Freitag, 30. September 2016

تأثیر حوادث اروپا

مجموعه این کمیت های مختلفی که برشمردیم شکل و نظم می گیرد. نمایندگان نهادهای مختلف
اجتماعی مستقیم و غیر مستقیم با هم متحد عمل می کنند. و
روشنفکران و روحانیون نظام و نمایندگان نهادهای فرهنگی سیاسی و بازرگانانی و کسبه بعنوان
نهاد های اقتصادی با هم عمل می کنند. و
روشنفکران سیاسی و گروه مبارز آزادیخواه مترقی بعنوان نماینده نهادهای سیاسی و اجتماعی و
فرهنگی با ارتباط بگذشته ایران و امروز آموزش از دست آوردهای حرکت های انقلابی جوامع
امروز و دیگر نقش فعال بود را ببعهده دارند. و
     
                                                 تأثیر حوادث اروپا
از زمان شاه عباس ببعد و گسترش روابط بازرگانی با دنیا غرب پای اروپائیان بشرق و در نتیجه
با ایران و ایرانیان و شرقیان با اروپا باز شد. کم کم این رفت و آمدها توسعه پیدا کرد. رشد و توسعه
این رقبت و آمدها سبب شد که از اوضاع و بیشترفتهای اروپا صحبت شود. و
حتی شاه که از اروپا باز می گشت, بسیار از مزایا و پیشرفتهای آنجا صحبت می کرد, که همه اینها
زمینه ذهنی بوجود می آورد. و صحبت های که از جانب کسانی که به اروپا سفر میکردند, و یا خود
اروپائیان که تا سفرهایشان به ایران, چه از اوضاع آنجا صحبت می کردند, و یا با آشاری که با خود
داشتند, بیشرفت های اروپا را می شناساندند. حوادثی که در آن دوران بوقوع پیوسته بود, و از
پیک هائی که آن حوادث مترقی را به سراسر جهان می رساندند, در رشد ذهنی جامعه, تأثیر
می گذاشت و بیش از همه باید از حرکت های انقلابی در فرانسه و سپس در روسیه یاد گرد. و

الف- تأثیر انقلابات و دگرگونی های اجتماعی فرانسه در ایران: انقلاب کبیر فرانسه, کمون پاریس که
اولین تجربه حکومت سوسیالیستی را با خود داشت, جهان و ایران را نیز متوجه خود ساخت. و
انقلاب کبیر فرانسه و بر سر کار آمدن ناپلئون و جنگها بیش, تأثیر قابل توجه ای با خود داشت و حد
اقل این تأثیر را داشت که دولت ایران و فتحلیشاه را متوجه خود سازد, که شاید بتواند با پشتیبانی و بر
خورداری از کمکهای او  شکست های ننگ آور از روسیه را, جبران سازد و وجود او سبب شود که
موقتاً از انگلیس کناره گیرد, و در مقابل روسیه اظهار وجود نماید. عده ای مستشار نظامی و قتی آورد
که ارتش را سر و سامان بخشد و باین ترتیب نیروهای ارتش و دیگر نیروهای اجتماعی هر یک بقدری
که در رابطه قرار گرفته بودند بطور نسبی بجنب و جوش افتادند, و در سر جبران شکست می پروراندند
و انگلیس و روسیه هم که انقلاب فرانسه, آنها را سخت ناراحت کرده بود و سرنگونی سلطنت و وجود
جمهوری در فرانسه و بدنبال آن فتوحات ناپلئون آنها را سخت بوحشت انداخته بود, و در واقع وجود
خطر از سوی فرانسه اختلافات و تضادهای آنها را, تا حدود تخفیف داده بود, و برای مقابله با دشمن
مشترک با هم کنار آمده بودند, و در ضمن می دانستند وجود ناپلئون و کمک او بایران ممکن است برای
آنها گران تمام شود: لذا موقتاً از فشار بایران و تا حدود تن دادن بخواسته های ایران, و بهرحال حدودی
از منافعی که در ایران برای خود قائل می شدند, موقتاً صرفنظر کنند, و  خود اینها تا حدودی و به
نسبتی که نیروهای مختلف اجتماعی از این اوضاع جاری با خیر می شدند, زمینه ذهنی بوجود می آورد

                                                      کمون پاریس
کمون پاریس و تجربیاتی که حکومت سوسیالیستی ناشی از آن ببار آورد, در سطح جهان, و در نتیجه
بطور نسبی ضعیف تر در ایران اثر بخشی داشت, و در واقع اگر چه این حکومت موفق نشد, دائم چرخ
حکومتی را در دست نگرفت, و در نهایت بورژوای هوشیار و آشنا بکار خود, پیروزی را در دست
گرفت ولی بهرحال همه اینها زمینه ذهنی در سطح جهان و با للطبع در ایران بوجود آورد. و

چنانچه بهر اثری که در رابطه با مشروطیت مراجعه شود, از انقلاب کبیر فرانسه یاد شده, از همان
سالهای نخست که زمزمه قانون نویسی و .. این قبیل چیزها بود و شاه هم در این رابطه سخن می گفت
و بالاخره پس از انقلاب ناقص که صورت گرفت قانون اساسی از دستآوردهای انقلاب فرانسه برخوردار
شد. البته در این مدت و حتی هنوز هم, در ایران کسی بطور اساسی انقلاب فرانسه را تحلیل نکرده و
ویژیگیهای اساسی آن مورد بررسی قرار نگرفته است. تازگی ها چند کتاب چاپ شده است. و

بهرحال دستآوردهای آن, چه بصورت شعار و چه بصورت نوشته هائی که جنبه وقایع نگاری داشته و
از اتفاقاتی که افتاده بود و یاد شده بود و .. خود زمینه ذهنی با خود داشت, و نه البته دانشی که به مسائل
تئوریک انقلاب بپردازد. و

