Dienstag, 17. Dezember 2013

محمد تقی شهرام دفتر های زندان

سه شنبه 16 مرداد 1358
طرف های غروب و سکوت و خلوت و خاموشی زندان , البته تا مدتی پیش اتاق مجاور شلوغ بود .علاوه بر پاسدارهای
 جدید سه نفر هستند , میم هم همراه خانمش و یک دوستش برای مدتی آمده بودند و از طریق تلفن کارهای داشتند که انجام
.دادند. ولی الان اگر در حیاط نباشند فکر می کنم دیگر رفته باشند

امروز ساعت حدود یک بعد از ظهر بود که از ارومیه یا یکی از شهرهای نزدیک آن تلفن زدند. رابط دادستانی آنجا بود
.( البته این که تلفن از کجا بود و تلفن کننده چه کسی اینها را جمع بندی مجموعه قضایا می فهمم)

خبر بسیار مهمی مطرح شد. بین ارتش و افراد آیت الله حسنی درگیری شدید مسلحانه ای روی داده بود و همان موقع که
.در تلفن صحبت می شد این درگیری نیز همچنان ادامه داشت

از قرار معلوم , آیت الله حسنی زنی را به دلیلی که متوجه نشدم با تیر می زند و همین بهانه ای می شود که مردم ناراضی
و در رأس آنها گویا, درجه داران ارتش به افرادش حمله می کنند . از قرار معلوم خود حسنی هم تیر خورده و مجروع 
.شده است 

می گفتند, هر کس در ارومیه با ریش دیده شود به گوله بسته می شود!! البته بعداً تلفن را به اتاق دیگر بردند و من نتوانستم
. از زیر قضایا که یکی از پاسداران برای میم تعریف می کرد, مطلع شوم 

به هر حال صحبت هایی درباره آقا حسنی و جریانات و نیروهای موجود در ارومیه بین یکی دو سه تا از این پاسدارهایی که
.جدیداً آمده اند و گویا یکی از آنها اطلاعات بسیار دقیقی از کردستان و ارومیه دارد, صورت گرفت
آن پاسدار مطلع تعریف می کرد که چگونه در روزهای قیام , ارتش پادگان ها و پاسگاه ها در ارومیه توسط فئودال هایی که
با آقا حسنی متحد شده بودند و افراد مشترک آنها خلع سلاح می شوند و سلاح ها بین آنها تقسیم می شود و بعد این فئودال ها 
.اولین کاری که می کنند, دهقانان را از روی زمین های که بین آنها تقسیم شده بود, بیرون می کنند

فرد مطلع شدیداً روی موضع ارتجاعی ماجراجویانه و بسیار جاه طلبانه آقا حسنی تکیه داشت و تعریف می کرد که چگونه
این آدم می خواسته فرمانده لشکر و رئیس شهربانی ارومیه بشود, و خیلی صحبت های دیگر که به اطلاعات و دانستنی های
 ما چیزی اضافه نمی کند, اما نشان می دهد که در بین خود اینها هم هستند کسانی که به هر حال قوهء قضاوت و عاقله شان
 .را به قدرت تعصب کورکورانه نباخته اند

شاید البته اطمینان ندارم این طور قرار شده که آقا حسنی را به تهران بخوانند و او را به اینجا منتقل کنند. البته این را از 
.یک جملهء خیلی مبهم که بین آنها در تلفن رد و بدل شد حدس می زنم 

باری این فرد جدید با آن  که پسر جوانی در حدود 23-22 ساله است , اما اطلاعات نظامی و همچنین سیاسی و اجتماعی
بسیار جالبی نسبت به سن و موقعیتش دارد

البته ماشاءالله بسیار هم حرّاف است. هم اکنون که این سطوره را می نویسم دارد سیستم و تجهیزات تانک چیفتن را برای
دوستش تشریح می کند. چیزهای که همین چند لحظه پیش از تجهیزات این تانک که دارای کامپیوترهم هست - چهار
.مسلسل دارد, توپ دارد.. به گوشم خورد, که این شغل و این موقعیت, بسیار برای او کوچک و محدود است

راستی موضوعی را فراموش کردم که ثبت کنم , پریروز دست به یک سرقت سیاسی زدم! با غافلگیری کامل حریف 
!و در حضور چندین نفری که در اتاق مجاور بودند, توانستم یک ورق روزنامه را از لای دریچه مصادره کنم 
وقتی ورق روزنامه را با موفقیت در اتاق باز کردم دیدم تاریخش مربوط به 27 تیر و خود روزنامه نیز
.صفحات 5,6,7,8, آیندگان است
 مهمترین قسمت روزنامه گفتگوی [ اریک رولو ] خبر نگار مشهور لوموند با تیمسار امیر رحیمی بود, که مطابق تمام
.نوشته های دیگر رولو, ذوق ادبی با نکته سنجی های سیاسی و کنایه های پر معنا توام شده بود

او با هنرمندی تمام در این مقاله ضمن ترسیم شخصیت امیر رحیمی و دست گذاردن روی نقاط ضعف شدید این 
شخصیت در واقع سرنوشت غم انگیزی را که انقلاب ایران با قرار گرفتن در دست یک چنین عناصر و گروهایی پیدا
 .کرده است به نحو گویا و مستدلی ترسیم می کند

نوشته قابل تو جه دیگر مندرج در این چهار صفحه هشدار حزب جمهوری فدراتیو خلق های ایران در مورد حوادث
 کردستان تحت عنوان گویی منتظر علامت بودند بود. نکته بسیار جالبی که مخصوصا بعد از خبر حادثه اخیر ارومیه
 معنای بسیارعمیق تر و پیش بینی و داوری صحیح این نوشته را اثبات می کند همانا انگشت گداردن روی شخص 
.ملا حسنی به عنوان سر دسته حادثه جویان و مرتجعین و فئودال ها در این مقاله است

مقاله جناب علی اکبری را هم تحت عنوان : ملی کردن است یا توسعه سرمایه داری دولتی ؟, خواندم. با مواضع سیاسی
این دوست قدیم که مدتی را در زندان موقت شهربانی با هم گذارندیم از نزدیک آشنایی دارم و چه نوشته های سال های
 پیش او را که به دفاع از گسترش مناسبات بورژوایی در مقابل مناسبات فئودالی پرداخته بود و چه نوشته اخیر او را که
 از یک موضع انفعالی و اکونومیستی خواست های رادیکال نیروهای دموکرات پیگیر و کمونیست ها را تحت این عنوان
. که انقلاب بورژوایی است و شما انتظار بیهوده از دولت بورژوایی دارید
.( مثل شوراها )

مورد انتقاد قرار داده بود قبلا دیده ام. این نوشته نیز دارای دو بخش است. آن بخش که ماهیت ملی کردن را در یک 
دولت بورژوایی بحث می کند, صحیح و بجاست اما در قسمت دیگر عملا و در واقع منطبق با همان نظرات قدیمش به
 دفاع از مناسبات بورژوایی آزاد , یعنی سرمایه داری آزاد غیر دولتی می پردازد که مسلما نمی تواند یک موضع 
.کمونیستی به حساب آید

به عبارت دیگر ایشان در مقابل سرمایه داری دولتی بازرگان سرمایه داری آزاد را به عنوان آلترناتیو مطرح می کند, 
در حالی که واضع است که از جهات مختلف اقتصادی و سیاسی کمونیستی های ارتدکس هیچ گاه در چنین موقعیت 
تاریخی نه آلترناتیو سرمایه داری آزاد در مقابل سرمایه داری دولتی بلکه آلترناتیو سوسیالیسم بسط نهادهای دموکراتیک
 دموکراسی توده ای و آماده نمودن زحمتکشان و در راس آن پرولتاریا برای بدست گرفتن قدرت سیاسی و انجام پیروز
.مندانه انقلاب  پرولتری را مطرح می سازد

لیست کتاب های تازه پر فروش هفته هم در صفحه 6 همین دو ورق چاپ شده بود و نام کتابی را که ماه ها و بلکه 
سال هادر انتظار ترجمه و چاپ آن بودم یعنی کتاب معروف استاد پیر مارکسیسم شارل بتلهایم تحت عنوان مبارزه 
طبقاتی در اتحاد شوروی را دیدم که بالاخره از چاپ خارج شده است. مقدمه جلد سوم این کتاب در آن جزوهء
 معروف درباره مسئله گذار در خارج از کشور چاپ شده بود و من بارها و بارها به این مقدمه و همچنین به مکاتبات
 .بتلهایم و پل سوئیزی که ترجمهء که آن در همین جزوه آمده است مراجعه کرده از استنتاجات عالی بتلهایم بهره برده ام

