلیس آورده شده او از هوشیاری گزارش آینده را پیش بینی
نموده آتنیان را به ساختن کشتی های جنگی و دیگر آمادگیها بر انگیخته و در سایه این آمادگیهای ایشان
بود که در جنگهای دیرتر فیروزی یافتند. و
پس از جنگ ماراتون داریوش در سال 486 ( ق, م ) بدرود زندگی گفته و نوبت پادشاهی به پسر او
خشایارشا رسید و این پادشاه آن تنگ را, که از رهگذر جنگی ماراتون بهره کشور ایران شده بود, بر
نتایج بسیج و سپاه بزرگی دیده روانه یونان گردید. و
این داستان بس دراز است و پلوتاریخ اگر چه در سرگذشت ثمیستوکلیس و آریستیدیس مقداری از آن را
سروده ولی مقدار بیشتر آن را فرو گذارده. از جمله داستان تنگه ثرموپولای و جانفشانیهای لئونیداس, و
پادشاه اسپارت, و همراهان دلیر او که در تاریخ یونان ارج بسیار دارد و فرو گذارده و تنها به یکی دو
جمله از آن بسنده نموده و ما در شگفت هستیم که چگونه پلوتاریخ سرگذشتی از لئونیداس نیاورده, مگر
اینکه آورده باشد و از این نسخه های کتاب بیرون کرده باشند, چنانکه درباره ابامینونداس و کسان دیگر
 همین کار کرده شده است. و

این جنگ که می توان آن را رستاخیر یونانستان شمرد, در سال 480 ( ق, م ) روی داد و یکی از کسانی
که در این جنگ سر رشته دار بودند ثمیستوکلیس و دیگری آریستیدیس بود که ما سرگذشت هر دو را
ترجمه نموده ایم. و
دامنه این جنگ حادثه پلاتای می باشد که در سال 479 ( ق, م) روی داد و ماردونیوس , سپهسالار بزرگ
کشور ایران که داماد داریوش بود, کشته گردید. داستان این حادثه را هم پلوتاریخ در سرگذشت آریستیدیس
آورده است. و
مطلبی که در اینجا باید باز نمود این است که یونانیان چون قلم در دست خودشان بوده تا توانسته اند خود را
شایسته تر و برازنده تر نشان داده و ایرانیان و کارهای آنان را بی ارج و بها نمودار گردانیده اند. و
از جمله, از سخنان ایشان چنین بر می آید که ایرانیان فن جنگ را نمی شناختند و چنان دلیری که با دلیری
یونانیان برابری تواند کرد, نداشتند. و
لیکن ما در داستان آریستیدیس خلاف این مطلب را پیدا می کنیم. زیرا می بینیم که پااوسانیان با آریستیدیس
گفتگو و کشاکش درازی در این باره با هم دارند که چون در این جنگ دسته های مهمی را از یونانیان
همدست خود داشتند و ماردونیوس آنان را در دست راست صفهای خود و سپاهیان خود, کشور ایران را در
دست چپ جای می داده, و از آن سوی در لشکر یونانیان چون اسپارتیان دست راست را می گرفته اند
ناگزیر با خود ایرانیان روبرو می شده اند پااوسانیاس می گوید اسپارتیان و آتنیان جای خود را در صف
بندی تغییر بدهند که از آن پس آتنیان با ایرانیان روبرو گردند و بهانه آن را یاد می کند که چون پیش از آن
در مارائون آتنیان چون مقصود درونی پااوسانیاس را می دانستند از پذیرفتن پیشنهاد او باز می ایستند ولی
آریستیدیس به میانجیگری برخاسته گفتگو را از میان بر می دارد. و
آیا این دلیل آن نیست که ایرانیان در دلیری پای کمی از یونانیان نداشته بلکه از آنان دلیرتر بوده اند. و
نیز در ارقامی که این تاریخنگاران یونان در باره شماره لشکر کشور ایران و شماره کشتگان ایشان می دهند
تردید بسیار باید داشت. از جمله در همین جنگ پلاتای آیا باور کردنی است که از ایرانیان دویست و شصت
هزار کس نابود گردد و از یونانیان تنها هزار و سیصد و شصت تن نابود شود؟



Montag, 23. November 2015

Organraub-AOK,Gesundheitskasse in Hessen

Flüchlinge Organraub AOK-Die Gesundheitskasse in Hessen
Achtung!! Achtung!!
Katastrophenalarm Organraub AOK mit Hilfe Ärzte.
Meine Mutter hat in Hohem Alter zu mir gesagt.
Die Kranken Kasse AOK mit Hilfe die Ärzte haben Mir bei der Geburt geholfen.
Sie sollen mir auch beim Leistenbruch Operationsverfahren auch beim Sterben 
Helfen, und mein Organrauben.
Herr  D:Arzt, ich habe nur Leistenbruch?
Jeder Einzelne kann mit einem Organspende Ausweis helfen.
Deshalb ist ihre ganz Persönliche Entscheidung Gefragt- denn sie kann Leben retten.
und so einfach geht;s
Sie füllen einen Organspende-Ausweis aus, Unterschreiben ihn und tragen ihn bei sich.
Das ist schon alles.
Sie müssen keinen Arzt und Keine Behörde Informieren.
Sie haben Weitere Fragen zum Thema Organspende? Zusätzlich Informationen und
Eine Entscheidungshilfe finden Sie auf unsere Internetseite www.aok.de/organspende
ich bin in Kranken Haus gegangen leistenbruch Operiert Worden.
Informationsblatt für Patienten nach Leistenbruchoperationen,
Durch Beachtung einiger Verhaltensregel können Sie selbst wesentlich zu einem 
Dauerhaften Behandlungserfolg beitragen.
Hierbei soll ihnen dieses Merkblatt eine Hilfestellung sein.
Auf stehen und Gehen
Sie dürfen vier Stunden nach dem Eingriff (wenn die Narkosewirkung abgeklungen ist),
in Begleitung einer Krankenschwester/einem Krankenpfleger das erste Mal aufstehen, 
Wenn Sie dazu in der Lage fühlen, und im Patientenzimmer oder auf der Station 
umhergehen.
Bitte stehen Sie nicht alleine auf.
Station: N6
Bitte Krankenschwester Können sie mich hilfen
zum Aufstehen, Nein? Warum Nein?
Sie können Allein Aufstehen weil ihr Aufenthaltes 
sind in krankenhaus beendet sie werden nach Hause gehen?
Der Arzt hat mein bauch breich 20,cm, lang und 10 cm, tief operiert worden.
Wie kann ich mit die verstärkenden Schmerzen,und Schwellungen nach hause gehen.
AOK-Die Gesundheitskasse in Hessen
Wir haben eine gute Nachricht für Sie. Für ihre  Behandlung im Krankenhaus Kinderhospital 
GmbH
Übernehmen wir die Kosten für die Medizinisch Notwendigen Behandlungen in Höhe der 
Vereinbarten Vergütungssätze für die Dauer von einer Nacht.
Bitte vereinbaren Sie einen Aufnahmetermin mit Klinik. Alles Weitere erledigen wir für Sie!

Augenhornhaut 24 000 Euro
Lunge 120 000 bis 133 000 Euro
Herz 102 000 bis 126 000 Euro
Leber 77 000 bis 102 000 Euro
Bauchspeicheldrüse und Niere zusammen 120 000 Euro


تأملی در ادعا و استدلال های اعتدال گرایان

در بررسی نظری ادعاها و توجیهات ( اعتدلال ) آن چه قبل از هر چیز به چشم می خورد, نامشخص بودن خود 
واژه ی  ( اعتدلال ) است ( اعتدلال ) در عمل چیست؟

حدود آن کدام است؟

چه کسی این حدود را تعیین می کند؟

چگونه و بر اساس چه معیار و مقیاسی می توان خروج از قلمرو این ( اعتدلال ) و ورود به 
عرصه ی ( تدروی ) را تمیز داد؟

آیا هر کس بنا بر تشخیص سیاسی خود, یا با حرکت از وضعیت روانی یا درجه ی تعادل مردم و شهروند و خوی
خویش باید این واژه ی [ مقدس ] و در عین حال کلی و نامشخص را تعریف کند یا طبق دستور دیگران؟
در این صورت این دیگران کیانند؟

و بالاخره این که چه کسی درجه [ تحمل ] حکومتگران را معین می کند؟ نکته مهم که در بحث ( اعتدلالگرایان ) به 
کلی نادیده گرفته می شود این واقعیت است که ما درگیر یک مبارزه سیاسی هستیم و در این مبارزه دو نیرو متخاصم
در برابر یکدیگر قرار دارندو سرنوشت این مبارزه از طریق تصادم و مقابله ی جدی تعیین می شود و نه از راه 
دوستی و کسب اجازه از طرف مقابل برای چگونگی اقدام و پیشروی و تعیین حد و مرز آن. و

این مبارزه در مرحله ی تاریخی و اوضاع سیاسی و اجتماعی معینی جریان دارد,  بنابراین چگونگی سیاست و عمل 
کرد ما را ناگزیر این شرایط و اوضاع و نوسانات و تغییرات آن  معین می کند و نه میل و اراده ی این و آن. و

هر یک از دو جانب مبارزه به طور اجتناب ناپذیر باید با توجه به مجموعه ی اوضاع جاری عمل کند و بی اعتنایی به آن
حاصلی جز شکست نخواهد داشت. و

یک جانب این مبارزه نیروی استبدادی حاکم ولایت فقیه رهبر ایران است که در این درگیری به هرحال کاهش قدرت 
خویش تقسیم و یا زوال آن را می بیند و به همین جهت به طور طبیعی[ و صرف نظر از  شیوه های عمل مخالفان یا منتقدان ] در
برابر آن مقاومت می ورزد. و

هیچ قدرت استبدادی در هیچ زمانی به آسانی و هرگز با تمنا و( اعتدلال ) مخالفان به محدود شدن قدرت خویش تن نداده است. و

برای وادار ساختن قدرت حاکم ولایت فقیه رهبر ایران به عقب نشینی باید در هر زمان با توجه به اوضاع جاری و ساختار تعادل
سیاسی موجود خواست ها و مطالباتی معین را مطرح ساخت و با اتخاذ سیاست های مناسب و به کارگیری ابزارها و اشکال متنوع
و مؤثر فشار, برای تحمیل این خواست ها و متحقق ساختن آن ها تلاش کرد. و

 اعتدلال گرایان ) سیاست ( عتدلال ) و تسلیم خود را از جمله با این توجیه می کند که مردم انقلاب نمی خواهند, مردم خواهان )
تحول مسالمت آمیزاند و شیوه های ( اعتدلال ) و ملایمت پیشنهادی انعکاس این خواست و راه پیشبرد این تحول است. و

این [ دلایل ] و استناد به خواست مردم در واقع مغلطه در مفاهیم و مباحث است که دانسته یا ندانسته برای موجه نشان دادن سیاست
و روش خود به آن توسل می جویند. و

اولاً انقلاب به معنای قهر و مساوی با قهر نیست. انقلاب دگرگونی در ساختار سیاسی و اجتماعی و قهر ابزار و وسیله ای است که
می تواند هم برای تغییرات انقلابی و هم برای تغییرات غیر انقلابی و ضد انقلابی به کار رود. و

انقلاب دگرگونی ساختاری و بنیادی و تحول کیفی در مناسبات موجود به ویژه در ساخت قدرت سیاسی از طریق حذف و انحلال
نظام و آن چه به آن رسمیت می بخشد و یا وسیله ی حفظ آن است نظیر [ قانون اساسی ] و نهاد و بنیادهای توجیه کننده و
نگهدارنده ی نظام. و