خود این کمبود ضعف بزرگی بود, که چه در آن دوران و چه در دوران بعدی گریبان تمام روشنگران
را چسبیده بود, و هنوز که هنوز است, اگر چه سطح دانش تئوریک از انقلابات جهان نسبت بآن دوران
در این سرزمین در میان روشنگران افزایش یافته, ولی متاسفانۀ بکار بردن و استفاده از دستآوردهای
انقلابی این انقلابات تحلیل هائی تئوریک آنها, نه بصورت کسب تجربه و استفاده منطقی بلکه دنباله
روانه و الگوار صورت می گیرد, که این دنباله روی الگواری بیشتری مواقع زیان می رساند و آدمی
را متوجه شرایط تاریخی و روابط موجود اجتماعی مثلا در فلان مقطع از زمان در فلان کشور نمی
سازد, و یا اگر کسی بحق باندیشمندی خرده بگیرد, و عملش را مورد انتقاد قرار دهد, آنچنان روابط
الگو برداری حاکم بر سازمانها و عناصر وابسته بآن, که در تابعیت آن جریان فکری قدم بر می دارند
شدت گرفته که با چشمانی بسته و گوشهائی پُر, راهی را طی می کنند که در بعضی مواقع ضررش
بیش از سودش خواهد بود. و

البته چنین قشریگری نیز در دیگر کشورها و حتی اروپا که سالهای بیشتری با مسائل تئوریک این
چنینی سرو کار دارند, و از نظر مکانی نیز پذیرفتنی تر و گویا تر است, باین علت که برخاسته از
روابط اجتماعی این اجتماعات می باشد و لذا با واقعیت روابط اجتماعی این مکانها گویا تر است
وجود دارد. و

البته گفتار پیشین هیچ رو رد آموزش از دستآوردهای تئوریک, انقلابها و پدیده های مختلف اجتماعی
که در سطح جهان صورت گرفته است را موجب نمی شود: که آسان از آنها گذشت و بآنها بی توجه
بود و سرسری گرفت: بلکه بایستی بدقت بمطالعه گذاشت, بازشناسی کرد, با واقعیت های اجتماعی
زمان مکانی تطبیق داد, و به استفاده گرفت, ولی نه  قوانین ایدئولوژی ولایت فقیه در قوانین قضائی
و نه خدا سالاری که ولایت فقیه رهبر ایران امروز خدای ایران شناخته شده است. و

فشار ظلم و بی عدالتی نسبت به مردم ایران از سوی قوانین قضائی  و حرکت ها و فعالیت های مترقیانه
این ملت ایران که معلول این نا مردی ها روحانیون بود و در گیری و رشد نهادهای اجتماعی و تأثیر
گذاری از اعترضات دیگر کشورها اروپا و کشورها دیگر درخواست کار و پناهندگی داشته اند. و

مردم ایران از روسیه هم بعلت همسایگی و مرزهای وسیع بین این دو کشور و هم بخاطر مسافرتهای
پی در پی و زیادی که توسط بازرگانان برای کسب تجارت انجام می گرفت و یا بیکارانی که برای کار
بآنسوی مرزهای روسیه و اروپا پناه می بردند و خلاصه تشابه فرهنگی و سیعی که بین ایران و قفقاز
و دیگر کشورهائی که از دولت تزار لشکرکشی و بی لیاقتی شدیدی که سراپای پادشاهان قاجاریه را
گرفته بود و آن قدرت کاذب و این ضعف ننگ آور, سبب جدائی و تجزیه شده بود, سبب می شد, که ظلم
حاکم براین دولت که ناشی از دو حکومت بود, که در فساد و دیکتاتوری و چپاول مردم بیداد می کردند
باعث شود هر یک بدیگری بدهد و از او بگیرد, و بمبارزات هر دو کشور ایران و روسیه غنا بخشیده
شود. و این دو سیستم رشد مبارزات ضد تزاری در روسیه و شکل گیری آن مراحلی را می گذراند که
بهر صورت هم از نظر دانش تئوریک و عامل ذهنی قویتر بود و هم از نظر عینی که ره بسوی
ارگانیزه شدن ببرد و مجموعه را بوجود آورد و به کیفیتی انقلابی بدل شود.و

این ویژگی خود کمک و دامن زدن به جریانات انقلابی داخل کشور ایران را موجب می شد و اثر بخشی
آنرا در حین روی آوردن بمبارزه مسلحانه در کشور ایران و مرکز غیبی بعنوان کمیته ای که در رابطه
با سازمانهای مسلح عمل می کرد و کارش ترورهای سیاسی بود, که بهر حال در آن دوران پذیرفتنی بود
و مردم از آن استقبال می کردند. کوشش برای پدید آمدن این کمیته را از انقلابیون کشور ایران باید
دانست. و

Dienstag, 27. September 2016

ادبیات گیلکی

                         ادبیات گیلکی
                           افراشته راد
 افراشته, محمد علی فرزند جواد اهل باز قلعه رشت  (از توابع کهدم) متولد سال 1287 شمسی, جوانی با ذوق و
با احساس که سری پر شور و دلی آکنده از محبت و عواطف بشر دوستی داشت. و
شاعری انقلابی, آزادیخواه و پاکبازکه تمام دوران زندگیش را در راه دفاع از حقوق طبقات زحمتکش به کار می برد
و از مظالم استعمارگران ماورا بحار و استثمار کارفرمایان از کارگران و مالکین از زارعین داد سخن می داد.و
                            اشعار گیلکی و فارسی فراوانی سروده

                           نامه یکنفر زارع که به طهران سفر کرد
از تهران به رشت سلیمان داراب
بتوسط حاجی شیخ تراب
بی زحمت فاده به دست ارباب
ارباب ببره ساغری سازان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

فدایت شوم آق دائی پسر
تی خاشه جاته بلا به مه سر
پس نی پویروز, بیستم صفر
وارد بوبوستم پاتخت سلطان
دائی پسر جان کبلا سلیمان