همچنین چندین بار متن فرانسوی کتاب را در آن کتاب فروشی معروف پاریس که اسمش را فراموش کرده ام 
,, شاید ماسپرو باشد,, ورق زده و با حسرت به کلمات نا آشنای آن چشم دوخته ام . حالا بعد از آن که انتشارات پژواک
ماه ها پیش نوید چاپ توجمه فارسی آن را داده بود دوره اول آن که شامل سال های 1917تا 1923 یعنی دوران 
.پیروزی انقلاب تا آستانه مرگ لنین است از چاپ خارج شده است 

بر مشتاقان و منتظران این کتاب مبارک باشد. نمی دانم بالاخره چه روزی می توان این کتاب را مطالعه کنم. شاید هم
 دیگرهیچگاه تحقق چنین آرزویی امکان پذیر نگردد . نمی دانم اما یک نکته را می توانم بگویم که به مجرد دیدن نام
! کتاب یک لحظه آرزو کردم کاش آن را خوانده و بعد دستگیر شده بودم

بعد از آن که یک بار دیگر سطور بال را از نظر گذراندم متوجه شدم که برای خوانند قدری نا آشنا به مسائل و مباحث
 بسیارمهم تئوریک که امروز بشدت مورد توجه محافل و نیروهای کمونیستی جهان قرار دارد کاملا طبیعی است که از
 .این اشتیاق من به مطالعه این کتاب و اهمیتی که برای آن و قائلم دچار تعجب گردد

ولی کسانی که قدری در این قبیل مسائل وارد شده باشند به خویی می دانند که بتلهایم چه نقش مهم و اساسی ای در 
گسترش استنتاجات لنین راجع به مسئله مناسبات سوسیالیستی راجع به تعریف و توضیح مختصات و عناصر دولت 
پرولتاریایی دارد و چگونه توانسته است تفاوت های بسیار ظریف ما بین مناسبات بورژوائی موجود در یک جامعه را
 که چه علناً تحت حاکمیت سرمایه داری دولتی قرار دارد و چه اسماً تحت عنوان دولت کمونیستی معرفی شود با آن 
مناسبات حقیقی سوسیالیستی آن مناسباتی که زحمتکشان و تولید کنندگان واقعی جامعه بر شرایط هستی و تولیدشان مسلط
هستند, از نظر تئوریک روشن سازد. او در این نظریات نشان می دهد که تملک دولت بر وسائل و ابزار تولید و یا 
عدم وجود مالکیت فردی ابزار تولید در یک جامعه هنوز به معنای آن نیست که مناسبات سوسیالیستی در آن جامعه 
.شروع به نضج و رشد کرده مناسبات بورژوایی رو به نابودی می رود 

حتی اگر در یک چنین سیستمی سطح نیروهای مولده با نرخ بسیار بالایی رو به رشد برود باز هم نباید مناسبات حاکم
 .بر چنین جامعه ای را حتماً و الزاماً مناسبات سوسیالیستی و دولت حاکم را نماینده واقعی و حقیقی پرولتاریا دانست

چرا که مناسبات سرمایه داری حتی در شرایط نفی حقوقی مالکیت فردی می تواند در اشکال گوناگون به حیات و حتی 
حاکمیت خود بر جامعه ادامه دهد و درست از همین جاست که اولا آن اشتباه تاریخی استالین را مورد بررسی مجدد 
قرارمی دهد و آن را منشا بازگشت مناسبات بورژوایی و تغییر ماهیت دولت شوروی از زمان خروشچف به بعد می داند
قانیا با همین نگره ماهیت مناسبات اقتصادی حاکم در جامعه شوروی را یک مناسبات بورژوایی معرفی می کند و بالاخره
و ثالثاً در ادامه تحقیقاتش انقلاب فرهنگی چین را کوره آزمایش و امتحانی می یابد که می تواند صحت یا عدم صحت 
تئوری هایش را بوسیله آن آزموده و ناخالصی ها و اشتباهاتش را بوسیلۀ توجیه و تفسیر این انقلاب و تحلیل نتایج مثبت
.و منفی اش پاک و مرتفع نماید


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen