Montag, 30. März 2015

آنانی که با دستانشان ما را نشانه گرفته اند

پس از خلاصه ی حرفم تا اینجا اینست که خود از یکطرف کلاً در حیطه ی شناخت فکر است - و تقسیم
آن به خود آگاهی و نا خود آگاه یک تقسیم غلط است. زیرا این مجموعه یک پدیده ی پنداری است. واقعیت
زندگی ما چیزی است که در جریان است و در یک حرکت سیاسی سیلانی می گذرد. حال آنکه ما می آییم
این واقعیت ها را تعبیر می کنیم, آنها را به صورت تصویرهای دیدنی در اخلاق نگه می داریم و بعد
زندگی را پشت این تصویرها و تعبیرهای نوشته شده نگاه می کنیم. بنابراین ما با آیینه زندگی در
رابطه ایم نه با واقعیت زندگی.و

و این عین جهل و نا آگاهی است شما یک واقعیت در سیلان و در گذر را با وسیله ای نگاه می کنید که اولاً
یک وسیله پندار نیک و مجازی است ثانیاً یک وسیله ثابت است. گمان می کنم
مولوی در این ابیات معنا را بیان می کند
مرغ بر بالا پران و سایه اش
می دود بر خاک و پران مرغ وش
ابلهی صیاد آن سایه شود
می دود چندانکه بی مایه شود
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود در جستجو
ترکش عمرش تهی شد عمر رفت
از دویدن در شکار سایه تفت
و اگر خوب توجه کنیم می بینیم سایه ای که ما به دنبال آن هستیم حتی سایه مرغ هم نیست, بلکه یک سایه
ذهنی مجازی و خودساخته است: نه سایه مرغ نه سایه واقعیت در زمینه بحث ما الفاظ هم مرغ اند و هم
سایه. و این سایه ی ذهنی یک سایه ثابت است . حال آنکه مرغ واقعی یعنی واقعیت زندگی در حرکت و
گذر است. و

جهل و ناآگاهی در شکل ساده اش با تعبیر و توصیف شروع می شود. ولی رفته رفته ابعاد گسترده ای پیدا
می کند. از ممرهای مختلف تقویت می شود و حجم و وسعت عجیبی پیدا می کند,. و

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen