Freitag, 8. September 2017

Kolonien und Handel

              Kolonien und Handel
     Alles nur eine Utopie?
Das Fortleben des Kapitalismus ist nicht nur eine
Bedrohung für unsere Arbeitsplätze und unseren
Lebensstandard, sondern für die Zukunft des
Planeten und des Lebens auf der Erde überhaupt.

Durch die zunehmende Teilnahme an den
Weltmärkten haben die Bänker und KapitalistInnen
in der jüngsten Periode Rekordprofite machen können
Doch nun ist dieser Prozess offenbar an seine Grenzen
Gestoßen. Alle Faktoren, welche die Weltwirtschaft
nach oben getrieben haben, verkehren sich nun in ihr
Gegenteil und haben eine Abwärtsspirale in Gang
gesetzt.
Die Nach Frage
Ich stehe in einem Wohnzimmer und habe fast kein
Geld mehr. der Sommer Tag ist lang, ich mag den
Sommer. Zu viel Sonne ist besser als zu wenig und
immer Regen.
ich greife in meine Hosentasche und hole ein Paar
münzen heraus.
          Mein Geld geht schnell zu Ende.
Alle Monaten sollte das Geld aus dem Bundesland
auf meinem Bankkonto eintreffen,

            Die Nachfrage
Haben Sie je gegen den Regime Iran Velayate Faghih
Atomwaffen demonstriert?
Nein, Ich bitte um ein Paar Münzen.
An diesen Verhandlungen nehmen die Atomwaffen
Besitzenden Staaten und auch alle NATO-Staaten
bisher nicht demonstrien Teil.
Durch das Völkerrecht sind alle Staaten verpflichtet
verhandlungen für eine nukleare Abrüstung in redlicher
Absicht zu führen und auch abzuschließen.

Donnerstag, 31. August 2017

چرا برای کشتن صدام حسین به عمل آمد

                                  جنگ غیر قانونی و وحشیانه خلیج فارس
                                  دنباله صفحه پنجم
اگر دولت ایالات متحده, بر اصول قانون اساسی استوار می ماند, جنگ خلیج فارس هرگز آغاز
نمی شد و  سربازان آمریکا در منطقه خاورمیانه و شاید هم در سوریه و افغانستان دیده نمی شدند

در سال 1923, کشورهای ایتالیا, فرانسه و روسیه برای امضاء یادداشت تفاهمی که استقلال
کشور عراق را تضمین کند, بریتانیا را زیر فشار قرار دادند. در این یادداشت تفاهم پیش بینی
شده بود که در هر حال, کشور عراق پیش از سال 1926 باید به جامعه ملل بپیوندد. این امر, خشم
مقامات شرکت نفتی رویال داچ شل را برانگیخت. شرکت نفت بریتانیا و شرکت نفتی شل هر دو
برای تمدید قرار داد خود درخواست اقدام فوری داشتند. چه, آنان که قرار دادشان در سال 1926
به پایان می رسید, از تمدید نشدن آن بیمناک بودند. ضربه جدی دیگری که در این هنگام به دولت
توسعه گرای بریتانیا وارد آمد, آگاهی جامعه ملل از وجود منابع غنی نفتی در منطقه موصل
عراق بود. و

سازمان جاسوسی ام. ای.6, طرح توطئه دیگری را در ایجاد شورش میان کردها به مرحله اجراء
گذاشت که از فوریه تا آوریل 1925 به درازا کشید. و

                                         دنباله صفحه پنجم
در 23 سپتامبر 1992, گونزالس اعلام داشت که به اسناد و اطلاعات محرمانه ای دست یافته که نشان
می دهد سیا از تصویب و تأیید مقامات بلند پایه آگاهی داشته است. گونزالس در نامه خویش
دروغ پردازی  رئیس سیا به دادستان های فدرال در آتلانتا, مبنی بر ناآگاهی دفتر مرکزی بانکوناسیونال
در رم و اقدامات شعبه آتلانتا را افشا کرده بود. و

کمیته اطلاعاتی سنا نیز, گیتس رئیس سیا را به علت منحرف ساختن وزارت دادگستری و دادستان های
فدرال و قاضی شاب, متهم ساخت. و

چند روز پسانتر, قاضی شاب از پرونده بانکوناسیونال استعفا کرد. او همچنین اظهار داشت که گمان
می رود عوامل اطلاعاتی ایالات متحده از روابط بانکوناسیونال شعبه آتلانتا با مقامات عراق آگاه بوده
و .. سیا برای آنکه اطلاعاتی در مورد تخصیص اعتبار به کشور عراق از سوی بانکوناسیونال و
ارتباطات آن به دست آورد, از همکاری سرباز زده باشد. منبع اطلاعات را نمی توان افشا کرد. اما
اشاراتی از آن, پسانتر از سوی نیویورک تایمز به چاپ رسید. و

بحران زمانی به اوج خود رسید که سناتور دوید بورن, سیا را به پنهان کاری و ارائه اطلاعات نادرست
به وزارت دادگستری متهم ساخت. سیا در واکنش, اذعان داشت که در ماه سپتامبر, اطلاعاتی که در
اختیار وزارت دادگستری گذارده نادرست بوده است, سیا همچنین ادعا کرد که این یک اشتباه بدون عمد
بوده است. به گفته این سازمان هیچ کوششی از جانب سیا برای منحرف ساختن کسی یا پنهانکاری
صورت نگرفته است. سیا با بی میلی اعتراف کرد که همه اسناد و مدارک مربوط به جنجال بانکوناسیونال
را فاش نکرده است. و

باید یادآور شد که هدف از برگزاری اجلاس 1991 که با فراخوان نیکلاس روستوف رسمیت یافت, محدود
کردن دسترسی به همه اسناد و اطلاعات دولتی بود که پرده از روابط دولت بوش و حکومت بغداد بر
می دارد. ناگفته پیداست, کسانی که این ماجرا را آفریده و مسؤولیت آن را برعهده داشتند, دست آخر برای
عدم دسترسی به اطلاعاتی این پرونده, از هیچ محدویتی فرو گزار نکردند

هنگامی که مقامات سیا برای پاسخگویی به کمیته اطلاعاتی سنا فراخوانده شدند, کوشش های روستوف
برای مهار اطلاعات, باشکست دیگری روبرو شد. بنابر اطلاعات به دست آمده از منابع نزدیک به کمیته
اطلاعاتی سنا, مقامات سیا به سختی توانستند این برهه را پشت سر گذارند. دست اخر آنان, با ادعای
اینکه وزارت امورخارجه این اطلاعات را پنهان داشته و موجبات انحراف در پرونده بانکوناسیونال در
آتلانتا را فراهم آورده, آن وزارتخانه را مسؤول خواندند و مورد نکوهش قرار دادند. ناگفته نماند که در
ادعای سیا, تأکید بر مقاومت یکی از مقامات بلندپایه وزارت امورخارجه در عدم انتشار اطلاعات عنوان
شده بود. سیا خود را مأمور انجام همه دستوراتی معرفی می کرد که از سوی دادگستری صادر شده بود. و
سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس


Dienstag, 29. August 2017

Sozial Gerechtigkeit verantwortung

Eine Reiche Iranische Dame und drei Revoltionäre Regimekritiker verschwinden
Spurlos in der Nähe Alten universität Frankreichs vor den Haus Toren.

Genau dreißig Jahre Früher versucht in der selben Haus Toren eine Iranische
Familie der Deportation zu entkommen.

Polizei Commissario ahnt einen zusammenhang, die Toten im morddezernat
doch der Fall wird ihm aus unerklärlichen Gründen entzogen.

Wer hat Interesse daran, die Wahrheit zu vertuschen? Du hast in jedem Fall das
Recht, ein wenig mitzubestimmen, also beklag dich nicht, sagte sie, und hör
endlich mit diesem Getrommel auf.

Geheimdiensten Revolutionswächter von Regime Ayatollah Khomeini Exil-Mullah
Toten Regimekritiker.

Literaten mit Politischer feder
Viele Schriftsteller sehen in der Literatur ein mittel, um auf missstände in der
gesellschaft hin zuweisen - in der Hoffnung da durch veränderungen bewirken
zu können.

Allerdings gab es immer machthaber, Ayatollah Khomeini Exil Mullah
die solche veränderungen zu verhindern suchen, Nicht selten wurden
deshalb Politische engagierte Schriftsteller verfolgt, vertrieben oder
eingespert.

im jahr 2008 trat einer Schriftsteller einem kreis Sozialistischer Revolutionäre
bei: Nach einem Politischen vortrag wurde er denunziert und darauf hin zum
Tode verurteilt.

Tat sächlich Grenzen überwinden, ist das, was wir nur gemeinsam tun können.

چرا برای کشتن صدام حسین به عمل آمد

                                           جنگ غیر قانونی و وحشیانه خلیج فارس
                                            دنباله صفحه چهارم
اگر دولت ایالات متحده, بر اصول قانون اساسی استوار می ماند, جنگ خلیج فارس هرگز آغاز
نمی شد و سربازان آمریکا در منطقه خاور میانه و شاید هم در سوریه دیده نمی شدند. و

شکاف در دیوارهای آهنین سیاست پنهان دولت, هر روز آشکارتر می شد. در 4 جون 1990, و
وزارت بازرگانی اعتراف کرد که درباره اسناد صادرات, اطلاعات نادرستی ارائه کرده تا بتواند
صدور پروانه محموله های نظامی به مقصد عراق را از انظار دور بدارد. و

در 4 جولای, هنگامی که استانلی موسکوویتز رابط سیا با کنگره گزارش خود را به آگاهی کمیته
بانکداری رسانید, این شکاف گسترده تر شد. موسکوویتز در گزارش خود اشاره می کند که
مقامات بانکوناسیونال در رم, نه تنها پیش از صدور کیفرخواست, آگاهی کاملی از پیمان شعبه
بانک خود  در اتلانتا داشتند که در واقع پرداخت وام به کشور عراق را تصویب و تأیید کرده بودند
این گزارش در تضاد کامل با گفته های سفیر ایتالیا در وزارت دادگستری ایالات متحده قرار داشت
وی گفته بود ادارۀ مرکزی بانکوناسیونال در رم, هیچ گونه آگاهی از پرداخت وام به کشور عراق
از شعبه اتلانتا خود نداشته است. و

در ماه مه 1992, شگفتی دیگری آفریده شد. چه, وزیر دادگستری ایالات متحده ویلیام بر, در نامه ای
گوانزالس را به علت افشای سیاست دولت نسبت به عراق و در نتیجه صدمه زدن به امنیت ملی متهم
کرده بود. وزیر دادگستری هیچ گونه سندی در تأیید اتهام خود ارائه نکرده بود. با توجه به در پیش
بودن زمان انتخابات, باید اذعان کرد که رئیس جمهور مرتکب اشتباه بسیار شد. اتهام وارده به
گوانزالس دیری نپایید و وی آن را اتهام با انگیزه های سیاسی خواند. و

در 2 جون 1992, دروگل, یکی از متهم ها به کلاه برداری اعتراف کرد. یکی از قضات به نام
ماروین شاب از وزارت دادگستری خواست, دادستان ویژه ای را برای تحقیق درباره بانکوناسیونال
اعزام کند. و

در 24 جولای, حمله ها علیه گونزالس با نامه ای که از سوی رابرت گیتس, رئیس سیا ارسال شده بود
شدت یافت. رئیس سیا در این نامه, گونزالس رئیس کمیته بانکداری کنگره را متهم ساخته بود که نام
سیا و شماری از مأموران اطلاعاتی را افشا کرده و به آنان این اتهام را وارد ساخته که از روابط
ایالات متحده و کشور عراق, پیش از آغاز جنگ خلیج فارس, آگاه بوده اند. در آخر همان ماه, نامه
 رئیس سیا از سوی کمیته بانکداری کنگره جهت آگاهی همگانی انتشار یافت. و

در ماه آگوست, رئیس سابق پلیس فدارال ایالات متحده شعبه اتلانتا وزارت دادگستری را متهم کرد که
نزدیک به یک سال است از صدور کیفر خواست در مورد وضعیت بانکوناسیونال خودداری ورزیده
است. در 10 آگوست 1992, وزیر دادگستری از تقاضای کمیته قضایی مجلس نمایندگان, برای گماردن
دادستان ویژه در باره روابط پیش از جنگ خلیج فارس دولت ایالات متحده و عراق سرباز زد. و

در 4 سپتامبر, وزیر دادگستری طی نامه ای به آگاهی کمیته امور بانکداری کنگره رسانید که نمی تواند
با تقاضای آن کمیته برای در اختیار گذاردن اسناد و اطلاعات مربوط به بانکوناسیونال موافقت کند. و
به زودی روشن شد که وزیر دادگستری چنین توصیه ای را به همه وزارت خانه ها نموده و آنان را از
همکاری با کمیته منع کرده است. و

چهار روز پس از آنکه نامه وزیر دادگستری انتشار یافت, سیا, آژانس اطلاعات دفاعی, اداره گمرک, و
وزارت بازرگانی و آژانس امنیت ملی پاسخ دادند که قصد آن را ندارند که درباره بانکوناسیونال, سند
یا اطلاعاتی در اختیار بگذارد. و