ترا دیل آیه؟ تهران بهشته
مرده شور بشوره شندره رشته
افسوس امه عمر بیخود بگذشته
اوچله کله او برف و باران
دائی پسرجان کبلا سلیمان

بوشته بام داره مسافرخانه
من اجور ایسم جیر خیابانه
ادا ایشاره کونم اوشانه
سربسته گویم تو تیره بدان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

هاز نار فادم نیشینم ماشین 
از توپخانه شم دروازه قزوین
یک فرسخ رایه نیشینم هاچین
وا گردم شمه دروازه شمران
دائی پسرجان کبلا سلیمان

به از تو نبه ایتا آقایه
رفق بوبوستم می راه نمایه
اونی خرج و برج همش می بایه
بیست و پنچ تومن پول دارم قران
دائی پسرجان کبلا سلیمان

گرد گیج دهه آو آقا مرا
هون مرا بره هتل آستارا
شیره وا سینه می کله سرا 
ایزه رخاصی دانمه آلان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

هون مرا بره تماشاخانه
تماشاخانه بلیط گرانه
جیر چیر جگا پانزده قرانه
جعفر گلنار, آرشین مالالان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

خیابانانه آدم دره پور
خیلی ستمه, عبور مبور
چومه میان آبرو زنه جیب بور
ولی من پولا بنامه همیان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

فئوز فوتورکان شیمی لاله زار
زناک و مرداک دوهزاز هزار
دیچ دپچه آمشتی برار
خانمانه بویه غش کنم قربان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

لقانطه عجب جایه دای پسر 
ایتا حوض داره سله انقدر
مردم نیشینید حوضه دوره ور
پیشخدمت بعین عمدة الاعیان
دائی پسرجان کبلا سلیمان

هر شب تا صبح به درگاه خدا آه و زاری می کند

من از شما روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران می پرسم که در عمر خودتان کدام پول را برای حمایت و نگاهداری زن های فقیر و بی سرپرست خرج کرده و کدام قدم را برای تأسیس مؤسسات خیریۀ زنان و اعانت به اطفال آنها
برداشته اید؟
البته هیچ
پیرزن این قضایا را بریده بریده گریه کنان برای ما نقل کرده, اخر سر چشمان قرمز شده اش را به ما دوخته, در حالتی
که سرش از شدت اندوه می لرزد اظهار می کند: آقایان روحانیون نظام ولایت فقیه رهبر ایران شما را به خدا بگویید
فرزند عزیزم معالجه خواهد شد؟
ارجمند - اگر خدا بخواهد انشاء الله خوب می شود پس می گفتند تمام کرده است؟ ما ندیدیم ولی مردم دروغ می گویند. این پدر سوخته ها روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران حرف می زنند! اما عمل
.نمی کنند آنها چه می دانند که علاقه مادر و فرزندی چیست؟ من یقین دارم پسرم خودش این بلا را به سر خودش نیاورده است, او همیشه می گفت من از دست سپاه و بسیج خودم را
!می کشم, اما ابداً حرفی از خودش نمی زد, این سپاه پاسداران و بسیج ها او را گوله زده اند دست چلاق بد است برای اینکه نمی شود با آن کار کرد, چشم کور بد است برای اینکه نمی شود با آن چیزی دید, ولی پول
.بی شرفی بد است برای چه؟ اینجا جواب محسوسی نمی توانید بدهید, جزاینکه یک مشت الفاظ و مهملات تحویل طرف
بدهید بروید آقایان دزد و مطمئن باشید که حرف ممکن نیست با عمل رقابت کند و بی جهت مردم ایرانی را متهم نکنید. آنها خیلی
.با هوش تر از شما روحانیون نظام ایران هستند ولی ریاکارتر از شما نخواهند بود

فکری را در اطاق توقیف گاه ملاقات کردم. و
عبای نازکی به خود پیچیده, چشمان محزونش را به صفحه کتابی دوخته بود, ولی معلوم می شد که کتابی را نمی خواند و به
خیال بافی مشغول است. و
دست دادیم, گفتم چه کردی, وکیل برای خود معین نمودی یا خیر؟ فردا چهارشنبه است. و
اشاره کرد از اطاق بیرون بریم زیرا صدای دعا و راز و نیاز محبوس دیگر مانع از صحبت کردن ما بود. با اجازه مأمور
توقیف گاه به اطاق بزرگ دیگری که خالی از هرکس و هر چیز و تا کمر دیوارهایش پر از رطوبت بود رفتیم, تخت خواب
چوبی کثیف و شکسته ای پای ستون آجری که گچ و خاکش ریخته و تا نصفه آن قطرش نصف شده است گذاشته بودند,
گذاشته بودند, روی آن نشستیم, گفتم دوستان خیلی نگران هستند, این حرکت تو برای ما یک مصیبت بود, گفت از اظهار
لطفتان متشکرم, ولی این قدرها هم مسئله پاره سنگ نمی برد. و

بعد آهی کشیده گفت: کاش مردم همه راستگو بودند, گفتم آقای که برای کارتان معرفی داشتیم برای استخلاصت خیلی دوندگی
می کند, گفت برای خلاصی من نیست, برای چیز دیگر است, سپس دسته کاغذی از جیب بغل در آورده نشانم داد. چند قبض
به مطالبه به امضاء دوست معرفی شده در آن بود. گفت می ترسد این وجوه مورد مطالبه واقع شود. گفتم: معذالک او خیلی
صمیمی و یک رنگ است. و

گفت این کاغذ را هم بخوان بعد هر چه می خواهی در باره او بگو, و
کاغذ را مطالعه کردم خطاب به رئیس اداره و مضمونش دزدی و ناپاکی فکری بود. در آن کاغذ نویسنده به رئیس اداره سخت
توپیده بود که اگر دست اشخاص ناپاک و آلوده را کوتاه نکند به مقامات عالی تری را پورت خواهد داد, به امضای آن نگاه کردم
یک نفر وطن پرست امضاء شده بود, و
گفتم چه تناسبی با قبض دارد؟
یکی از قبض های او را به دستم داده گفت خط این دو را با هم تطبیق کن. دود از مغزم بلند شده جلوی چشمانم را تیره نمود
یک لرزش مکروهی پشتم را تکان داد. گفتم: صحیح است. زیرا لب گفتم : ای بدجنس بی شرف. و

با تأثر شدید گفت: اکثر مردم همین طورند. دوستی و ارادت آنها مولد غرض شخصی و منفعت مادی است. هر کس به شما
چرب تر سلام کرد, یقین بدانید قبای برای شما دوخته است. هر کس اظهار ارادت بیشتر کرد, قیچی خود را کیسۀ شما
نزدیک تر می کند. و

گفتم: با همۀ این احوال از این بدجنسی و پدرسوختگی چه منظوری داشته است؟
گفت: بدبختانه دوستی ها به همان جهانی است که غرض کردم, ولی دشمنی ها غالباً بی جهت و علت اصلی آن فقط حس
حسادت است. و
به علاوه آقای دوست شما که معرفی شده بود دفعات اخیر که از من مطالبه پول به عنوان قرض می کرد, دزدی های من
به کیسه دزد دیگری می رفت و چیزی برای سایرین باقی نمی ماند, به این جهت نمی توانستم خواسته او را اجابت کنم. و

گفتم: حقیقتاً جنس بد و موجود رذلی هستیم. آیا روزی می شود ظاهر و باطن مردم هر چه هست, خوب یا بد هر دو یک
رنگ باشد؟
سری از روی یأس حرکت داده گفت فقط باید فریب ظاهر مردم را نخورده و به اصل فطرت که عاری از زینت و آرایش
الفاظ فریبنده است توجه نمود. سپس به شانه ام زده گفت, این شخص شخیص که هم محبس من است و از صدای دعا و
نماز او نمی توانستیم صحبت کنیم را می شناسی؟
گفتم کیست؟
گفت: هر شب تا صبح به درگاه خدا آه و زاری می کند و از صدای گریه و نماز شب و تعقیبات و نوافل او هیچ کس به خواب
نمی رود. و
گفتم: جرمش چیست؟
گفت: او در سال 1388 با گروه سبز به تظاهرات تهران شرکت داشت؟
نزدیک است از تعجب سکته کنم یا روی سرم به جای شاخ درخت چنار سبز شود. و
فکری به کلام خود ادامه داده گفت: بله این آقای مؤمن مقدس چند سال پیش هم طلبه بوده؟؟؟
با تعجب گفتم خودش چه می گوید؟
گفت: همه را اقرار دارد و می گوید یک وسوسه شیطانی, اختیار و اراده ام را سلب نموده و مثل آنکه در خواب باشم این
سیاست را اشتباه عمل داشتم. و
شاید راست بگوید. و
همین طور است, مهم ترین چیزی که انسان را از سیاست اشتباهات حفظ می کند, خودداری و ضبط نفس است. اگر این
قوه که مولود عقل و تربیت است وجود نداشت احصائیه سیاست با عده خوب روشنفکر غیر قابل شماره بالا می رفت. و

Samstag, 17. September 2016

Ein neues Gefühl für Freizeit

                          Ein neues Gefühl für Freizeit
                                     1927
20. April. Ein Paradies Für den gerade entstehenden Freizeitmenschen öffnete
in Berlin die Pforten. Die Aussteellung Das Wochenende) ist ein Drehpunkt
für Kommerz, Ideologie und Vergnügen.
Für Städter, die Zunehmend ins Crüne drängen, werden alle Arten von 
Reiseempfehlungen gegeben, Wochenendhäuser von 800 bis 5000 Mark offeriert, 
darunter Entwürfe von Bruno Taut und Hans Poeltzig.
Die (Weekend-Idee) wird als angelsächsische nachahmenswerte Errungenschaft 
gefeiert und mit volkserzieherischem Beiwerk versehen. Attraktion im 
Ausstellungsgelände ist ein künstlischer Wintersportplatz mit Rodelbahn und 
Sprungschanze, in dem erstmals das Patent des Engländers Ayscough für 
künstlichen Schnee erprobt wird.
Der Schnee, aus 65 Prozent Soda bestehend, soll jede Art Wintersport erlauben. 
Rund 200 000 Kilogramm wurden für die Demonstration in Berlin angerührt. 
Der (Schneepalast ) wird in der Presse als einzig in der Welt gerühmt.

Erste Bilanz der Prohibition
1927
11. April. Das Schatzamt in Washington gibt bekannt, daß seit In-Kraft-Tretens
des Prohibitionsgesetzes 49 Beamte getötet wurden, 24018 Automobile und
839 Schiffe im Gesamtwert von 62 Millionen Dollar und 5,5 Millionen Gallonen
Alkohol beschlagnahmt wurden. Mehr als 300 000 Personen wurden verhaftet.
Die Aktionen im Rahmen des Prohibitionsgesetzes gelten im Ausland als
Mißerfolg. Der Alkoholkonsum steige durch das Gesetzerst unmäßig an.

Gefühlte Bierfässer werden in den USA beschlagnahmt und zerschlagen.

Neue Reichstagswahl

                               Neue Reichstagswahl
                                    1924
7. Dezember. Die zweiten Reichstagswahlen des Jahres bringen den
gemäßigten Parteien wieder einen deutlichen Aufschwung.
Die beiden radikalen Flügel werden sichtbar geschwächt: Die NSDAP
verliert 18 Sitze, die KPD 17. Die Deutschnationalen gewinnen zwar
noch sieben Mandate hinzu und haben jetzt insgesamt 103, doch die
SPD gewinnt 31. Der zweite deutsche Reichstag, erst im Mai gewählt,
hat sich am 20. Oktober wegen Beschlußunfähigkeit aufgelöst.
Sozialdemokraten und Kommunisten haben das Parlament am 30.
August verlassen aus Unzufriedenheit überein neues Zool- und
Umsatzsteuer Gesetz. Auch der erste Reichstag war im März vorzeitig
aufgelöst worden.
Ein weniger günstiges Ergebnis haben am gleichen Tag Wahlen in Preußen
und Braunschweig, wo jeweils ein deutlicher Rechtsruck eine Weimarer
Koalition ( aus SPD, DDP, Zentrum ) unmöglich machen.
In Braunschweig wird eine Regierung des Rechtsblockes, bestehend aus
Fachministern, gebildet.
In Preußen ziehen die Nationalsozialisten auf Anhieb mit 11 Sitzen in den
Landtag während die SPD 22 verliert.
In Bayern verliert die SPD ihre Mehrheit im Münchener Stadtrat. In Hessen
bestätigt sich die Weimarer Koalition, in Bremen ergibt sich erstmals seit
1920 wieder eine knappe Mehrheit für eine Linksliberal- sozialdemokratische
Koalition.



اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور ایران کدامند؟

اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور ایران کدامند؟
برای بسیاری از نیروهایی سیاسی ایرانی خارج از کشور جرات انتقاد علنی برعلیه جمهوری اسلامی ایران ندارند.
برای اینکه اکثر اینها در کشور سرمایه گذاری دارند. سوال مطرح است که چرا نیرو سیاسی خارج از کشور ایران
از مردم مخفی نکه داشته شدند؟ تعیین نیرو سیاست برای انقلاب در کشور ایران از روی چه معیاری صورت گرفته
میشود؟ از روی آگاهی سیاسی, اجتماعی, و ایدئولوژی سیاسی یا به خاطر راضی نکهداشتن جاه طلبی ها, تا آنجا که
بعضی افراد مشخص شده اند, عده ای از آنان صلاحیت احراز چنین مقامی را ندارند.
آنهای که قصد دارند از یک فرقه ارتجاعی خاصی به نام400 نفر تعداد ولایت فقیه رهبر ایران و نظام جمهوری
اسلامی ایران حمایت کنند و ازایدئولوژی سازمان اطلاعات جاسوسی سیا و غیره به نام اسلام حمایت کنند و از
ایدئولوژی دین چماق برای سرکوب و ترور گروه مبارز آزادیخواه و نیرو سیاسی آزادیخواهان بسازند.
آنها می خواهند از ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران آن چیزی بسازند که در کشور عراق دیده ایم.

ترسیم از خط فاصل ایدئولوژیک روحانیون ایرانی می تواند با بلوغ نیرو سیاسی جوانان امروز ایران انجام پذیرد و
هدایت شود. اگر هر کدام از طرفین بخواهند برای تحمیل نظرات خود به زور و چماق متوسل شوند, ضمن به وجود
آوردن فاجعه,عاقبت جنگ در کشور ایران شکست خواهند خورد.
هر روز اکنون اشخاصی را در دولت و سپاه پاسداران و غیره مشاهده می کنیم که در لحظات خطرات جنگ در کشور
سوریه مرگ از آنها حمایت نمی شود, آیا حالا بایستی با روشهای گذشته با نظام روحانیون در کشور ایران رفتار
کنند؟ برای گروه مبارز آزادیخواه بسیار دردناک است که مشاهده می شود هنوز چند روزی از به قدرت دولت تُرک
اردوگان رسیدن به کشور سوریه و هر روز عده ای از جوانان سپاه که در جنگ سوریه جان فدا داشته اند جناح های
روحانیون دیگر را با همان الفاظ و روش های رژیم گذشته مورد تهدید قرار نشان می دهند.

من فکر می کنم مسائل گروه مبارز آزادیخواه و نیرو سیاسی آزادیخواهان در آن مشارکت و مشترک همه نیروهای
سیاسی مستقل انقلابی و صمیمی برعلیه جمهوری اسلامی ایران مبارزه وجود دارد که بدون ترس و وحشت از هم
دیگر بتوانیم با هم برای هدف های مشترکی مبارزه را پیش ببریم. به اشخاصی که جنگ را می پرستند و قدرت نظام
را برای ادامه جنگ پایدار می بینند.

ما گروه مبارز آزادیخواه و نیرو سیاسی آزادیخواهان به این قدرت طلب و مفسده جو نباید اجازه داد که به وحدت عمل
نیروهای انقلابی لطمه ای وارد بسازند. حتی هیچ نیرو سیاسی آزادیخواهان را که انقلابی فکر می کنند نمی توانند
استبداد نظام ولایت فقیه رهبر ایران را تحمل کنند.

برای اینکه به نکرانی من و امثال من بیشتر پی ببرید کافی است بگویم وقتی در کشوری که نام ولایت فقیه رهبر ایران
خدائی ایران به خود گذاشته وای بحال جوانان و ملت ایران اتهام وارد سازند. و فرزندان شما به خاطر بیان عقاید خود
مورد اتهامات قوانین قضائی و حملات سپاه پاسداران و بسیجی ها تنگ نظرانه قرار بگیرد و نکران باشند که عقیده خود
را با صراحت بیان کنند. پس با دیگران چه کنند و چه خواهند کرد؟

Mittwoch, 14. September 2016

بدون دقیق کردن برنامه اقتصادی و سیاسی


بدون دقیق کردن برنامه اقتصادی و سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ رژیم و حکومتی نمی تواند بدون
 دقیق مرحله ای و درازمدت اقتصادی و سیاسی به حیات خود ادامه دهد, بخصوص در شرایط کنونی جنگ سوریه
.و جنگ عراق که مناسبات اقتصادی و سیاسی دامنه ی عملکرد و نفوذشان بین المللی شده است 
صدها سال قبل هر قومی و جمعیتی می توانست با اقتصاد بسته و محدود به طور خودکفا یعنی آنقدر تولید کند که 

خودش مصرف کند, به زندگی خود ادامه دهد و کاری با جهان اقتصاد اطرافش نداشته باشد. به هم پیوند خورده اند
و هر کشوری باید برنامه دقیقی از نظر تولید و روابطش در داخل و جهان خارج تنظیم کند. و در این رابطه 
است که باید روشن کرد که آیا می خواهیم مناسبات سرمایه داری داشته باشیم یا غیر سرمایه داری و اگر یکی از
این روابط مورد نظر ما است, آن را نیز به طور دقیق تر از ابتدا تا انتهایش به وضوع بیان کنیم.
از دیدگاه نظام ولایت فقیه رهبر ایران برنامه اقتصادی و سیاسی و علم و  اجتماعی کلی وجود ندارد.که مورد 
تفسیرهای گوناگون قرار می گیرد. و
در نماز جمعه که ولایت فقیه رهبر ایران به ملت ایران فرموده اند که عدالت اجتماعی و سرمایه داری و علم و 

قدرت سیاسی ابتدا قدرت سی پنج سال نظام جمهوری اسلامی ایران داشته, اما کجای علم را فرموده که در جهان 
مورد پذیرش نیست. و
من فکر نمی کنم که نظام جمهوری اسلامی ایران آن قدرتی باشد که بخواهد چنین سیستمی مستقر سازد. چرا 

جزئیات چنین برنامه ای را تا کنون تدوین و اعلام نکرده اید؟
در حال حاضر وضع اقتصادی کشور به علت روابط سرمایه داری که حاصل خیز نفت و گاز و طلاء از زمان 

رژیم سابق قرارداد اقتصادی به جهان داشته و تا امروز انجام کار است. اما نه برای ملت ایران برای نظام کشور
 ایران؟
و امروز ما بحران های این جریان اقتصادی جهان و دچار بحران تورم همراه با رکود می باشد و عارضه دیگر 
آن از تعداد بیکاران در سطح کشور ایران می باشد. و
برای حل این مسائل بایستی دارای مواضع روشن اقتصادی و سیاسی فرهنگ و برنامه صحیح مرحله ای و. و
درازمدت باشد که تا کنون این نظام ولایت رهبر ایران فاقد آن بوده و هر فردی مطابق درک و سلیقه شخص خود 
روزی یک حرف می زند. و
وقتی بحران اقتصادی ادامه یابد به دنبال خود بحران سیاسی و نارضایتی عمومی به وجود می آورد. بیکاری و 
فشارهای اقتصادی را با پند و اندرز نمی توان حل کرد. و
اگر مشاورین شما در فرصت معینی نتوانند این مسائل را حل کنند بایستی با فروتنی جای خود را به کسانی که 

هدف راه مشکل کشای ملت ایران هستند و دارای برنامه صحیحی برای استقرار عدالت اجتماعی هستند, بدهند. و
وقتی مردم تحت ستمی مدتی تحت ضربات مشکلات لاینحل اقتصادی و سیاسی قرار داشته باشند, دست به 

اعتراض و اعتصاب و شورش می زنند. و
آنگاه به آنها برچسب توطئه گر و ضد انقلابی زدن بسیار خطرناک خواهد بود. روشی که موجب جدایی توده مردم و 
صاحبان قدرت می گردد. و
روشی خواهد بود که نهایتا به صف آرایی سال 1388 و رویا رویی مثل سال گذشته سابق خواهد انجامید. و
لذا و مشکلات اقتصادی و اجتماعی بایستی با کاردانی و برنامه بدون  تفسیرهای کوناگون حل گردند. و
ما وارث مناسبات ظالمانه اقتصادی چندین سال گذشته نظام ولایت فقیه رهبر ایران و روابط فاسد و اجتماعی

 و انحطاط فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته و امروز هستیم. و

Freitag, 9. September 2016

افسانه هایی که درباره شیر و خورشید هست

شیر و خورشید را ما از زمان کودکی دیده و هر روز چند بار تماشا کرده اید, از این رو شگفتی
آن از دیده ما برخاسته؛ لیکن اگر یک اروپائی یا یک بیگانه دیگری ناگهان چشمش به آن افتد و
این بداند که نشان رسمی دولت ایران است در شگفت فرو ماند. و

آن کدام شیر است که دم برانگیخته و شمشیر به دست گرفته خورشید را به پشت خود می کشد؟
آیا این شکل در میان ایرانیان همچون شکلهای میتولوجی یونان از افسانه کهنی پیدا شده؟ یا دانای
فرزانه ای آن را برای فهمانیدن پاره ای پندها و اندرزها پدید آورده؟ یا چه سرچشمه دیگر برای
خود داشته؟

پرسشهایی است که هر بیگانه هوشیاری, از دیدن شیر و خورشید ایران, از اندیشه خود گذراند. و
و اگر در جایی به یک ایرانی برخورد, این پرسشها را به او باز نماید. یک بیگانه چه داند که خود
ایرانیان در این باره چیزی نمی دانند و در پاسخ او یا باید به خاموشی گرانید و یا به دامن پندار
بافی و افسانه گویی دست یازند. و

این شیوه در همه جا در مردمان هست که چون داستان چیزی را ندانند و پی به آمیغ آن نتوانند برد
دست به دامن پندار و افسانه زنند. در ایران این گونه چیزها فراوان است و یکی از آنها شیر و
خورشید می باشد. و
درباره این هم افسانه هایی هست و شناخته ترین آنها اینکه شیر نشان ارمنستان و خورشید نشان
ایران می بوده, و شاه عباس چون ارمنستان را گرفته و جداسری ارمنیان را برانداختهع خورشید
را به پشت شیر نشانده و این نشان را پدید آورده. و

این افسانه چندان شناخته است که کسان بسیاری از ایرانی و ارمنی آن را داستان تاریخی بیگمان
می پندارند, و شما چون در نشستی در این زمینه به سخنی پرداخته چنین گفتید: این شیر و خورشید
از کجا پیدا شده ؟ بی درنگ از چند جا آواز برخیزد. مگر تایخچه اش را نمی دانید؟ شیر مال
.ارمنی ها بوده, شاه عباس که ارمنستان را گرفته خورشید را که نشان ایران بوده, به دوش آن نشاند
شگفت تر آنکه روزی یک ارمنی می گفت: این در تاریخهای ما نیز نوشته شده. گفتم: تاریخهای شما
را من بهتر از خودتان می دانم. چنین چیزی نیست و نتواند بود. و

به هر حال این از هرباره دروغ است: نه شیر نشان ارمنستان بوده, نه خورشید نشان ایرانیان شمرده
می شده, نه شاه عباس ارمنستان را گرفته و جداسری ارمنیان را برانداخته. شاه عباس به ارمنیان جز
نیکی نکرده است. و

همین عنوان گرفتن شاه عباس ارمنستان را افسانه بی پای دیگری است که در دلها جای گرفته و این
نمونه ای از بدبختی مردم ایران است که تاریخ کشور خود را نمی دانند, بلکه نمی خواهند بدانند. همه
هوش و جربزه خود را در راه پندارهای بیهوده به کار می اندازند. ما برای آنکه سخن را نا روشن
نگذاریم ناچار فهرستی از تاریخ ارمنستان در اینجا یاد کنیم اگر چه از زمینه کتاب بیرون است: و
باید دانست تاریخ ارمنستان پس از زمان اسکندر ماکدونی آغاز یافته. در زمان هخامنشیان, ارمنیان
در زیر دست آن دولت بزرگ می زیسته اند. ولی سپس که اسکندر دولت هخامنشی رابرانداخت و
خود نیز پس از زمانی از میان رفت. در آن آشفتگی هایی که در نتیجه مرگ نابیوسان اسکندر رخ داد
ارمنیان کشوری بنیاد نهادند و در آن زمانها پادشاهان بنامی از تیگران و دیگران از ایشان برخاسته
است. و

لیکن سپس, که از یک سو در ایران دولت اشکانی بسیار نیرومند گردیده تا بین النهرین را به دست
آورد, بلکه گاهی پا به سوریا نیز نهاد, و از یک سو جمهوری روم پا از ایتالیا بیرون گذارده آسیای
کوچک و سوریا را گرفت, ارمنستان در میان این دو دولت بزرگ مانده به فشار سختی افتاد, و قرنها
با فشار و گزنده به سر می برد, تا در زمانی ساسانیان, که روم و ایران از کشاکش به ستوه آمده
می خواستند زمانی هم با آرامش زیند, ارمنستان را, که یکی از انگیزه های کشاکش می بود, در
 میان خود بخش کردند و جداسری آن کشور را از میان بردند. و

سپس چون ایدئولوژی قاجار و ولایت فقیه خمینی  نظام جمهوری اسلامی ایران برخاست این بار
ارمنستان ساسانی به دست خلفای شام افتاد و ارمنیان همچنان در زیر دست بیگانگان از روم و
قاجار عرب می زیستند تا در آخرهای زمان بنی امیه, در آن آشفتگی هایی که در میان مسلمانان
پدید آمده بود, یک پادشاهی در این بخش ارمنستان برپا گردید خاندانی به نام باگراتونی فرمانروایی
آغاز کردند که دویست سال کما بیش می بودند, تا در قرن پنجم هجری به دست رومیان برافتادند و
بار دیگر جداسری ارمنستان از میان رفت. و

لیکن پس از اندکی, پادشاهی دیگری در کیلیکیا, در آسیای کوچک برپا گردید و خاندانی به نام روبنیان
به فرمانروایی پرداخت, که اینان نیز سیصد سال کما بیش می بودند و با جنگهای پیاپی روزگار به سر
می بردند, تا در قرن هشتم با دست پادشاهان مصر از میان رفتند و این آخرین آزادی و جداسری از
ارمنیان بود. و

این است فهرستی از تاریخ ارمنستان, پس شاه عباس کدام ارمنستان را گرفته؟ کدام جداسری ارمنیان
را برانداخته؟
داستان شاه عباس با ارمنیان آن است که چون شاه عباس با عثمانیان به جنگ برخاسته و عثمانیان لشکر
بسیار به سر ایرانیان فرستاده بودند, شاه عباس دستور داد آبادیهای ارمنی را که در آن سوی رود ارس
می بود, تهی گردانند و ارمنیان را از آنجا کوچانیده در مازندران و اسپهان و دیگر جاها نشمین داد. و
این نه برای دشمنی با ارمنیان یا برای آزردن آنان می بود, بلکه خواسته می شد از یک سو ارمنیان در
زیر پا نمانند و از لشکریان دو سر گزند نبینند و از یک سو آبادیها تهی گردیده عثمانیان به خواربار
دسترس نیافته و در تنگی باشند. و

لیکن پیداست که کوچانیدن مردمی از آبادیهای خودشان, و دل کندن آنها از خانه ها و باغهایشان کار
بسیار اندوه آوری است و ناچاری است که دل ازردگی پدید آورد. به ویژه که این کوچیدن با زور
باشد و با دست یک دسته از سپاهیان زمخت و ناتراشیده انجام گیرد, بی گفتگو است که سیاهکاریهای
بسیاری را دربر تواند داشت. و

به هر حال ارمنیان از این پیشامد سخت دل آزرده بودند و تاریخنویسی به نام آراکیل تبریزی داستان
را با سوگ و شیون بسیار نوشته و برای آیندگان یادگار گذارده. این است ارمنیان شاه عباس را دشمن
داشته اند. از آن سوی, ایرانیان همین داستان را که زبان به زبان شنیده اند با پندارهای دیگری در هم
آمیخته افسانه ای پدید آورده اند که شاه عباس ارمنستان را گرفته و جداسری ارمنیان را براندخته, و
چنانکه گفتیم همین را بنیاد برای افسانه شیر و خورشید گردانیده اند. و

پندار دیگری درباره شیر و خورشید در این چند ساله پدید آورده شده, و آن اینکه ایرانیان باستان چون
به آتش می پرستیده اند, خورشید را نیز گرامی داشته اند. این است آن را به روی شیر که نمونه توانایی
و دلیری است نشانده نشانه دولت گرفته اند. و

این سخن معنایش آن است که شیر و خورشید از باستان زمان مانده و از نخست نشان دولت ایران
 می بوده. در حالی که ما خواهیم دید که نشان دولتی شدن شیر و خورشید از زمان محمد شاه به
آن سو نمی گذرد و هنوز صدسال از آن پایان نیافته است. و

احمد کسروی

Dienstag, 6. September 2016

Hitler der Führer mein Kampf

                                    2000 Jahre Christentum
Hitler wird auf dem Reichsparteitag von einer jubelnden menschenmenge
begrüßt.
ins Schlingern, immer öfter wechseln die Regierungen. Schließlich beruft
Reichspräsident Hindenburg am 30. Januar 1933 Hitler zum Reichskanzler.
Dies scheint ihm der einzige Ausweg aus der Regierungskreis, auch wenn
Hitler NSDAP bei der Reichstagswahl im November 1932 nur 33,5 % der
Stimmen erreicht hat.

                               Viele Deutsche sind begeistert.
Zehntausende strömen auf dem Reichsparteitag in Nürnberg zusammen,
um Adolf Hitler, den Reichskanzler und (Führer) zu sehen und ihm
zuzujubeln. Sie haben im Ersten Weltkrieg und in den folgenden schweren
Zeiten ihren Glauben, ihre Ideale, ihre Hoffnung verloren. Hier, so scheint
es, finden sie Ersatz.

Da sich das Regime zunächst kirchenfreundlich gibt, setzen auch viele
Christen große Hoffnungen in den (Nationalen aufbruch) des
Nationalsozialismus. Besonders im evangelischen Bereich gibt es
zahlreiche Gläubige, die von der Liberalen Weimarer Republik enttäuscht
sind.
Und so wird der Protestantismus zum großen Mehrheitslieferanten
Hitlers bei den Reichstags Wahlen am 05. März 1933, als 44 % aller
Wähler für die NSDAP votieren.
Zusammen mit den Stimmen der (Kampffront Schwarz- Weiß-Rot) unter
der Führung von Alfred Hugenberg erringen die Nationalsozialisten und
Deutschnationalen im neuen Parlament einen Anteil von 52 %.
Erstmals seit etlichen Jahren verfügt eine Regierung über die Stimmen-
mehrheit im Parlament.
In seiner Regierungserklärung versichert Hitler, daß die kirchlichen Rechte
nicht angetastet werden sollen:

Die nationale Regierung wird in Schule und Erziehung den christlichen
Konfessionen den ihnen zukommenden Einfluß einräumen und sicherstellen.
Ihre Sorge gilt dem aufrichtigen Zusammenleben zwischen kirche und Staat.

Wie das (aufrichtige Zusammenleben) in Wirklichkeit aussehen soll, zeigt
sich schnell.
Schon im Jahr 1933 werden (Wehrsportübungen) für evangelische Diakone
abgehalten. Die traditionellen Jahrestreffen der evangelischen Jugend-
verbände ähneln nun immer mehr den Versammlungen der Hitlerjugend.
1934 entsteht ein Propagandafilm über die evangelische
Pfadfinderorganisation. Er trägt den Titel (Evangelisches Jungvolk
marschiert) und beschreibt den Zweck der Gemeinschaft folgendermaßen.

Freitag, 2. September 2016

Physische Gewährleistung der Ölversorgung

                           Schah flieht vor der Revolution
                                      1979
Für den Iran wird eine neue Zeit eingeläutet. Schah Reza Pahlewi verläßt
mit seiner Familie am 16. Januar das Land Richtung Ägypten, weil er dem
innenpolitischen Druck nicht mehr gewachsen ist.
Seitdem der im Pariser Exil lebende Schiitenführer Khomeini von dort aus
zum Streik und Aufstand gegen den Schah von Iran aufgerufen hat, herrscht
im Lande Chaos.
Khomeini, der höchste Geistliche der Schiiten, die 95 Prozent der Iranische
Bevölkerung ausmachen, kehrt am 1. Februar nach 15jähriger Abwesenheit
in den Iran zurück, fordert umgehend den Rücktritt der noch vom Schah
eingesetzten Regierung und ruft die Islamische Republik Iran aus.
Der Religionsführer kann sich einer großen Mehrheit der Iraner sicher sein,
denn die Unzufriedenheit über die Herrschaft des Schah von Iran ist groß.
Außerdem steht die mittlere und untere Führung der Schiiten voll hinter
Khomeinis Vorstellungen von einem durch die Regeln des Islams geprägten
Staat. So kommt es im Februar und März zu einem blutigen Rachefeldzug gegen 
ehemalige Mitarbeiter des Schah. Khomeini will das Leben im Iran völlig verändern.

Khomeini betet mit einigen Anhängern im Garten seiner Villa in Paris.
Geiselnahme in Amerikanischen Botschaft von Iran
Nachdem die Radikalisierung der öffentlichen Meinung im Iran im
Jahresverlauf weiter fortgeschritten ist, macht sich die Iranische Revolution
im November selbständig.
Fanatische Studenten stürmen die USA-Amerikanischen Botschaft in Teheran
und nehmen die 100 dort tätigen Personen als Geiseln.
Ihre Forderung: Rückgabe des ins Ausland transferierten Schah von Iran
Vermögens und Auslieferung des Schah von Iran.
Bis Ende des Monats werden 18 Geiseln, die keine USA- Bürger sind,
Freigelassen. Von Präsident Carter kommt aus Washington zunächst nur eine
Warnung, das Leben der Geiseln nicht zu gefährden. Regierungschef Mehdi
Basaren erklärt angesichts der Lage seinen Rücktritt.


Schlagzeilen unseres Jahrhunderts
Was die Welt bewegte
Naumann Göbel