انجام این دگرگونی الزاماً وابسته به اعمال قهر نیست. چنین تحولی چه از لحاظ تئوری و چه در عرصه ی عمل هم به شیوه ی قهری
و هم به شیوه ی مسالمت آمیز ممکن می باشد. و

بنابراین می توان خواهان دگرگونی بنیادی و حذف نظام جمهوری اسلامی ایران و حاکم و ساختار های آن بود و در عین حال تلاش
کرد این تحول به طور مسالمت آمیز انجام گیرد. و
 
آن چه به تحولات انقلابی به شیوه قهر آمیز مربوط می شود,  تقریباً در تمامی این موارد توسل به قهر به دلیل مقاومت 
سرسختانه ی نیروها و طبقات حاکم, ویژگی اوضاع داخلی و بین المللی و شرایط تاریخی خاص به مردم و مخالفان ساسی
تحمیل شده است. و


Montag, 16. November 2015

جی + 20 و آمریکا

جی + بیست و رهبر فقظ دولت آمریکا
این فقط روشنفکر سرمایه داری ست که در جنشن پیروزی مردم لباس میهمانی به تن می کند

تدارکات  گسترده ی جنگی آمریکا می تواند به همه چیز منجر شود جز ریشه کردن تروریسم. نتیجه ی این اقدامات
.و همه لشگر کشی ها و تهدیدها نه حل این معضل جهانی بلکه ایجاد مشکلات و بحران های جدید است

آیا در هم شکستن تروریسم به چنین تجهیز و تدارکات نظامی نیاز دارد و یا در پشت این صف  آرایی ها آرایش 
نظامی وگفتارها هدف هایی دیگر نهفته است؟

هم اکنون قریب چند ماه از حمله ی نظامی آمریکا و روسیه به سوریه و عراق می گذرد و دولت های نظامی این دو
.کشور کماکان با همان شدت هفته های اول به بمباران خود در شرق و جنوب سوریه و عراق ادامه می دهد

محصول این حمله های افسارگسیخته اما نه دستگیری شخص تروریسم و رهبران آنها بلکه ویرانی روستاها و 
قتل هزاران  کودک و زن و مردانگی سن بالای 70 سال سوریه و عراق نا امنی ها و بی ثبات کردن دولت موقت
بوده است. و

از سران جندین نفر سران تروریست ها که دستگیری یا مرگ آن ها هدف عملیات بود, تا کنون فقط 6 تن از لیست
.حذف شده است و بقیه از جمله رهبران اصلی از قبیل چند  تن زنده و سرگرم بازسازی نیروهای خود می باشند

.به سخن دیگر جنگ چند ماهه علیه تروریسم نه مشکل تروریسم را حل کرد و نه موفقیت هایی چندان به دست آورد

ولی همان گونه که پیش بینی می شد, در پشت جنگ علیه تروریسم و تدارکات نظامی عظیم آمریکا هدف هایی
.دیگر نهفته بود که رویداهای ماه های اخیر آن را به روشنی نشان داد

قدرت نمایی های نظامی آمریکا و اظهارات و تهدیدهایی پی در پی مقامات آمریکایی در ماه های گذشته آشکار ساخت 
که در پس موعظه های اخلاقی و پوشش انسانی رهبران آمریکا در روزهای پس از چند سال گذشته بزرگترین برنامه ی 
ضد انسانی و استراتژی جنگی گسترده ای نهفته است که دولت آمریکا در صدد است به خاطر تامین منافع صنایع نظامی
 و نفتی علیه شماری از کشورهای جهان به اجرا در آورد و از طریق آن سلطه ی خود را بر جهان و بر منابع نفت و 
گاز آن تحکیم کند. و

 برنامه ی جنگی آمریکا در واقع ادامه ی سیاست و  مقاصد تا کنونی است که همواره با زبان زور و نیروی نظامی انجام
 گرفته است. و