گونزالس این جنگ را به صحن مجلس نمایندگان کشاند و در آنجا اظهار داشت, براساس گزارش
ماه جولای 1991 سیا, آگاهی مدیران بانکوناسیونال در رم و تصویب وام به کشور عراق از سوی
شعبه بانک در آتلانتا, به خوبی مسلم است. دادستان های فدارال در آتلانتا, از اطلاعات نادرستی که به
آنها داده شده بود, به شدت ناراحت شدند. و

در 7 سپتامبر 1991, در یک اقدام آشکار برای جلوگیری از آسیب های بیشتر, سیا و وزارت دادگستری
موافقت کردند به دادستان های فدرال در آتلانتا بگویند اطلاعاتی که در اختیار آنان قرار داشت, همان
بوده که به آگاهی همگان رسیده و این اطلاعات سراسر نادرست یا پراکنده است. و دست آورد این
برداشت ها و جنگ های درونی این بود که در آستانه انتخابات, همه سازمان های خبری و رسانه ها
این تضاد و تناقض را مورد بحث و گفتگوی طولانی قرار دادند. و

با توجه به آنکه رئیس جمهور بوش, بیشتر وقت خود را در 100 روز مانده به انتخابات, برای مهار
آتش بحران های اطراف خود می گذراند, با موافقتی که رسانه ها برای انتشار ندادن جزئیات این توطئه
ابراز داشتند, توانست نفس راحتی بکشد. شورای امنیت ملی این بار هم توانست وظیفه تبرئه سازی خود
را به خوبی انجام دهد. و

برای آنکه وزارت دادگستری میان خود و دیگر طرف های درگیر در ماجرای بانکوناسیونال فاصله
ایجاد کند, موافقت خود را با انتشار اطلاعاتی که نشان دهد, سیا از (چراغ سبز) مقام های بانکوناسیونال
در رم و موضوع پرداخت وام به عراق آگاهی داشته, اعلام داشت. دست آخر, این اطلاعات در اختیار
قاضی شاب که در مورد تنظیم کیفر خواست رئیس شعبه بانک تردید داشت, قرار گرفت. و

Mittwoch, 23. August 2017

Wenn ich das wüsste

                            Wenn ich das wüsste von Krankenhaus
Ich habe dem Tod schon in meine Augen geblickt vom 25.07.2017.

Herr Narkose Doktor Erklärte mich hatte von 25.07.2017 Fehler gemacht? für
Operations unterdosierung 38,m.g. Dosis für laparoskpie Leistenhernie mit
Netz vier stunde nicht gereicht werden. Er soll für einem Leistenbruch
Operationsverfahren offen/ laparoskpie 48,m.g. dosierung geben, aber hat
nicht getan. er entschuldig sich da für eine Behandlungsfehler gemacht?


Augenhornhaut 24 000 Euro
Lunge 120 000 bis 133 000 Euro
Herz 102 000 bis 126 000 Euro
Leber 77 000 bis 102 000 Euro
Bauchspeicheldrüse und Niere zusammen 120 000 Euro

Die Idee einen ärztliche Behandlung neuem Stil zu Präsentien, finde ich nichts
gut.
solche Experimente sind zweifellos nichts notwendig, richtig und begrüßen
wert.
Aber mir schein die vermischung von Realität und Fiktion in dem Krankenhaus
Narkose Doktor zu groß.
Auch kommt für mich der Medizinische Organisatorischen Abläufe Fehlhaft
Anteil zu kurz.
Eine Separate Erläuterung Medizinischen an einem Leistenbruch Operations-
verfahren offen/ Laparoskpie für leistenhernie mit Netz vier stunde Operation
mit wenige unterdosierung 38, m. g. Dosis für Operation Behandlung nicht
gereicht worden, unerwünschte wirkung ohne Angabe der operation Häufigkeit.

Klinische Studien Daten legen nahe, dass die Anwendung einiger Laparoskopie
für Leistenhernie Operation insbesondere bei einer unterdosierung 38, m.g.
und bei langzeitbehandlung möglicherweise mit einem geringfügig erhöhten
Risiko von Arteriellen Thrombotischen Ereignissen zum Beispiel Herzinfarkt
und Schlaganfall, und Schädigung Hirrnnerven verbunden ist.

Aufgrund des Narkose Doktor unterdosierung 38,m.g. Dosis sind durch schnelle
Anflutung ist versehentlich und absicht gewesen. Narkose wirkung für Patient
nach Operations aus dem Koma nichts aufwachte konnte.

Solche versehentliche in stark, durch blutetes Gewebe, oder unterdosierung
Reaktionen möglich, wie schwindel, Erbrechen, Benommenheit, krämpfe
Herzinfarkt, und schock, für Patient verbunden ist.

Als ich aus dem Oprations Koma aufwachte, konnte mir keiner nach Oprations
Etwas sagen. Narkose Doktor könnten nicht über Opration Behandlungsfehler
Berichten.

Ich erkläre hier mit, in Krankenhaus Narkosewirkung für Patient unterdosierung
von Doktor eine Behandlungsfehler gegangen????.
Für die zukunft Schädigungen für Hirrnnerven Behandlungens leistungen
Widerrufen, werden.

USA- Diplomatie für eine neue Krieg

Der Ausgangspunkt der Diskussion um eine Neue Weltordnung war der
Golfkrieg. Durch diesen Krieg bekamen Einschätzungen Auftrieb, die
die besondere Machtrolle der USA in der Internationalen Politik betonten.
Das war angesichts des militärischen Sieges naheliegend.
Tatsächlich läßt sich aus dem Golfkrieg aber auch ein ganz anderer
Schluß ziehen.

Zuerst einmal wäre der Krieg gegen den Irak nicht nötig gewesen, wenn
die USA ihre Dominanz mit geringerem Aufwand hätten durchsetzen
können. Der Aufstieg des Irak an die Schwelle einer regionale Supermacht
und zur Vormacht am Persisch- Arabischen Golf lieferte geradezu den
Beweis dafür, daß Länder der Dritten Welt unter bestimmten Umständen
und unter Ausnutzung bestimmter Mechanismen des internationalen
System (außer Kontrolle) geraten können. Der Krieg gegen den IRAK
war in gewisser Hinsicht die (Notbremse). der letzte Zeitpunkt und das
letzte Mittel, um den Irak davon abzuhalten, eine eigenständige
Regionalmacht mit großem Gewicht zu werden.

Die weitgehende Zerschlagung des irakischen Potentials scheint gelungen.
Aber ist es eine realistische Annahme, daß die USA jedesmal, wenn eine
regionale Macht (außer Kontrolle) zu geraten droht, eine Krieg dieses
Ausmaßes führen können und wollen? Und ist es eine realistische Annahme
zu erwarten, daß die anderen staaten des UNO-Sicherheitsrates, der
jeweiligen Region und andere Akteure den USA jedesmal Flankenschutz
gewähren? Die Antwort ligt auf der Hand: Beides ist so unwahrscheinlich,
daß man es für die meisten denkbaren Fälle ausschließen kann.

Zweitens ist bemerkenswert, wie die USA die internationalen Rahmen-
bedingungen für den Krieg schufen.
Sie taten es mit großem diplomatischen Geschick und großen Erfolg, aber
ihre Diplomatie ließ durchaus erkennen, wo die Schwachpunkte der USA
lagen. Einmal hing das große Gewicht, das sie bis Ende November 1990
(bis zur Verabschiedung der Resolution 678) der Diplomatie im UNO-
Rahmen und der Kooperation mit der Russland und der VR China beimaßen
mit der unbedingt erforderlichen Legitimation der eigenen Politik zusammen.
Ohne öffentliche Zustimmung durch die anderen Mächte und die UNO wäre
es den USA innenpolitisch und außenpolitisch schwergefallen, Krieg gegen
Irak zu Führen, sie war eine politische Voraussetzung für den krieg.

Zugleich hat der krieg trotz seines militärischen Erfolges Fragen aufgeworfen,
ob die USA ihn ohne die materielle Unterstützung der verbündeten hätten
überhaupt führen können. Saudi Arabien, die kuwaitische Exilregierung, andere
Golfscheichtümer, Japan und die Bundesrepublik haben den krieg finanziert.
Es ist angesichts des gigantischen Haushaltsdefizits der US-Regierung
zumindest fraglich, ob die USA den Krieg hätten selbs bezahlen können oder
ob die Bevölkerung in den Vereinigten Staaten bereit gewesen wäre, zur
Kriegsfinanzierung eine noch hähere Staasverschuldung oder höheres Sreuern
hinzunehmen.

Die USA haben also am Golf einen durchschlagenden militärischen Erfolg
errungen, aber dieser wäre einseitig, unilateral nicht möglich gewesen, da
ihm die politischen und materiellen Voraussetzungen gefehlt hätten. Und auch
der weitere Verlauf der krise der Kurdische Aufstand und die Fluchtwelle in
den IRAN und TÜRKEI erweckten nicht gerade den Eindruck, daß die USA
die Situation unter Kontrolle  hatten.
Der Londoner Economist hat den Charakter der Amerikanischen Führungs-
rolle in der Golfkrise ebenso treffend wie spitz benannt:

Amerika führt nur dann, wenn es überzeugt ist, daß andere folgen werden - das
ist die Bedingung, Sie mögen durch ihre direkte Beteiligung folgen, wie
Großbritannien es im Golf zut, oder durch Finanzleistungen, wie Japan und
deutschland, Aber irgendwie müssen sie folgen. Die (amerikanische)
Innenpolitik erfordert das .. Das gilt besonders in wirtschaftlich schweren Zeiten
Auf diese Weise sind die innenpolitischen und wirtschaftlichen kosten von
Abenteuern auf eigene Faust eine Einschränkung des amerikanischen
Handlungsspielraums in der Dritten Welt.

Der Artikel endet mit der Feststellung, daß die USA nicht der entfesselte Gigant
sind, der sie scheinen mögen. Selbst der Golfkrieg, dieses einleuchtendste
Argument zugunsten der These vom unipolaren, Weltsystem, belegt bei
genauerer Sicht deren Schwäche. Genauer: Er beleuchtet sehr aufschlußreich,
überspitzt und geradezu symbolhaft den Charakter der amerikanischen
Führungsrolle (wie heute).
Spektakulärer Aktionen fähig, militärlastig geräuschvoll und ideologieträchtig
beruht sie zunehmend auf der Zustimmung und finanziellen Absicherung durch
andere Staaten.

In den USA wurde bereits gefragt, ob der Golfkrieg nicht ein weiterer Schritt
dazu sei, das US-Militär und die amerikanische Sicherheitspolitik immer mehr
einen Söldnercharakter annehmen zu lassen.
Eher milde wurde dieses Problem von William Pfaff in Foreign Affairs
formuliert: Der Schuldner, die Vereinigten Staaten, stellt Streitkräfte bereit, die
die militärische Sicherheit des Gläubigers gewährleisten.
Im gegenzug kauft dieser US-Schatzanleihen, die sonst nicht so leicht
verkäuflich wären. (Pfaff denkt hierbei an Japan.) Eine ähnliche Beziehung
hat sich jetzt mit Saudi Arabien entwickelt, das seine Verteidigung von den
USA kauft, so wie es andere Dienstleistungen von anderen Ausländern Kauft.

Dieses Argument ist schwer von der Hand zu weisen, Schließlich deutet alles
darauf hin, daß die Finanzleistungen Saudi Arabiens, anderer Golfstaaten,
Japan und der Bundesrepublik im Golfkrieg die Gesamtkosten des Krieges
deutlich überschritten haben.
Saudi Arabien und Kuwait haben den USA jeweils 16,4 Mrd. Dollar zugesagt
die Vereinigten Arabischen Emirate 3 Mrd. die Bundesrepublik 6,6 Mrd,Dollar
(zusätzlich noch einmal die Hälfte zur Finanziellen Unterstützung der Türkei
und anderer Länder). Japan Kriegsbeitrag lag bei etwas 10,7 Mrd. Dollar,
Insgesamt ergibt sich eine Sume von rund 53 Mrd. Dollar. Nach derselben
Quelle dürften die den USA entstandenen Kriegskosten 47,5 Mrd. Dollar
betragen haben, es gibt aber Grund zur Annahme, daß die tatsächlichen kosten
noch darunter lagen. Auf jeden Fall deutet alles darauf hin, daß der Golfkrieg
nicht nur militärisch erfolgreich, sondern für die USA sogar profitabel war.

Der Einsatz am Golf war von einem Appell an andere Nationen begleiter,
ihn zu bezahlen - eine Forderung, die die USA in der Vergangenheit niemals
erhoben hätten und die allein die stillschweigende Aufgabe des
Supermachtstatus bedeutete. Supermächte zahlen selbst.

Dies mag etwas überspitzt formuliert sein, wie auch die Formulierung vom
US-Militär als Söldnertruppe, über das Ziel hinaus schieß.
Schließlich sollte man nicht vergessen, daß die USA den Krieg aus Gründen
geführt haben, über die in Washington entschieden wurde, nicht in Riad oder
Tokio. Daß Saudi Arabien und die Kuwaitische Exilregierung die USA für
einen Krieg bezahlten, den sie nicht selbst führen konnten, hat natürlich einen
Aspekt des Kaufens, von militäischer Sicherheit.

Aber wenn der Krieg nicht im US-Interesse gelegen hätte, dann hätten auch
arabischen Überweisungen ihn nicht zustande gebracht.
Und umgekehrt: die japanischen und deutschen Zahlungen kann man kaum so
interpretieren, daß sie die USA zur Führung des Krieges hätten bewegen sollen.
Im Gegenteil, beide Länder waren deutlich skeptisch, ob der krieg nötig und
sinnvoll sei.
Für sie waren die Finanleistungen eher ein Mittel, von einer eigenen
Militärentsendung und von kritik der USA und anderer Alliierter verschont zu
bleiben, eine Art des Freikaufen.Auch deis ist nicht typisch für ein
Söldner/klienten Beziehung.

Mittwoch, 12. Juli 2017

چرا برای کشتن صدام حسین به عمل آمد

                                                         جنگ غیر قانونی و وحشیانه خلیج فارس
                                                             دنباله صفحه سوم
جنگ خلیج فارس, در سال های 1970 طرح ریزی شده بود. این نکته در چندین روزنامه معتبر از
سوی جیمز مک آرتنی, با عنوان ( یک دستور جلسه پنهان ایالات متحده) آشکارا بیان شده است. و

بنا بر گفته مک آرتنی, دولت پنهان ایالات متحده, در اوائل سال 1970, بر آن می شود که سیاست
خاورمیانه ای خود را بر اساس مهار نفت اعراب در منطقه, قرار دهد. برای انجام این امر, پیش
درآمدی که امکان استقرار نیروهای نظامی ایالات متحده در منطقه را فراهم آورد, ضرورت داشت
منظور از منطقه, همه خاور میانه به استثنای اسرائیل است. و

در ژانویه سال 1976, رابرت توکر در مجله ( کانتری) وابسته به یهودیان نوشت: ایالات متحده
باید هر گونه ابهامی را در باره دخالت نظامی در دیگر کشورها, به ویژه منطقه خلیج فارس از
میان بردارد. به گفته توکر, برای مهار نفت خاورمیانه, پیش از آنکه بحرانی شکل گیرد یک حمله
جدی ضرورت دارد. و

به ظاهر, یکی از معماران این طرح جرج بوش بود که از توصیه جمیز اکتیز سفیر آمریکا در
عربستان سعودی, در سال های 1975 تا 1973, پیروی می کرد, دیدگاه های اکتیز اساس سیاست های
خاورمیانه ای دولت ریگان- بوش را تشکیل می داد. چنین به نظر می رسد که بوش, در جنگ غیر
قانوی خلیج فارس, از همین سیاست پیروی کرده باشد. و

بررسی های پسانتر نشان داد که اکتیز نیز از نظریه هنری کسینجر سود جسته است. کسینجر در
مقاله ای با عنوان ( امنیت انرژی ), حمله مستقیم به عربستان سعودی را توصیه کرده بود. اما
پسانتر, این دیدگاه تعدیل شد و کشور کوچک تری به جای عربستان برگزیده شد. و

                                                      دنباله صفحه سوم
در ماه مارس 1990, شگفتی های بیشتری پدید آمد . اسنادی که در دادگاه فدرال در شهر آتلانتا ارائه شد
نشان می داد که رینالدو پتریگنانی سفیر ایتالیا در واشنگتن و تورن برگ گفته بودند که جنایتکار خواندن
مقامات رسمی در بانکوناسیونال در حکم نواختن سیلی به صورت ایتالیا است. پسانتر, نامبردگان بالا این
گفته را تکذیب کردند. این امر, همکاری ژرف دولت بوش را با پرداخت وام های بانکوناسیونال به عراق
نشان می داد. و

در آوریل سال 1990, کمیته تحقیقات شورای امنیت ملی که ریاست آن با معاون شورای امنیت ملی
رابرت گیتس بود, برای گفتگو در دگرگونی احتمالی سیاست ایالات متحده نسبت به عراق, جلسه ای
در کاخ سفید تشکیل داد. این خود نشانه ای دیگر برای اعمال سیاست پردازی و نیرنگ به شمار می رفت

در همین ماه, رخداد غیر منتظره دیگری که از رئیس جمهور آمریکا یا شورای امنیت ملی پیش بینی نشده
بود, بروز کرد. وزارت خزانه داری با دادن یک اعتبار 500 میلیون دلاری خرید مواد غذایی به وزارت
کشاورزی, مخالفت کرد. در مته مه 1990, وزارت خزانه داری به آگاهی همه رسانید که یاداشتی از
شورای امنیت ملی, حاکی از ناخشنودی انان از عدم پرداخت وام های عراق, دریافت کرده است. و

در 25 جولای 1990, شاید زودتر از آنکه کمیته 300 در نظر داشت, دام گسترده شد. همه رخدادهای
یادشده که حکایت از عقب نشینی ایالات متحده داشتند, سبب شد که رئیس جمهور بوش به سفیر امریکا
مأموریت دهد که با صدام حسین دیدار کند. و April Glaspi آپریل گلاسپی

بنابر پاره ای از نامه ها و تلگراف های منتشر نشده وزارت خارجه, هدف از این دیدار آن بود که به
صدام حسین اطمینان داده شود, ایالات متحده با او مخالفتی ندارد و در هیچ گرفتاری مرزی که وی
با سرزمین های عربی داشته باشد, دخالت نخواهد کرد. این بیان به طور دقیق و روشن اشاره به
درگیری عراق با کویت بر سر مناطق نفت خیز رومالیا بود. و

عراق, گفته های گلاسپی را گونه ای نشانه موافقت واشنگتن با اعزام ارتش عراق به کویت تلقی کرده
و بدین ترتیب خود را درست در دام توطئه ای که گسترده شده بود, افکند. و

        روس پترو, در جریان انتخابات توامبر 1992 چنین گفته بود. و
من تصور می کنم در یک جامعه آزاد مانند آمریکا که مردم صاحبان اصلی آن هستند. باید از آنچه
گلاسپی به صدام گفته است, آگاه گردند زیرا ما هزینه سنگینی پرداخته ایم و خطرات جانی فراوانی را
پذیرا شده ایم اما به هدف های خود دست نیافته ایم. و

گفتنی است که گلاسپی پس از آنکه اخباری این دیدار به خارج درز کرد و سیاست پردازی نیرنگ
آمیزی او افشاء شد, از صحنه ناپدید و به مکان پنهانی انتقال داده شد. دست آخر, پس از آنکه مدت ها
رسانه ها از نقش وی در ماجرای عراق خبر می دادند و دو نفر از سناتورهای لیبرال هم از او به
عنوان یک شوالیه نام می بردند, در یکی از جلسات کمیته سنا شرکت کرد و همه چیز را انکار نمود. و

چندی پسانتر, گلاسپی از وزارت خارجه استعفا کرد و اکنون به جای آنکه در یک دادگاه صالح ناگزیر
باشد با ادای سوگند, حقیقت و چگونگی نیرنگ پردازی دولت بوش را, نه تنها نسبت به عراق که نسبت
به کشورش افشا کند, در یک نقطه آرام و زیبا به زندگی مرفهی سرگرم است. و
در 29 جولای 1990, چهار روز پس از ملاقات گلاسپی, صدام حسین نیروهای نظامی خود را به سوی
کویت به حرکت در آورد. در ادامه این نیرنگ پردازی, بوش گروهی را برای جلوگیری از طرح
پیشنهاد تحریم ها علیه عراق به کنگره آمریکا اعزام داشت و بدین ترتیب, صدام را بدین باور راهبر شد
که حمله عراق وسیله کنگره نادیده گرفته خواهد شد. و

       دو روز پسانتر, در دوم آگوست 1990, نیروهای نظامی عراق از مرز کویت گذشتند. و
همچنین در طول ماه آگوست گزارش بسیار محرمانه ای مبنی بر اینکه عراق قصد حمله به عربستان
سعودی ندارد و ارتش عراق برنامه ای در این زمینه پیش بینی نکرده است, از سوی سیا به بوش
تسلیم شد. و

در سپتامبر 1990, سفیر ایتالیا رینالدو و پتریگناننی, همراه با شماری از مسؤولان بانکوناسیونال به
وزارت دادگستری رفته و با دادستان و بازپرسان ملاقات کردند. و

در این جلسه, پتر یگنانی به اطلاع مقام های قضایی رساند که بانکوناسیونال فدای یک کلاه برداری
کلان شده.. نام پر شهرت بانک, به دلیل آنکه دولت ایتالیا سهامدار عمده آن به شمار می رود, اهمیت
فوق العاده دارد. در میان مدارک دیگری که به دست رئیس کمیته بانکداری کنگره,
رسید, همین گفته های سفیر ایتالیا بود. و Henry Gonzales هنری گونزالس

از دیدگاه ناظران آگاه این داستان یک تعبیر بیش نداشت: توطئه ای بود که گلوی متهمان اصلی در
رم و میلان را از چنگال عدالت رهاند. و گناه را به گردن مأموران بی گناه محلی گذارد. و

از این موضوع که دادگاه رأی برائت را صادر کرد, هیچ گونه شگفتی نباید داشت. دست آخر, شواهد
انکار ناپذیر نشان داد وام های پرداخت شده به عراق از سوی شعبه آتلانتای بانکو ناسیونال, با حمایت
کامل مرکز بانک در رم و میلان پرداخت شده است. و

در 11 سپتامبر 1990, بوش با این عنوان که عراق 000, 150 سرباز و 1500 تانک به کویت اعزام
داشته, جلسه مشترک کنگره را فرا خواند. در عین حال, بوش به اعضاء جلسه مشترک اعلام داشت
که عراق قصد حمله به عربستان سعودی را دارد. بوش این فراخوان را براساس اطلاعیه دروغین
وزارت دفاع به عمل آورده بود. ادعای مجدد بوش آن بود که عراق 000, 120 نفر سرباز و 850
تانک در کویت مستقر کرده است. و

وزارت دفاع ایالات متحده به خوبی از این اطلاعات نادرست آگاه بود زیرا بیانگر ان بود که
آنان کار نمی کرده در حالی که می دانیم ماهواره های در حال  KH 12 و KH 11 ماهواره های
فعالیت عادی خود بوده اند گمان می رود در آن هنگام بوش برای قانع کردن کنگره و حمله عراق
به عربستان سعودی بع اغراض گویی متوسل شده باشد. و

از سوی دیگر, روس ها نیز با انتشار عکس های ماهواره ای خود, وضعیت دقیق نیروها را در کویت
اعلام داشته بودند. بوش عکس هایی را که ماهواره یک شرکت تجاری برداشته و به تلویزیون ا.بی .سی
فروخته بود, از نظر پنهان کرده بود. روس ها نیز با ارائه عکس ها به یک شرکت تجاری, تا حدی شیوه
نیرنگ بازی خود را به کار بستند. به طور روشن, وزارت دفاع و رئیس جمهور با ارائه اطلاعات
نادرست به مردم آمریکا, آنان را در دام دروغ پردازی قراردادند. و

در این هنگام, سناتور گونزالس درباره پیوند دولت بوش با رسوایی بانکوناسیونال در صدد پرسش های
جدی برآمده بود. در سپتامبر 1990, معاون وزیر دادگستری و مسؤول امور قانون گذاری, یادداشتی
بدین شرح برای وزیر مربوطه ارسال داشت. و

برای آنکه کوشش هایمان در جلوگیری از افشای اطلاعات بیشتر, توسط کمیته بانکداری کنگره, در مورد
وام ها بانکوناسیونال مؤثر واقع شود, شما باید به طور مستقیم با رئیس کمیته یاد شده آقای گونزالس تماس
بگیرید. و

در 25 سپتامبر, چند روز پس از دریافت یادداشت, تورن برگ, وزیر دادگستری تلفنی از گونزالس
درخواست کرد, به علت مسائل امنیت ملی از تحقیقات بیشتر در مورد بانکوناسیونال خودداری کند. و
گونزالس درخواست تعطیل کردن تحقیقات کمیته بانکداری را به طور قاطع مردود دانست. تورن برگ
پسانتر گفتگوی خود با گونزالس را برای جلوگیری از تحقیقات بانکوناسیونال انکار کرد. گوانزالس بعد
از آن, یاداشتی به تاریخ 18 دسامبر به دست آورد که به درخواست تورن برگ به عنوان امنیت ملی
اشاره کرده بود. در این یادداشت گفته شده بود که تحقیقات وزارت دادگستری در مورد بانکوناسیونال
هیچ مشکل ویژه ای برای امنیت ملی پدید نمی آورد. و

افزون بر آن آژانس اطلاعات دفاعی اعلام داشت که گروه اعزامی آنها به ایتالیا آگاه شده اند که شعبه
بانکوناسیونال در سرسکیا, مبلغ 225 میلیون دلار وام برای خرید مین از سوی یک شرکت ایتالیایی
به عراق پرداخت کرده است. همان گونه که انتظار می رفت در روز پیروزی متحدان در جنگ
خلیج فارس, وزارت دادگستری اعلام کرد, فرد متهم در ماجرای بانکوناسیونال را به دادگاه فرا خوانده
است. و

شخصی به نام کریستوفر دروگول به دادن وام غیر قانونی به عراق, به مبلغ 5 میلیارد دلار به اراء
دریافت 2/5 میلیون دلار رشوه, متهم شده بود پاره ای بر این باورند که یک مأمور گمنام در شعبه
کوچک یک بانک دولتی, چنین اختیاری ندارد که وارد معامله ای به این بزرگی, با پذیرش خطرات
آن بشود. و

از ماه ژانویه تا ماه آوریل, فشار بر دولت بوش برای اعلام وضعیت بحرانی در بانکوناسیونال رو
به افزایش نهاد. در این هنگام شورای امنیت ملی در صدد برداشتن گام هایی برای پایان دادن به
موضوع بر آمد. و

در 18 آوریل, نیکلاس روستوف, وکیل شورای امنیت ملی, برای یافتن راه های کاهش فشار از جانب
کمیته بانکداری و دیگر مراجع, ترتیب نشستی را در سطح مقام های بلندپایه فراهم آورد. و

شرکت کنندگان در این جلسه عبارت بودند از بویدن گری مشاور حقوقی رئیس جمهوری, فرگرین
مشاور آژانس امنیت ملی, الیزابت ریندسکف و شعار زیادی از وکلای وزارتخانه های کشاورزی
دفاع دادگستری, خزانه داری, نیرو بازرگانی. و

روستوف در سخنان گشایشی خود هشدار داد که گمان می رود کنگره بخواهد درباره روابط پیش از
جنگ دولت بوش و عراق به تحقیق بپردازد. و

روستوف به حقوقدانان جلسه یادآور شد که شورای امنیت ملی بر آن است که برای نشان دادن واکنش
دولت نسبت به اسنادی که از سوی کنگره درباره عراق درخواست شده, هم آهنگی لازم را فراهم آورد
وی در سخنان خود همچنین اشاره کرد که درخواست هر گونه سندی از سوی کنگره باید از نظر
موضوع های مورد علاقه دستگاه اجرایی و شورای امنیت ملی مورد بررسی قرار گیرد و راه حل های
تدارک این اسناد به بحث گذاشته شود. در هر حال گونزالس اسناد و اطلاعات را به دست آورد. و
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس

Samstag, 8. Juli 2017

چرا برای کشتن صدام حسین به عمل آمد

                                                   جنگ غیر قانون و حشیانه خلیج فارس
                                                  دنباله صفحه دوم  
اگر دولت ایالات متحده, بر اصول قانون اساسی استوار می ماند, جنگ خلیج فارس هرگز آغاز
نمی شد و سربازان آمریکا در منطقه خاورمیانه و شاید هم در عربستان سعودی دیده نمی شدند. و

این چارچوب, از آن روی برای اعلان جنگ طراحی شده است که به ویژه شرایط درگیر ایالات
متحده در جنگ های مورو پیش نیابد. از سوی دیگر, به این نکته باید اشاره کرد که سازمان ملل
متحد نیز نمی تواند ایالات متحده را به تحریم های اقتصادی علیه ایران یا هر کشور دیگری وادر
کند. و

سازمان ملل, کمک های خارجی آمریکا را به عنوان ابزارهایی برای از بین بردن منابع کشورهایی
دارای حاکمیت به کار می برد. هیچ دزد یا سارقی تاکنون به این خوبی عمل نکرده است, اگر کشوری
مانند عراق و ایران, در واگذاری منابع طبیعی خود درنگ کند, سربازان سازمان ملل متحد به زور
حتی به بهای کشتار مردم بی دفاع عراق و ایران, همانند عملیاتی که در آن کشور صورت دادند
وارد کشور عراق شدند, و در آینده هم وارد کشور ایران می شوند و به کشتار مردم ایران و سپاه
پاسداران و بسیج ها و رهبر آن ولایت فقیه می پردازند. کوشش هایی که اخیراً برای کشتن صدام
حسین به عمل آمد, نمونه دیگری از چگونگی ستیز سازمان ملل با قوانین آمریکا و دیگر کشورهای
مستقل جهان است. و

پرسش اینجاست که ایالات متحده و کشورهای دارای حاکمیت, تا چه زمانی باید عضویت غیر قانونی
خود را, در جهان تک حکومتی سازمان ملل متحد تحمل کنند؟ تنها مردم دارای حاکمیت, می توانند
از ادامه چنین عضویتی سرباز زندد. و

در 13 اکتبر سال 1924, وهابی ها و عبدالعزیز, شهر مقدس مکه و تربت پاک حضرت محمد(ص)را
به تصرف خود در آوردند و دو پسر شریف حسین را ناگزیر از فرار کردند. و
در سال 1925, شهر مدینه نیز به تصرف ابن سعود در آمد. و
در سال 1926, ابن سعود خود را پادشاه حجاز و سلطان نجد خواند. و
در سال 1927, دولت بریتانیا با آل سعود و وهابی ها موافقت نامه ای مبنی بر آزادی کامل آنان در
شهر - کشورهای منطقه امارات امروز خلیج فارس به امضاء رساند. و

این آغاز مسابقه شرکت نفت انگلیس و شرکت های نفتی آمریکا, برای به دست آوردن امتیازات نفتی
در منطقه به شمار می رود. و

در سال 1929, دولت بریتانیا, با امضای یک پیمان دوستی تازه با کشور عراق استقلال ان را به
رسمیت شناخت. اما موضوع کویت را بلاتکلیف گذارد. در این سال, نخستین حمله های اعراب به
یهودیان آغاز شد. و

در سال 1930, دولت بریتانیا با انتشار دفتر سفید, توصیه های کمیسیون پس فیلد, را روشن ساخت. و
کمیسیون یادشده توصیه کرده بود که چون شمار فراوانی از اعراب زمین های خود را از دست داده اند
مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین بی درنگ متوقف شده و دیگر سرزمینی به یهودیان داده نشود. و

         در سال 1932, کشور عربستان به کشور عربستان سعودی تغییر نام یافت. و
در سال 1935, بریتانیا یک خط لوله انتقال نفت از موصل به هایفه تأسیس کرد, در این سال کمیسیون
پیل با ارائه گزارشی به پارلمان انگلستانع امکان همزیستی عرب ها و یهودیان را غیر ممکن دانسته و
پیشنهاد محصور کردن فلسطین را مطرح کرد. و

در سال 1936, عربستان سعودی یک پیمان عدم تجاوز با کشور عراق به امضاء رساند, اما در جریان
جنگ خلیج فارس از این پیمان سرپیچی کرد. عربستان سعودی با پشتیبانی از ایالات متحده در این
جنگ, پیمان یاد شده را نادیده گرفت. و

در سال 1937, کنفرانس پان عرب, طرح کمیسیون پیل در مورد مهاجرت یهودیان به فلسطین را مردود
شناخت. بریتانیا رهبران عرب را بازداشت و به جزیره سیشل تبعید کرد. و

در سال 1941 بریتانیا برای جلوگیری از حضور آلمان ها و نجات ایران, دست به تصرف آن کشور زد
و چرچیل حکومت دست نشانده ای را که از دستورات لندن پیروی کند, در آن کشور گمارد. و

در سال 1946, بریتانیا استقلال ماوراء اردن را به نام کشور پادشاهی اردن, به رسمیت شناخت. و
در سال 1949, صهیونیست ها به شورش و بلوای خود ادامه دادند. در سال 1952, در کشور عراق
شورشی جدی علیه ادامه حضور بریتانیا برپا شد و مشاجرات سختی بر سر حضور شرکت های نفتی
آمریکا در گرفت. و

در سال 1953, دولت اردن دستور خروج نیروهای بریتانیایی از آن کشور را صادر کرد. و

در سال 1954, بریتانیا و ایالات متحده به علت عدم مذاکره اردن با اسرائیل, به آن کشور خیانت کردند
که سقوط کابینه آن کشور انجامید. ایالات متحده با اعزام ناوگان ششم خود به بیروت, کشورهای عربی
را مورد تهدید قرار داد. ملک حسین هم با نکوهش روابط نزدیک آمریکا و اسرائیل, واکنش اعتراض
آمیز خود را نشان داد. و

در سال 1955, فلسطینی های ساکن نوار غزه دست به جنبش اعتراض آمیز زدند. در این هنگام اسرائیل
اعلام کرد فلسطین ها مشکل کشور اردن هستند. و

در سال 1959, کشور عراق به عضویت کویت در پیمان سنتو اعتراض کرد و  سعودی ها را به
یاری رسانی به بریتانیای توسعه طلب متهم نمود. مهار بریتانیا بر کویت افزایش یافت و لوله های نفت
عراق به خارج قطع شد. و

در سال 1961, عبدالکریم قاسم به بریتانیا هشدار داد که کویت سرزمینی متعلق به کشور عراق است
و در 400 سال نیز چنین بوده است. پس از این هشدار, عبدالکریم قاسم به وضع اسرار آمیزی به قتل
رسید, بریتانیا اعلام داشت کویت کشور مستقلی است و در نتیجه به شرکت های نفتی بریتانیا اجازه
استفاده گسترده ای در بخش بزرگی از منطقه رومالیا داده شد. کویت پیمان دوستی با بریتانیا را به
امضاء رساند. نیروهای نظامی بریتانیا برای حمله احتمالی عراق به کویت به حالت آماده باش در آمدند

            در سال 1962, بریتانیا و کویت پیمان نظامی خود را لغو کردند. و
در سال 1965, شاهزاده صباح السالم الصباح در مقام امیر کویت فرمانروایی آن کشور را به دست
 گرفت. و

در سال 1967, عراق و اردن علیه اسرائیل وارد جنگ شدند . عربستان سعودی از جانبداری طرف های
عرب خودداری کرد, اما 20000 سرباز خود را با شرط آنکه علیه اردن هم وارد جنگ نشوند به جبهه
اعزام داشت. در این هنگام, مهار کمیته 300 بر منطقه خاورمیانه به حد کمال رسیده بود. راهی که
بریتانیا و آمریکا باید طی می کردند, راه تازه ای نبود. اما لرد برتراندراسل شق تازه ای بر آن افزود

اگر قرار باشد یک حکومت جهانی به راحتی اعمال حاکمیت کند, باید پاره ای شرایط اقتصادی به تحقق
برسد. پاره ای از مواد اولیه برای پیشرفت صنعت نقش اساسی دارند. از میان آنها در حال حاضر
نفت مهم ترین است. با آنکه اورانیوم دیگر کاربردی در جنگ ندارد, اما برای پیشرفت صنعت تأمین
نیروی هسته ای مورد نیاز است. توجیهی وجود ندارد که این مواد اساسی در مالکیت بخش خصوصی
قرار گیرد. و

مواد اولیه ای که جریان صنعت بدون آنها امکان پذیر نیست باید در اختیار مقامات بین المللی قرار گیرد
و به کشورهای مصرف کننده داده شود. و
این بیان ژرف پیامبر کمیته 300, درست در هنگامی ارائه می شود که بریتانیا و ایالات متحده در اوج
درگیری های مسائل اعراب قرار دارند. یاد آور می شود که برتراند راسل در همان زمان, آگاهی داشت
که جنگ هسته ای در پیش نخواهد بود. وی این گرایش خویش را به رئیس جمهور بوش, طرفدار جهان
تک حکومتی یا نظم نوین جهانی به خوبی روشن ساخت, جنگ خلیج فارس در واقع ادامه کوشش های
پیشتر, برای تسلط بر نفت عراق و ایران و محروم کردن آن کشور از حق خود در کویت و پشتیبانی از
منافع کارتل های بزرگ نفت و کمیته 300 بود. و

دو دلیل عمده را می توان برای آغاز جنگ خلیج فارس برشمرد نخست, دشمنی با مسلمانان از جانب
مؤسسه بین المللی روابط انسانی و پسر عموی های آمریکایی او در شورای روابط خارجی است. افزون
بر آنکه,آمریکاییان پشتیبانی از نوزاد خود, اسرائیل را نیز مدنظر داشتند, دلیل دوم, اشتها و علاقه مندی
فراوان برای مهار همه کشورهای تولید کننده نفت در خاور میانه بود. و

در مورد ایالات متحده باید گفت مانورهای آن کشور سه سال پیش از آنکه رئیس جمهور بوش جنگ را
آغاز کند, شروع شده بود, ایالات متحده, نخست به مسلح کردن عراق پرداخت و سپس آن کشور را به
جنگ با کشور ایران برانگیخت که در اثر آن, به هر دو کشور خسارات جبران ناپذیری وارد آمد.و

جنگ خلیج فارس برای ناتوان ساختن ایران و عراق طرح ریزی شده بود, تا آنجا که این دو کشور
تهدیدی برای منافع نفتی بریتانیا و آمریکا به شمار نیایند و در عین حال, از نظر نظامی, نیز ناتوانی
آنها هر گونه تهدیدی را نسبت به اسرائیل از میان بردارد. و

در سال 1981, عراق برای خرید سلاح از یک شرکت ایتالیایی, از بانکو ناسیونال دولاوورو ایتالیا
یک خط اعتباری درخواست کرد. این شرکت پسانتر زمین های دارای معادن به عراق فروخت. پس
از آن, در سال 1982, رئیس جمهور رونالد ریگان, به درخواست وزارت خارجه, نام عراق را از
فهرست کشورهای پشتیبان تروریست برداشت. و

در سال 1983, وزارت کشاورزی ایالات متحده وامی به مبلغ 365 میلیون دلار, به ظاهری برای خرید
فرآورده های کشاورزی, در اختیار عراق قرار داد. سخن کوتاه دست آخر افشاء شد که مبلغ این وام
برای خرید سخت افزار نظامی مورد استفاده قرار گرفته است. و

در سال 1985, عراق از شعبه بانک یادشده در شهر آتلانتای ایالت جرجیا, درخواست می کند که وام
دریافتی را بتواند از بخش اعتبارات کالای وزارت کشاورزی ایالات متحده دریافت دارد. و

در ژانویه سال 1986, جلسه مهمی با شرکت مقام های بلند پایه سیا و آژانسی امنیت ملی ایالات متحده
در واشنگتن تشکیل شد. بحث اصلی جلسه بر سر این نکته بود که آیا ایالات متحده باید اطلاعات
جاسوسی خود را از عراق, در اختیار ایران قرار دهد یا خیر؟ معاون آژانس امنیت ملی, رابرت گیتس
با این امر مخالفت ورزید, اما این نظر از سوی شورای امنیت ملی مردود دانسته شد. و

در سال 1987, رئیس جمهور بوش, چند بار در سخنرانی های همگانی, به پشتیبانی از عراق اشاره
کرد. در یکی از این سخنرانی ها او می گوید ایالات متحده برای آینده باید روابط محکمی با عراق
برقرار سازد. و

بانکو ناسیونال دولاوورو, پس از این سخنرانی, پرداخت وامی به مبلغ 1/2 میلیارد دلار را برای عراق
تصویب کرد. در سال 1989, ستیز بین عراق و ایران به پایان خود نزدیک شد. و

در سال 1989, آژانس اطلاعاتی وزارت امور خارجه ایالات متحده گزارش محرمانه ای را برای
جیمز بیگر وزیر خارجه تهیه می کند که در آن هشدار می دهد عراق در روابط خارجی خود بسیار
فعال شده .. و برای ساختن سلاح های شیمیایی, میکروبی و موشک به سختی در تلاش است. و
بیکر هیچ اقدام جدی در مورد این گزارش انجام نداد و همان گونه که پسانتر خواهیم دید
صدام حسین را هم بر این باور تشویق کرد که ایالات متحده در سیاست های عراق نسبت به همسایگان
خاور میانه ای اش همراه خواهد بود. و

در آوریل همان سال, وزارت نیروی ایالات متحده در یک گزارش مفصل اشاره کرد که عراق در صدد
اجرای طرح ساختن بمب هسته ای است. در پی آن, در ماه جون, گزارش دیگری وسیله بانک اگزیم
سیا و بانک مرکزی آمریکا تنظیم شد که نشان می داد عراق, فن آوری آمریکایی را به طور مستقیم
به طرح های موشکی, ساختن تانک و صنایع حمل و نقل خود انتقال می دهد. و

در 14 اگوست 1989, پلیس فدرال آمریکا شعبه بانکوناسیونال در آتلانتا را مورد بازرسی قرار داد. و
پاره ای هنوز بر این تردیدند که آیا این حمله برای نابود کردن اسنادی بود که دلائل مصرف وام های
عراق, در خرید فن آوری تجهیزات حساس و دیگر دانش های نظامی را از میان ببرد, یا برای تحقیق
در مورد در خواست وزارت کشاورزی آن کشور بوده است. و

در جریان ماه سپتامبر, به گفته یکی از شاهدان سیا برای زدودن نکوهش از خویش, طی گزارشی به
جمیز بیکر اعلام داشت که عراق در صدد به دست آوردن توانایی ساخت سلاح های هسته ای است
عراق فن آوری را از شرکت هایی که گمان می رود با پاکستان در ارتباطند, به دست می آورد
مدت ها بود که پاکستان از جانب کمیسیون انرژی ایالات متحده در مظان اتهام و حتی متهم به ساختن
سلاح های هسته ای بود. این بدگمان به سرد شدن روابط دو کشور انجامید و گفته می شد که در
پایین ترین سطح روابط دیپلماتیک قرار داشت. و

در اکتبر سال 1989, وزارت خارجه به بیکر پیشنهاد کرد, موضوع برنامه اعتبارات وزارت
کشاورزی را از دسترس بازرسان در بانکوناسیونال به دور بدارد. بیگر در این زمینه یادداشتی را
امضاء می کند که پاره ای آن را به عنوان تأیید وی بر متن یادداشت تعبیر کردند. این یک اصل کلی
است که اگر شخصی سندی را امضاء کند, دلیل بر موافقت او بر متن سند است. و

اندکی پسانتر, در میان شگفتی همگان, رئیس جمهور بوش راهنمای شماره 26 شورای امنیت را که
بازرگانی میان ایالات متحده و عراق را مورد پشتیبانی قرار می داد, امضاء کرد. و

بخشی از متن بدین قرار است: دسترسی به خلیج فارس و کشورهای کلیدی دوست در آن منطقه, از
نکات با اهمیت و امنیت ملی آمریکاست. این موارد نشان می دهد که از اکتبر 1989, رئیس جمهور
آمریکا در مورد عراق سیاست پردازی نیرنگ آمیز را به کار گرفته است. چه در همان هنگام که
عراق را به عنوان یک متحد ایالات متحده معرفی می کرد, آمادگی های جنگی علیه آن کشور را
سازمان می داد. و

در 26 اکتبر 1989, سه هفته پسانتر, بوش عراق را یک کشور دوست اعلام داشت و وزیر خارجه
بیگر, از وزیر کشاورزی کلی تون یوتر درخواست کرد که اعتبارات بازرگانی کشاورزی را برای
عراق افزایش دهد. آقای یوتر, برغم تردیدهای وزارت خزانه داری, یک میلیارد دلار برای استفاده
دولت بغداد به تصویب رساند. و

معاون وزیر امور خارجه آمریکا لورانس ایگل برگر, به وزارت خزانه داری اطمینان داد که دادن
اعتبار یادشده به دلائل ژئوپولتیک ضرورت داشته است. ایگل برگر در ضمن ارائه دلائل, چنین
بیان می کند توانایی ما برای زیر نفوذ قرار دادن رفتار عراق, از لبنان تا روند صلح خاورمیانه
اشاره مبهم به اسرائیل می تواند از راه گسترش بازرگانی بهبودی یابد. و

با این همه, از دیدگاه عناصر دمکرات با سوء ظن در کنگره آمریکا و شاید هم بر اثر افشای اطلاعات
جاسوسی از سوی اسرائیل این گفته های قانع کننده به نظر نمی رسید. و

در سال 1990, کمیته بررسی وام ها در کنگره اعلام داشت, عراق و هشت کشور دیگر که از آمریکا
وام دریافت داشته اند, نسبت به آن کشور رفتاری ستیز جویانه دارند. این علامع در واقع طرح جنگ
با عراق را به میانه کشید. و

زیر فشار کنگره و داده های جاسوسی که رئیس جمهور بوش آگاهی کنگره از آنها را به مصلحت
نمی دانست, در ژانویه سال 1990, عراق را از کمک های کنگره محروم گردانید. و

جان کلی, متخصص وزارت امور خارجه, از بیم آنکه دخالت کنگره مسیر طرح های جنگ با عراق
را دگر گون سازد, یادداشتی به معاون آن وزارت رابرت کیمیت تسلیم می دارد که در آن, از وزارت
کشاورزی به علت تأخیری که در پرداخت وام های عراق به عمل آمد, انتقاد کرده بود. و

در رویداد فوریه سال 1990, روشن شد که رئیس جمهور, برای تجهیز عراق و شاید هم برای آنکه
تأخیری در  در برنامه آغاز جنگ روی ندهد علاقه مندی فراوانی از خود نشان می دهد. و

در 6 فوریه جمیز کلی مشاور حقوقی بانک مرکزی در نیویورک که مسؤولیت سامان بخشی عملیات
بانکوناسیونال در ایالات متحده را بر عهده داشت یادداشتی به مقامات وزارت امور خارجه تسلیم کرد
که نگرانی های فراوانی را برانگیخت. و

مسافرت پژوهشگران جنایی بانک مرکزی آمریکا به ایتالیا منتفی شد و بانکوناسیونال از درج مطالب
روزنامه ها ابراز ناخشنودی کرد. و

کلی در بخشی از یادداشت 6 فوریه خود نوشته بود.. عدم تصویب وام های ما به صدام از عناصر
کلیدی روابط با وی به شمار می رود و موجبات شتاب بخشیدن به کوشش های مخالفت آمیز او را
فراهم می سازد. و

در صورتی که تا آن هنگام ایالات متحده از برنامه های طرح ریزی شده جنگ علیه صدام آگاهی
نداشته, بیان بخش دوم نوشته کلی شگفت آور به نظر می رسد. چه, اگر ایالات متحده از حرکت های
مخالفت آمیز, صدام بیمناک بوده چگونه به تجهیز نظامی او مبادرت می ورزیده است؟ از دیدگاه
منطق, اگر وزارت امور خارجه بر این باور بوده که ممکن است صدام به حرکت مخالفت آمیز علیه
آن کشور گرایش پیدا کند, باید اعتبارات و وام های داده شده به وی را معلق می ساخت. و

کمیته 300 باشگاه رم
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس

Samstag, 17. Juni 2017

خانه زمین اتاق بچه هایم را گرو گذاشتم

از زبانم در رفت, اما دیگر کار از کار گذشته بود خانم ایشان تصمیم خود را گرفته بود. و
خانم گفت: بله, آقا عزیز, من هم برای خوابیدن این خانه دیگر ایاب و ذهاب نمی خواهم. و
چون دیگر حوصله  صدای همسایه که در گوش خانه ما صبحها در باره فرزند ما حرف
می زنند و او دشمن ملت ایران می شناسند . و

گفتم زن عقل از سرت پریده, یکی نان نداشت بخورد, و اتاق برای خوابیدن داشت. و
گفت: اتاق که داشت. زمین خانه واتاقش را گرو دادگاه جمهوری اسلامی ایران گذاشت
تا عزیزان او از زندان جمهوری اسلامی ایران آزاد بشوند و بعد اگر بچه ها دیگر من
بزرگ شده اند جا برای خوابیدن ندارند. و

زمین و خانه واتاق را گرو بگذاریم. آدم اگر تو این دنیا فقط یک بچه داشته باشد همه
چیز دارد, نا سلامتی در دادگاه جمهوری اسلامی کارگشایی هستی و راه و چاه کار را
بلدی. و

آقا گفت: زن تمام دار و ندار ما همین زمین و خانه و اتاق است تو که نمی دانی پدرم با چه
آرزو به دلی این زمین و خانه را سرهم کرد؟ گروش که گذاشتیم پول از کجا در بیاوریم از
گرو درش بیاوریم؟. و

گفت: تا آن وقت خدا بزرگ است. آب دهانش را فرو داد و گفت: ببین عزیزم از تو کاخ
ولایت فقیه رهبر خواستم؟ سفر اروپا خواست؟ تو حتی یک عروسی درست و حسابی برایم
نگرفتی. و آرزوی لباس سفید و تور سفید به دل ماند.  و

خانم و آقا- گذارم از این راه دادگاه افتاد گفتم خدمت برسم, سلامی عرض کنم. سرکار که لطف
نمی کنید سرفرازمان بفرمایید. باور کنید از روزی که پسرم پایش را از کشور ایران بیرون
گذاشت خوراکم اشک چشمم است. درگوچه خانه گذشته من نشسته ام ناگهان چنان هوا برم
می دارد که سرمی گذارم به کوچه می روم خانه همسایه مان. غذای شبش را آماده می کنم
تا بلکه به درد دلم گوش بدهد.. می روم پارک لاله می گردم, مردم را که تماشا می کنم پیش
خودم می گویم کدامشان پسرش اسیر دیار غربت است؟ کدام مادر از فراق بچه اش به روز
من افتاده؟ پسرها را که می بینم زیر درختها نشسته اند مسأله حل می کنند دلم خون می شود. و

چقدر بچه ام زیر این درختها راه رفت و درس از حفظ کرد؟ چقدر نشست مسأله حل کرد, آخرش
هم که در کنکور رد شد. جای خالیش را که تو خانه گذشته می بینم.. نه به جان خودتان گریه
نمی کنم... چشمم آب افتاد. و


Montag, 12. Juni 2017

Minderheitenrecht oder Menschenrecht?

Minderheitenrechte oder Menschenrechte?
Seit in Europa Religion als Privatsache und Frage der Toleranz gilt, stehen
Bei der Diskussion von Minderheitenfragen.

Was ist eine Minderheit?
In Demokratien sollen Mehrheiten kollektive Fragen entscheiden, damit der
Größere Teil der Gesellschaft seine Selbstbestimmung verwirklichen kann,
Wenn die Gesellschaft nicht zu einem Konsens findet.
in diesem Fall können Sich Politische Minderheit gelegentlich Armut im Alter
als arm geltend Menschen ist seit 1995 um knapp 60 Prozent gestiegen, vor
allem Rentner/innen sind betroffen. Und die jungen Leute von heute sind
zuhause Werden betroffen sein.
Und der Hoffnung trösten, eines Tages zur Mehrheit zu werden, wenn Vernunft
Und Weltgeist auf ihrer Seite sind.
Wenn nicht ausnahmsweise die Hoffnung besteht, durch höhere Kinderzahlen
Einst zur Mehrheit zu werden. Angehörige ethnischer Minderheiten lassen sich
Häufig an langfristigen oder unveränderlichen Merkmalen wie Sprache, Kultur,
Religion und Rechts Rasse zu erkennen.
Da der Internationalismus der Industriezivilisation wie ein US-Präsident
Unterschiede einebnet, stellt die Minderheitenpolitik nicht mehr objektive
Merkmale, sondern Persönliche Entscheidung als Grundlage für die
Zugehörigkeit zu einer Minderheit Ein Massendemonstration in den Vordergrund.
Die individuelle Entscheidung soll vielmehr auf objektiven Kriterien beruhen,
Die den einzelnen als Angehörigen der Minorität ausweisen und für seine
Persönlichkeit relevant sind.

Das Macht die Zugehörigkeit zu einer Minderheit exklusiver, als eine
Staatsangehörigkeit sein sollte. Die völkerrechtliche Anerkennung der
Staatsangehörigkeit kann zwar vom Bestehen einer tatsächlichen Brziehung
Zwischen der Person und dem Staat abhängig gemacht werden.

Die Entscheidung, sich für eine ethnische Minderheit zu erklären, ist an keine
Form gebunden. Sie kann daher auch beschränkt sein und jederzeit
zurückgenommen werden. Ethnische Minderheiten besitzen also eine Variable,
Wachsende oder abnehmende Mitgliedschaft.

Die international einflußreichste Definition einer ethnischen Minorität Stammt
Von Francesco Vapotorti: (Eine Minderheit ist eine Gruppe, die zahlenmäßig
Kleiner als die übrige Bevölkerung des Staates ist und sich nicht in einer
Herrschenden Position befindet, deren Mitglieder ethnische, Religiöse oder
Sprachliche Merkmale besitzen, die sie von der übrigen Bevölkerung unter-
scheiden, und die, implizit oder explizit, ein Gefühl der Gruppensolidarität pflegen
mit dem Ziel der Erhaltung ihrer Kultur, ihrer Traditionen, ihrer Religion Oder Sprache.
Die Definition betont die nichtherrschende Stellung der Minorität Um koloniale oder a
ndere Situationen auszuschließen, in denen eine Minderheit Die Mehrheit der
Bevölkerung dominiert.
Die Meisten der entsprechenden Bestimmungen im nationalen und im Völkerrecht
sind restriktiver. Sie beschränken Minderheitenrechte auf traditionelle
Minderheiten und setzen die Staatsangehörigkeit des Staates, in dem sie in
Anspruch genommen werden sollen, voraus.

Eine solche Auffassung schließt Gastarbeiter und andere neu eingewanderte
Gruppen von Minderheitenrechten aus. Für diese Haltung haben die
Westeuropäischen Staaten gute Gründe, insbesondere wollen sie eine neue
Ethnische Spaltung der Gesellschaft vermeiden.

کمیته 300 باشگاه رم صفحه هفت

                    در برنامه عملیات پژوهش تاویستاک این جمله ها به چشم می خورد
پژوهش های ما نشان می دهد که ساده ترین راه به دست گیری مهار مردم, نگاه داشتن آنان در موقعیتی
بدون نظم و مبهم و در همان حال, رها کردنشان در ورطۀ بی سامانی, بی سازمانی و سرگرم کردنشان
به مسائل جزئی است. و

افزون بر روش های نفوذی بلند مدت, دستیابی به هدف می تواند از راه دور نگاه داشتن مردم از
کوشش های ذهنی, تهی نگاه داشتن برنامه های آموزش و پرورش همگانی, به ویژه در زمینه های
ریاضیات, منطق, نظام طراحی و اقتصاد و دلسرد کردنشان از آفرینش های فنی حاصل شود. و

ماهیت کار ایجاب می کند که از انگیزه های احساسی, افزودن بر استفاده از شیوه های بزرگ نمایی که
اتکاء به نفس را کاهش می دهد, و برنامه های تلویزیونی و تبلیغات استفاده کنیم. و

ما در تاویستاک به این نتیجه رسیده ایم که بهترین راه رسیدن به هدف, توهین و حمله به احساسات
تجاوز ذهنی مردم است که می تواند به محدودیت های جنسی, تشویق عصیان و آشوبگری, جنگ و
برخوردهای نژادی در رسانه های الکترنیکی و نگارش بینجامد. و
این شیوه دائمی می تواند به نام تغذیه روانی باغذاهای گندیده نامیده شود. و

از مهمترین عامل ها باید از تجدید نظر در تاریخ قانون و تسلیم مردم به آفرینش های انحرافی و در نتیجه
دور نگاه داشتن اندیشه آنان از نیازهای شخصی و به چارچوب های از پیش ساخته شده اولویت های جهان
نام برد. قاعده بر این است که از تشویق, بهره مندی پدید آید. هرچه تشویق بیشتر باشد, بهره مندی زیادتر
است. یکی از راه های که می تواند این هدف را به مدحله عمل نزدیک کند, پدید آوردن مشکلات و سپس
پیشنهادد کردن راه حل هاست. و

                                                           دنباله صفحه ششش
               اداره امور اردوگاه ها تعلیماتی, از دفاتر کنگره ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران
شیخ رحمان که در توطئه قتل رئیس جمهور گذشته مصرانورالسادات بی گناه شناخته شد, پس از آزادی
به ایالات متحده عزیمت کرد تا هم آهنگی کوشش های بنیادگرایان را از مسجدی در نیوجرزی بر عهده
گیرد. و
گفته شده که شیخ رحمان, چندین صد نفر عرب را که به علت فعالیت های آشکار و پنهان, زیر فشار
آمریکا, از پاکستان اخراج شده اند؛ گردهم آورده است. عملیات پنهان علیه پاکستان هم به اشکال گوناگون
ترتیب داده می شود؛ اما مهمترین آنها رشوه دهی به شمار می آید. و

مرکز یکی از گسترده ترین عملیات پنهان در نوار غزه و اسرائیل قرار دارد. طرف های این عملیات
سیا, حماس, سوریه و دولت جمهوری اسلامی ولایت فقیه رهبر ایران هستند. حماس که یکی از
بنیاد گراترین گروه ها به شمار می رود, زندگی را بر اسرائیل سخت کرده است. ایالات متحده, در یک
عملیات پنهان برنامه ریزی شده و دیپلماتیک, توانست عربستان سعودی را راضی کند تا زیر عنوان
خطر آفرین بودن بنیادگرایان, از پشتیبانی آنان دست بردارد. از آن زمان, دولت ایران جانشین عربستان
سعودی در امر پشتیبانی از بنیادگرایان شده است. و

دولت جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه رهبر ایران, شیوه های مناسب تماس با حماس را اموخته و
بدان عمل می کنند. سازمان جاسوسی اسرائیل که در نفوذ و برخورد با سازمان آزادی بخش فلسطین
ورزیدگی لازم را به دست آورده, در رویارویی با حماس, نتوانسته به نتایج موفقیت آمیزی دست پیدا
کند. پرونده مرگ نسیم تولیدانو عضو گارد مرزی اسرائیل, یکی از آن نمونه هاست. و

سازمان امنیت درون مرزی اسرائیل شین بت, هنوز نتوانسته است ردپایی از عامل های قتل تولیدانو که
در 14 دسامبر 1992, در مرز اسرائیل رخ داد, پیدا کند. در همین زمینه, قتل حیم ناهام, عضو دیگر
شین بت, که در 3 ژانویه سال 1993, در آپارتمان اش روی داد, تاکنون در ابهام و تاریکی کامل باقی
مانده است. بنابر پاره ای منابع در بیروت, اسرائیل در خلوت اعتراف کرده است, انفجاری که به کشته
شدن 415 نفر از رهبران حماس انجامید, آنان را از انجام عملیات, در همان سطح و کیفیت باز نداشته
است. و

اسرائیلی ها بدین باور رسیده اند که ساختار سازمانی حماس برپایۀ نمونه ای است که ام.ای.6, برای
ایران پایه گذاری کرده است. آن ساختار از سلول های کوچک پراکنده بدون ارتباط با یکدیگر بنا شده
و هیچ جبهه آشکاری که بتوان در آنها شکاف ایجاد کرد, وجود ندارد. و

گمان می رود شخصی که در قلب سازمانی حماس قرار گرفته, عزالدین القاسمی باشد. بنابر گزارش
منابع اطلاعاتی, در ساختار حماس, حدود 100 سلول, هر یک با پنج عضو وجود دارد. هریک از این
سلول ها دارای استقلال هستند. اما یک گروه هفت نفری که به احتمال یکی از آنان تارق دالقمونی باشد
امر هم آهنگی را بر عهده دارند. گفته می شود که دالقمونی, جانشین شیخ احمد یاسین شده که از
سال 1989 در زندان به سر می برد. و

حماس با استفاده از یاری رسانی های ایران, طی یک عملیات پنهان که زیر پوشش دیپلماتیک در دمشق
انجام گرفت, پویایی پیدا کرد. در ماه مارس 1987, در جلسه ای که در نوار غزه با حضور نمایندگان
دولت جمهوری اسلامی ایران و سوریه تشکیل شد, انتفاضه تولد یافت. در این جلسه, رئیس سازمان
جاسوسی سوریه به ژنرال علی دوبا نیز شرکت داشت. این یک نمونه آشکار از انجام عملیات پنهان
است که با به کارگیری عوامل دیپلماتیک و بخش خصوصی شکل می پذیرد. و

در پی جلسه موفقیت آمیز 21 اکتبر 1992, مجلس مشورتی که مرکز آن در بیروت بود, نمایندگانی
همراه با ابومرزق, یک رهبر بنیادگرا, به تهران اعزام شدند. این هیأت در تهران, با دیگر رهبران
بنیادگرا مانند احمد جبرئیل, جزب الله, الفتح و حماس ملاقات هایی صورت داد. دست آورد گفتگوهای
این گروه و نمایندگان دولت جمهوری اسلامی ایران, امضاء موافقت نامه ای برای تأسیس اردوگاه های
آموزشی سودان, با پشتیبانی مالی و تدارکاتی دولت جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه رهبر
ایران بود. و

در نشست دولت ولایت فقیه رهبر ایران, یک گروه رهبری دوازه نفره. برگزیده شد که از افراد زیر
تشکیل می شود: و
محمد سیم( از خارطوم), موسی ابومرزوق ( از دمشق), عبدالنمیر درویش, عمادالعالمی, عبدالعزیز
الرانتیسی ( غزه) و یکی از نمایندگان 415 فلسطینی که اسرائیل آنها را تبعید کرده بود. ابراهیم قوشه
و محمد نظام ( از عمان) و ابومحمد مصطفی ( از بیروت) از دیگر این افراد بودند. آموزش این گروه
با شیوه های ام. ای. 6, به گونه ای انجام گرفت که آنان توانستند در سرنگونی شاه ایران هم نقش مهمی
بازی کنند. اما تا به امروز نفوذ در سازمان حماس امکان پذیر نشده است. و

هنگامی که موافقت بین ایران و آمریکا در مورد بحران گروگان گیری, از سوی آمریکا نادیده گرفته شد
دولت ایران در قبال سیاست طرفداری آمریکا از اسرائیل چهره مخالف به خود گرفت. ایران از گروه
حزب الله به عنوان یک اهرم عملیات پنهان, در راستای زیر فشار قرار دادن آمریکا و دگرگون کردن
سیاست جانبداری از اسرائیل, استفاده کرد. در اینجا, روحانیون روزه خوان ایرانی شیوه های مؤسسۀ
روابط انسانی تاویستاک را که برای سرنگونی شاه به مخالفان آموزش داده شده بود, به کار گرفتند. و

دولت ایدئولوژی ایران, روحانیون در غربت نمونه خمینی, اجازه آغاز کردن گونه ای عملیات پنهان به
نام طرح تأسیس حزب الله, را صادر کرد. و

پسانتر, حزب الله, شماری از آمریکاییان و دیگر شهروندان بیگانه را در بیروت و دیگر نقاط خاورمیانه
ربودند و در مخفی گاه پنهان کردند. در اینجا نظام سلول های 5 نفری کارآیی خود را نشان داد. هیچ یک
از دو سازمان ورزیده جاسوسی ام. ای. 6, و سیا نتوانستند رمزهای حزب الله را کشف کرده و
گروگان های خود را آزاد کنند. گروگان ها تا هنگامی که آمریکا به شکست خود اعتراف نکرد و با
حزب الله به توافق نرسید, در اسارت باقی ماندند. و

براساس توافق میان دولت جمهوری اسلامی ایران و آمریکا, زمان کوتاهی پس آزادی آخرین گروگان که
در اسارت حزب الله بود, ایالات متحده, می بایست حساب های بانکی و دارایی های دولت ایران را که
بالغ بر 36 میلیارد دلار برآورد می شد , آزاد کند. ایالات متحده همچنین موافقت کرده بود که آن دسته از
تجهیزات نظامی را که در زمان حاکمیت شاه سفارش داده شده و پول آنها نیز پرداخت شده بود
در حدود 300 میلیون دلار به دولت ولایت فقیه رهبر ایران تحویل دهد. افزون بر آن, به دولت ایران
اجازه داده شود که برای یاری رسانی به آزادی سرزمین های اشغالی و اسرائیل, به شورای همکاری
خلیج فارس بپیوندد. و از سوی دیگر, ایالات متحده تعهد کرده بود که در درون مرزهای ملی آن کشور
هیچ گونه عملیات پنهانی بر پا ندارد و اعضاء حزب الله که در تهران پناه گرفته اند و در عملیات
گروگان گیری شرکت داشته اند. مورد پیگرد قرار نگیرند. و

با وجود همه این موافقت ها, تهران, واشنگتن را به خاطر زیر پا نهادن پیمان و کژخویی مورد سرزنش
قرار داد. حساب های بانکی آزاد نشدند. تجهیزات نظامی که در زمان شاه خریداری شده و وجوه آنها
پرداخت شده بود, به دولت جمهوری اسلامی ایران تحویل داده نشد... سیا کوشش های عملیات پنهان خود
را در درون مرزهای ایران شتاب بخشید و تا هم اکنون نیز, ایران به شورای همکاری خلیج فارس راه
پیدا نکرده است. تهران همچنین از اقدامات تروریستی که از سال 1992, در کشور آغاز شده, ابراز
ناخشنودی به عمل آورده است. فرمانده پاسداران, سیا را متهم کرد که شبکه ای از طرفداران خمینی را
گرد آورده و با یاری رسانی به مسعود رجوی و بابک خرم دین, موجبات حمله به پادگان های پاسداران
ساختمان های همگانی, از جمله کتابخانه ها و سوء قصد به یک روحانی جانی در تولت خمینی را فراهم
آورده است. خبر این حمله ها در رسانه های آمریکا بازتاب نیافته است. با این همه, روابط دیپلماتیک
ایالات متحده و ایران, به طور غیر رسمی خوب گزارش شده است. و

لازم است یکبار دیگر به حماس بازگردیم ایران و سوریه با به کارگیری راه های دیپلماتیک و برای جلب
موافقت فرانسه, در راستای پشتیبانی از حماس کوشش فراوان به عمل آوردند. یک میلیونر لبنانی به نام
راجر ادی که به عنوان واسطه میان فرانسه و سوریه در رفت و آمد بود, دست آخر با رونالد دوماس وزیر
امورخارجه فرانسه ملاقاتی را ترتیب داد. سوریه برای خرید یک سیستم رادار پیشرفته فرانسه را زیر
فشار قرار داد و در عین حال, به وزیر امورخارجه فرانسه یادآور شد, چنانچه به خواست های بنیادگرایان
ایدئولوژی گردن ننهد, ممکن است پرداخت بدهی های فرانسه به تعویق بیفتند. دولت فرانسه به طور
رسمی در برابر این خواسته ایستادگی کرد و قرار داد سفارش رادار را به شرکت آمریکایی ریتؤن واگذار
کرد. بازپرداخت بدهی های سوریه با تأخیر روبرو شد و نگرانی هایی را برای فرانسه به دنبال آورد. در
ظاهر, روابط فرانسه و سوریه به صورت صمیمانه, ادامه دارد. و

دولت جمهوری اسلامی ایران از بابت عملیات پنهان سال 1941 که توسط ام.ای.6, علیه عراق صورت
گرفت و نیز عملیاتی که در سال 1952, علیه دکتر محمد مصدق با همکاری سیا به اجراء درآمد, با این
دو سازمان حساب تسویه نشده ای دارد. از آنجا که بررسی در این زمینه به همین فصل مربوط می شود
دخالت های افرادی مانند آچسن, راکفلر, روزولت و ترومن در اوضاع ایران را به فصل دادو ستد نفتی
راکفلر در خاورمیانه وا می گذاریم. و

هنگامی که شاه ایران, بررسی خود را نسبت به دزدی های آشکار شرکت های نفتی آمریکایی و انگلیسی
آغاز کرد, سیا و ام.ای.6, یک بار دیگر دست به کار شدند. شرکت های نفتی با کمک رئیس جمهور وقت
آمریکا جیمی کارتر, توطئه ای را سامان دادند و نسخۀ قدیمی عملیات زمان مصدق را به مرحله اجراء
گذاشتند. شانزده مأمور سیا و جاسوس ام. ای.6, برای سرنگونی شاه ایران و دست آخر, قتل او در غربت
به تهران اعزام شدند. و

اصطلاح ( عملیات پنهان ) همیشه به معنای عملیات جاسوسی و اقدامات گروه های تروریستی با پشتیبانی
دولت مربوطه به کار نمی رود. این عملیات می تواند به شکل همکاری های فن اوری به ویژه در
زمینه های بازرسی و شنود ارتباطات به کار رود که به کار می رود. این عملیات, سر و صدای زیادی
پدید نمی آورد و توجه ویژه ای به خود جلب نمی کند. از این روست که یکی از روشن ترین نمونه های
به کارگیری سیاست پردازی و نیرنگ به شمار می رود. و

دو پایگاه, از بهترین پایگاه های شنود جهان یکی در بریتانیا و یکی در کوبا قرار دارند. سازمان اصلی
مراکز دولتی ارتباطات بریتانیا که در چلتنهام قرار گرفته, یکی از متجاورترین سازمان های کسب
اطلاعات به گونه غیر قانونی است. با آنکه قانون اساسی آمریکا, هر گونه دخالتی را در امور خصوصی
شهروندان منع کرده است, با این همه, آژانس امنیت ملی آن کشور, با همکاری تنگاتنگ مراکز دولتی
ارتباطات بریتانیا, در همه امور خصوصی شهروندان خود دخالت کرده و با شنود تلفن ها و بازبینی
اسناد و بازرسی کلیه رسانه های ارتباطی, مردم هر دو کشور را فریب می دهند. کنگره ایالات متحده
یا از آنچه می گذرد نا آگاه است( که قابل پذیرش نیست ) یا آنکه برای متوقف کردن این اقدامات
غیر قانونی که هر روز در آژانس امنیت ملی روی می دهد, ناتوان است. و

دولت بریتانیا جدای از استفاده از مرکز چلتنهام, از مرکز مخابرات اوبری بریج رود در لندن, همه
مکالمات تلفنی شهروندان خود را زیر شنود دارد. و

سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه یحیی شمس



Donnerstag, 8. Juni 2017

کمیته 300 باشگاه رم صفحه سوم

                                           جنگ غیر قانونی و وحشیانه خلیج فارس
                                                                دنباله صفحه دوم
آخرین جنگی که از راه دیپلماسی با نیرنگ در خلیج فارس به وقوع پیوست, دست کم در یک مورد, با
دیگر جنگ ها تفاوت داشت و آن, به جا ماندن آثار دخالت کمیتۀ 300-شورای روابط خارجی آلومیناتی
.و گروه بیلدر برگرها بود که تاکنون هم نتوانسته اند برای پاک کردن آثار آن, اقدام جدی به عمل آورند

بریتانیا که از موقعیت پیش آمده ناراضی بنظر می رسید, برای تقویت موضوع خویش, به طرح یک
توطئه خونین دست آزید. مأموران جاسوسی ام.ای.6 بریتانیا, برای ایجاد یک بلوا در میان کردها به
منطقۀ موصل اعزام شدند. کردها که از جانب رهبرشان شیخ محمود تشویق می شدند. و
در 18 جون 1922 به یک شورش بزرگ دست زدند. مأموران جاسوسی ام. ای. 6, ماه ها به شیخ
محمود تلقین کرده بودند که برای به دست آوردن خود مختاری کردها, هیچ فرصتی بهتر از این به
دست نمی آید. و

پرسش این است که چرا مأموران جاسوسی ام. ای..6 کردها را به شورش برانگیختند؟
پاسخ در به کارگیری سیاست پردازی نیرنگ آمیز است. در همان حالی که به کردها گفته می شد که
درخواست دائمی آنان برای دستیابی به یک کشور خودمختاری در شرف تحقق یافتن است,
آقای کاکس در بغداد به رهبران عراقی هشدار می داد که کردها در صدد عصیانگری اند. گفته شده که
یکی از دلائل درخواست رهبران عراقی از کاکس, برای ادامه حضور نیروهای نیروهای بریتانیایی در
آن کشور همین نکته بوده است. کردها پس از دوسال جنگ خونین شکست خوردند و رهبرشان اعدام
شد. و

در سال 1923, کشورهای ایتالیا, فرانسه, و روسیه برای امضاء یادداشت تفاهمی که استقلال عراق را
تضمین کند, بریتانیا را زیر فشار قرار دادند. در این یادداشت تفاهم پیش بینی شده بود که در هر حال
عراق پیش از سال 1926 باید به جامعه ملل بپیوندد. این امر, خشم مقامات شرکت نفتی رویال داچ شل
را برانگیخت. شرکت نفت بریتانیا و شرکت نفتی شل هر دو برای تمدید قرار داد خود درخواست اقدام
فوری داشتند. چه, آنان که قرار دادشان در سال 1926 به پایان می رسید, از تمدید نشدن آن بیمناک
بودند. ضربه جدی دیگری که از این هنگام به دولت توسعه گرای بریتانیا وارد آمد, آگاهی جامعه ملل
از وجود منابع غنی در منطقه موصل عراق بود. و

سازمان جاسوسی ام. ای. 6 , طرح توطئه دیگری را در ایجاد شورش میان کردها به مرحلۀ اجراء
گذاشت که از فوریه تا آوریل 1925 به درازا کشید. در این زمان, ضمن آنکه به رهبران عراق وعده های
دروغینی داده می شد, آنان از اینکه دولت بریتانیا از پشتیبانی شان بردارد و نیروهای خود را از آن منطقه
بیرون بکشد, بیمناک بودند. از سوی دیگر, بریتانیا خود کردها را هم با ایجاد بلوا به گژراهه می کشید. و
هدف بریتانیا آن بود که به جامعۀ ملل نشان دهد, آگاهی یافتن از منابع نفت موصل یک اشتباه است و اگر
یک دولت [بی ثبات] مسؤولیت ذخایر مهم نفتی را بر عهده داشته باشد, در جهان پژواک خوبی نخواهد
داشت. امتیاز دیگر این شیوه برای دولت انگلیس ها آن بود که کردها یکبار دیگر رهبران خود را به دم
تیغ می سپردند. اما این بار توطئه کارگر نیفتاد. زیرا جامعه ملل در مورد موصل ایستادگی کرد و تصمیم
سریعی را به موقع اجراء گذارد. اما طغیان کردها یک بار دیگر به شکست انجامید و رهبرانشان اعدام
شدند. و

کردها هرگز درنیافتند که دشمن واقعی آنان عراقی نیست, بلکه منافع نفتی بریتانیا و آمریکاست که آفت
زندگی شان گردیده است. در سال 1929, وینستون چرچیل به نیروی هوایی سلطنتی انگلستان دستور
بمباران روستاهای کردنشین را صادر کرد. اما کردها چنین پنداشتند که این اقدام عراقی ها بوده است
علت این حمله اعتراض کردها به منابع نفتی بریتانیا در مناطق نفت خیز موصل بود. چه آنان در این
هنگام به ارزش و اهمیت آن آگاهی یافته بودند. و

ماه های آوریل, مه و جون 1932, شاهد توطئه دیگری از سوی ام.ای.6, در جهت ایجاد بلوا در درون
کردها بود. این بار هدف طغیان, متقاعد کردن سازمان ملل برای تغییر تصمیم شان در باره منطقه
موصل بود. اما از آنجا که شورش کردها با شکست روبرو شد و در ضمن در 13 اکتبر 1932, عراق به
صورت کشور مستقلی پا به عرصه بین المللی گذاشت و منطقه موصل نیز در حاکمیت آن قرار گرفت, و
کوشش های عوامل جاسوسی بریتانیا بی نتیجه ماند. شرکت های نفتی بریتانیا حتی دوازده سال پسانتر
هم, در موصل به بهره برداری سرگرم بودند. تا آنکه در سال 1948, با فشار دولت عراق از آن کشور
خارج شدند. و

گفتنی است که بریتانیا حتی پس از خروج اجباری از عراق, زیر عنوان آنکه کویت بخشی از کشور
عراق نیست و کشور جدا گانه ای به شمار می آید, از خروج اجباری از آن منطقه خود داری کرد. پس
از قتل عبدالکریم قاسم رئیس جمهور وقت عراق, دولت آن کشور, از بروز طغیان دیگری از سوی
کردها احساس نگرانی می کرد. زیرا, کردها هنوز زیر مهار عوامل جاسوسی بریتانیا قرار داشتند
کردها در 10 جون 1963, زیر فرماندهی مصطفی بارزانی, بغداد را تهدید به جنگ کردند. باید یادآور
شد که در این هنگام, بغداد برای مبارزه بنیادی با کمونیسم, با مشکلات فراوانی در آن کشور روبرو
بود. از این رو, دولت بغداد طی موافقت نامه ای, پاره ای شرایط خودگردانی کردها را پذیرفت . در این
باره اعلامیه ای نیز صادر کرد. و

از آنجا که در اجرای موافقت نامه خودگردانی سال 1963 کردها پیشرفتی حاصل نشده بود, در
آوریل 1965, آنان با وسوسه جاسوس های بریتانیا بر آن شدند که مبارزه مسلحانه خود را با دولت
عراق از سرگیرند. با توجه به این ناآرامی ها, دولت بغداد, بریتانیا را مسؤول دخالت در امور داخلی
خود و شورش کردها معرفی کرد. این بار, مبارزه کردها چهار سال به طول انجامید, تا در مه 1970
خودگردانی کردها به مرحله عمل در آمد. با این همه, از مجموع شرایط مندرج در موافقت نامه بین
کردها و دولت عراق, تنها چند مورد محدود به مرحله اجرا در آمد. در واقع, در سال 1923, همه آن
ترتیبات نادیده گرفته شده بود. چه, در آن سال به اصرار کشورهای ترکیه, آلمان و فرانسه, جامعه ملل
برای تصمیم گیری در این مورد در لوزان سوئیس, تشکیل جلسه داد. و

علت اصلی تشکیل کنفرانس سال 1923 لوزان, کشف منابع نفتی, در منطقه موصل در شمال عراق بود
در این جریان, ترک ها به طور ناگهانی, نسبت به منطقه نفت خیزی که در سرزمین کردها واقع شده بود
ادعای مالکیت کردند. آمریکا نیز در این هنگام, به مسائل نفتی عراق اظهار علاقه کرد. چرا که
را مجاب Warren Harding جان. دی. راکفلر, توانست رئیس جمهور وقت آمریکا وارن هار دینگ
می سازد که ناظری به کنفرانس اعزام دارد. ناظر آمریکایی وجود شرایط نامناسب در کویت را تأیید
کرد. چه راکفلر, تا هنگامی که می توانست سهم خود را از مناطق تازه نفتی به دست آورد, علاقه ای
به ایجاد خطر برای منافع بریتانیا نداشت. و

با توجه به موافقت نامه قدیمی شرکت نفت ترکیه, عراق حقوق خود را بر منطقه نفتی از دست داد و
وضعیت کویت نیز بلاتکلیف و بدون تغییر باقی ماند. بر اثر اصرار هیأت نمایندگی بریتانیا, موضوع
نفت موصل, به طور عمدی و بدون گرفتن هیچ گونه تصمیمی در ابهام را شد. هیأت نمایندگی بریتانیا
اظهار داشتند که موضوع با [ توافق های آینده ] حل خواهد شد. به هر روی خون سربازان آمریکایی
برای حفظ نفت موصل و منافع شرکت های نفتی بریتانیا و آمریکا, همان گونه که بر سرنفت کویت, در
جنگ کویت و عراق تکرار شد, بر زمین ریخته شد. و

در ماه 25 جون سال 1961, نخست وزیر عراق, حسن عبدالکریم قاسم به مناسبت انجام نگرفتن
.توافق های وعده داده شده در کنفرانس لوزان, بریتانیا را بر سر موضوع کویت مورد حمله قرار داد
قاسم اعلام داشت که سرزمین کویت, بخش جدائی ناپذیر عراق است و از نظر تاریخی نیز, در
طول 400 سال حاکمیت امپراتوری عثمانی, چنین بوده است. بریتانیا در واکنش به این ادعا, کویت را به
عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. و

روشن است, روش ابهام آمیز و چند جانبه بریتانیا در مورد وضعیت کویت و منطقه نفتی موصل, مورد
پذیرش عبدالکریم قاسم قرار نداشت. بدین سان, بریتانیا و آمریکا ناگزیر بودند پیش از دیگر کشورها
استقلال کویت را به رسمیت بشناسند. همان گونه که بریتانیا به روشنی آگاهی داشت, در آن هنگام کویت
بخشی از منطقه نفت خیز رومالیا بود که از آن جدا شده و به شرکت های نفتی انگلیس واگذار شده بود
و بنابراین هرگز  نمی توانست کشوری مستقل به شمار آید. و

در صورتی که عبدالکریم قاسم می توانست کویت را پس بگیرد, حاکمان بریتانیا, میلیاردها دلار از در
آمدهای نفتی خود را از دست می دادند. پس از آنکه کویت به اصطلاح استقلال یافت و عبدالکریم قاسم
از میان برداشته شد, جنبش مبارزه با بریتانیا هم فروکش کرد و از جوشش افتاد. با دادن استقلال به کویت
در سال 1961, و رد درخواست عراق به این بهانه که سرزمین کویت دیگر متعلق به بریتانیا نیست, آنها
توانستند ادعاهای عراق را هم مردود بشمارند. همان گونه که تاریخ گواهی می دهد, بریتانیا همین شیوه
را در مورد ایران, هند و پسانتر افریقای جنوبی به کار گرفته بود. و

در سی سال پسانتر, کویت به عنوان یکی از توابع بریتانیا, به شرکت های نفتی اجازه داد میلیارد دلار
درآمدهای نفتی را به جیب بانک های آن کشور سرازیر کنند و به عراق دیناری نپردازند. بانک های
انگلیسی که از وایت هال شهر لندن اداره می شدند, با شتاب, شعب خود را گسترش دادند. و

این جریان تا سال 1965 ادامه داشت. افزون بر آن, الصباح حاکم کویت, باشیوه سخت حکومتی خود
پرونده اداره جامعه بع روش مردم سالاری [ یکنفر یک رأی] را در هم پیچید. در واقع, می توان گفت
که او برای مردم کویت هیچ حق رأیی قائل نشد. ناگفته پیداست که توجه به این موضوع, حتی در دائره
علاقه مندی بریتانیا و دولت ایالات متحده هم قرار نداشت. و

دولت بریتانیا با خانواده الصباح قرار و مدار محکمی استوار کرد و تضمین نمود که از آن پس, حاکمیت
کویت یعنی بخش جدا شده از سرزمین عراق متعلق به خانواده الصباح بوده و زیر حمایت بریتانیا قرار
گیرد. بدین ترتیب, می توان گفت که در واقع کویت از عراق ربوده شد. با توجه به اینکه, برخلاف
عربستان سعودی, کویت در آن هنگام درخواست عضویت در سازمان ملل متحد را به جای نیاورده بود
خود دلیلی است که در واقعیت و به معنای درست واژه, کشور به شمار نمی آمد. و

آفرینش کویت به عنوان یک کشور مستقل, با اعتراض شدید دولت های پسانتر عراق روبرو شد. اما در
برابر نیروی نظامی برتر بریتانیا, توان طرح دوباره ادعای خود را نداشتند. در اول جولای 1961, پس
از سالهای اعتراض به جدا کردن کویت از خاک عراق, آن کشور, دست آخر توانست توجه همگان را
به موضوع جلب کند. امیرالصباح برای اجرای موافقت نامه سال 1899, به دولت بریتانیا متوسل شد
و آن دولت به نوبه خود, نیروی نظامی به درون کویت اعزام داشت. بغداد یک بار دیگر عقب نشینی
کرد: گرچه که هرگز از ادعای خود دست نکشید. و

تصرف بخشی از خاک عراق از سوی بریتانیا و دادن نام کویت و تضمین استقلال آن, باید به عنوان یکی
از بدترین گونه های عملیات به شیوه دزدان دریایی در روزگار کنونی که در ماجرای جنگ خلیج فارس
هم تکرار شد, به شمار آید. نویسنده برای روشن کردن پیشینه رخدادهایی که به جنگ خلیج فارس انجامید
اندکی تفصیل چاشنی به بررسی خود افزوده تا اقدام نا عادلانه ایالات متحده و قدرت کمیته 300 را به
نمایش بگذارد. و

            کوتاه شده رخدادهایی که جنگ خلیج فارس انجامید, به شرح زیر است: و
در سال های 1818-1811, وهابیون عربستان برای تصرف مکه بدان شهر حمله کردند. اما براثر اعزام
نیرو از سوی پادشاه مصر, ناگزیر به عقب نشینی شدند. و
در 25 نوامبر سال 1899, شیخ مبارک الصباح, بخشی از رومالیا منطقه  نفت خیز کویت را به بریتانیا
واکذار کرد. سرزمین واگذار شده به نام کویت به مدت 400 سال بخش شناخته شده ای از عراق به شمار
می آمد. در سال 1914, کویت با جمعیت اندک خود زیر قیمومت بریتانیا قرار گرفت. و

در سال های 1915-1919, بریتانیا, سرهنگ توماس لورنس, عامل اطلاعاتی خود را مأمور جلب دوستی
از ورود Gen.Admund Allenby اعراب کرد. لورنس به اعراب اطمینان داد که ژنرال ادموندالنبی
یهودیان به سرزمین فلسطین جلوگیری خواهد کرد. وی اعراب را از هدف های اصلی بریتانیا, آگاه
نکرد. و

شریف حسین که برمکه حکومت می راند, نیرویی از اعراب برای حمله به ترک ها گرد آورد. حضور
امپراتوری عثمانی در فلسطین و مصر وسیله اقدامات شریف حسین از میان برده شد. و

در سال 1913, بریتانیا به طور محرمانه با تجهیز و آموزش نظامی خانواده های وهابی و عبدالعزیز
برای تصرف شهرهای کوچک حاشیه خلیج فارس موافقت کرد. و

در سال 1916, نیروهای نظامی بریتانیا به صحرای سینا و سرزمین فلسطین اعزام شدند. و
 این اقدام را یک نوع پیشگیری برای ورود یهودیان به  Sir archibal Murry سر آرچیبال موری
فلسطین, به سرهنگ لورنس معرفی نمود. شریف حسین در 27 جون همان سال, تأسیس یک کشور
عربی را اعلام و خود را پادشاه آن خواند. و
در 6 نوامبر 1916, کشورهای بریتانیا, فرانسه و روسیه, حسین را به عنوان رئیس اعراب به رسمیت
شناختند و دولت بریتانیا در 15 دسامبر, این شناسایی را مورد تأیید قرار داد. و

در سال 1916, در یک اقدام شگفت آور, بریتانیا هند را وادار کرد که پاره ای از شهر - کشورهای
عرب را به رسمیت بشناسد. از جمله آنها می توان از نجد, طائف, جوبیه نام برد. این شهرها در اختیار
خانواده عبدالعزیز آل سعود قرار داشتند. و

در سال 1917, نیروهای بریتانیایی بغداد را به تصرف خود در آوردند. اعلامیه بالفور را لرد راتچیلد
که به آرمان اعراب خیانت کرده و سرزمین فلسطینی ها را به عنوان کشوری مستقل در اختیار
یهودیان قرار داده بود, امضاء کرد. در همین حال ژنرال آلنبی هم بیت المقدس را به اشغال خود در آورد

که استقلال ترکیه و مرافعات نفتی را به راه حل و  San Remo در سال 1920, کنفرانس سان ریمو
توافق رساند, تشکیل شد. این کنفرانس در عین حال, آغاز مهار کشورهای غنی نفت خیز خاورمیانه از
سوی بریتانیا به شمار می آید. دولت بریتانیا حکومت دست نشانده ای در بصره که زیر حاکمیت
ملک فیصل سوریه قرار داشت, برپا کرد. عبدالعزیز آل سعود به شهر طائف حمله برد و پس از یک
سال زد و خورد, آن را به تصرف خویش درآورد. و

در سال 1922, عبدالعزیز جوف را غارت کرد و اعضاء دودمان شالان را به قتل رساند. در این سال
اعلامیه بالفور در جامعه ملل مورد تصویب قرار گرفت. و

در سال 1923, ترکیه و فرانسه و آلمان با اعتراض به اشغال عراق توسط بریتانیا, خواستار تشکیل
کنفرانس لوزان شدند. بریتانیا با تخلیه عراق موافقت کرد, اما برای ایجاد یک واحد جفرافیایی جدید در
شمال عراق, قوای خود را در منطقه نفت خیز موصل نگاه داشت. در ماه می همین سال, بریتانیا
می کوشید امیر عبدالله ابن حسین, پسر شریف حسین, حاکم مکه را برکنار کند و کشور جدید ماوراء
اردن را به وجود اورد. و

دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
کمیته 300 باشگاه رم