دوشنبه ١٥ مرداد ١٣٥٨
.مطلب روز گذشته ناتمام ماند اما قبل از تمام آن باید به چند حادثه جزئی در این گوشه و کنار محبس اشاره کنم
بچه ها دیشب ساعت دو و نیم صبح یا در واقع امروز , دو و نیم صبح از کردستان برگشتند. تقریباً تمام آن خطه را
در عرض این چهار روزه زیر پا گذارده بودند : بانه , سنندج , بیجار , کرمانشاه , از قرار کارشان در این مدت تهیه
گزارشاتی راجع به علل مخالفت ها و شورش های این منطقه و بررسی نیازها و احتیاجات اولیهء اهالی و گزارش آن به
.مقامات مسؤول بوده است
خبر دیگر این که حدود ٦٠-٧٠ نفر از عناصر مبارز کرد و نیروهای مختلف چپ که از قرار , حتی گویا از رفقای فدایی
نیز در میان آنان باشند , به جرم شرکت در آشوب های مسلحانهء اخیر کردستان دستگیر شده اند و از قرار , همین روزها
!هم می خواهند محاکمهء آنها را به طور علنی آغاز کنند و مراسم دادگاه هم از رادیو تلویزیون پخش می شود
گویا از گروه مشکوک شفق سرخ هم در میان آنها وجود دارند. اینها معتقدند که در آنجا حتما و حتما پول پخش می شود و
.عامل پخش آن نیز پالیزبان است
البته در ضمن صحبت هایشان و صحبت های ضد و نقیض شان بر حسب درجهء انصاف و آگاهی , قبول داشتند که مفتی زاده
:جناح ارتجاعی و طرفدار فئودالها را در کردستان تشکیل می دهد و کاملا به محبویت آقای عزالدین حسینی معترف بودند
هر چند که یکیشان می گفت او هم دارد نفوذش را به نفع جریان اسلامی حاکم از دست می دهد و حتی از شورای مهاباد هم
!استعفا داده . و این که چپ ها با این اقداماتشان خودشان را در آنجا رسوا کرده اند و روز به روز مردم به این سمت می آیند
به هر حال بر حسب گرایشات گوناگون سیاسی ایدئولوژیک, ارزیابی ها هم از واقعیت های موجود ١٨٠ درجه با یکدیگر
.تفاوت دارد
مثلا یکی از این پاسدارهایی که تازه آمده است, داشت تعریف می کرد که در بحبوحهء انقلاب در زمان شاه- وقتی کارگران و
مردم در دادگستری سنندج تحصن کرده بودند - مفتی زاده از فلان ده عده ای مسلح را می آورد که آنان را تفرق و سرکوب
.بکنند یا این که مفتی زاده با شاه عکس دارد و غیره
اتفاق دیگر در این یکی دو روزه انتقال عده ای از بچه های اینجا به فرودگاه برای کمک به کار بازرسی و تفتیش مسافرین چه
.از جهت ورود و خروج ارز و چه از جهت ورود مشروبات الکلی است
یکیشان تعریف می کرد- و من مطابق معمول استراق سمع ( ! ) می کردم - که چطور بطری های دسته دار ویسکی را خالی
می کرده اند و چطور مردم با التماس و حتی چند زن با گریه از آنها می خواسته اند که لااقل یکی از آنها را پس بدهند و بعد
.از شگردهایی می گفت که برای نظارت و شکار مسافرین به کار می برند
این که مثلا چطور بعضی ها را نمی گردند و بعد کسان دیگری بطور مخفی عکس العمل آنها را بعد از خروج از قسمت
بازرسی کنترل می کنند و به مجرد دیدن کمترین آثار خوشحالی , یقه طرف را می گیرند. حتی تعریف می کرد نفر را دم
.در تاکسی گیر انداخته اند
و بعد, از رفتار و اخلاق ناشایست آن مأموریتی که مستقیماً از سپاه پاسداران , آنجا هستند می گفت. البته این ها خود را
.نمایندهء دادستانی می دانند و از این نظر برای خودشان امتیاز خیلی مهمی قائل هستند. باری این هم شمه ای بود از اخبار
و اما طرف های غروب بعد از افطار, آن فرد مسؤول خانه - یک منبعد او را میم می نامم - آمد دم دریچه و سلام و
علیک که چطوری ؟ چیزی نمی خواهی ؟ و غیره و بعد که دید هوای اتاق خیلی دم کرده و خفقان آور است, دریچه را
.برای مدتی باز گذاشت
ضمن صحبت هم گفت که نتیجهء انتخابات را برایت خواهیم گفت! همین طور از یک اشاره اش اینطور به من فهماند
که در چند روز آینده دو باره پیدایشان خواهد شد که کار را یک سره کنند. همین طور این خبر هم همینطوری ضمن
صحبت فهمیدم که گویا محاکمه [ محمد رضا سعادتی ] اگر مسئله جدیدی پیش نیاید در عوض چند روز آینده, می خواهد
.مجدداً شروع شود
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen