بحث مارکس با برونو باوئر از آن جا آغاز می شود که از خود می پرسد
پس باوئر مسئله ی یهودیان را چه گونه حل می کند ؟ نیتجه چیست؟ شیوه ی طرح پرسش پاسخ
به آن را نیز در بر دارد
او سپس بحث باوئر را چنین خلاصه می کند
ما مسیحیان برای آن که بتوانیم دیگران را آزاد کنیم اول باید خود را آزاد کنیم .انعطاف ناپذیرترین شکل
تقابل میان یهودیان و مسیحان تضاد مذهبی است چنین تضادی را چه گونه می توان حل کرد؟؟
با ناممکن ساختن آن تضاد مذهبی چه گونه ناممکن می شو ؟؟ با الغای مذهب مجموعه ی آثار
جلد سوم صفحه ی 147 از آن جا که باوئر در نوشته ی خود صحبت از دادن آزادی از سوی دولت
مسیحی به یهودیان می کند ..مارکس بر آن انگشت گذاشته می نویسد
به هیچ رو کافی نیست بپرسیم چه کسی باید آزادی دهد ؟ و چه کسی باید آزاد شود؟ یک نقد باید
موضوع سوّمی را هم مورد بررسی قرار دهد ..چه نوع آزادی مورد بحث است؟ نفس این آزادی مورد
در خواست چه شرایطی را به دنبال می آورد ؟ تنها با نقد خود آزادی سیاسی می توان مسئله ی
یهود را قاطعانه نقد و آن را به طور وافعی در مسئله ی عمومی زمان ما ادغام کرد .
به نظر مارکس ..باوئر از طرح مسئله در این سطح عاجز می ماند گرفتار تناقض می شود هنگامی که
باوئر در باره ی مخالفین آزادی یهودیان می گوید اشتباه آن ها فقط این بود که دولت مسیحی را تنها
دولت حقیقی به حساب آوردند و آن را مشمول همان نقدشان از آیین یهود نکردند در می یابیم که
خطای خود او در این واقعیت نهفته است که تنها دولت مسیحی را به نقد می کشد و نه دولت به
معنای دقیق کلمه را در می یابیم که او با عدم بررسی رابطه ی آزادی سیاسی با آزادی انسان
اوضاعی را مطرح می کند که تنها با خلط کردن غیر نقادائه یآزادی سیاسی با آزادی جهان شمول
انسان قابل تبیین است
از این جا به بعد مارکس برای گشودن بخشی بسیار عمیق تر از مسئله ی صرف یهودیان قدم به قدم
انواع دولت ها و نقد از آن ها را در ارتباط با مسئله یهود دنبال می کند و می نویسد ..مسئله
یهود بر حسب این که یهودیان تحت چه دولتی زندگی می کنند اشکال متفاوتی به خود می گیرد
در آلمان که دولت سیاسی یعنی دولت به معنای دقیق کلمه وجود ندارد مسئله ی یهود مسئله ی
کاملاً خدا شناسانه است یهودیان مخالف مذهبی دولتی هستند که مسیحیت را بنیان خود می داند
چنین دولتی به ادعای خودش دولتی الهی است نقد در این جا نقد الهیات است که نقدی است دو
جانبه نقد الهیات مسیحی و نقد الهیات یهودی از این رو هراندازه هم که حرکت ما در قلمرو الهیات
نقادانه باشد باز هم در این قلمرو حرکت می کنیم
کارل مارکس زندگی و دیدگاه او
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen