Mittwoch, 26. Oktober 2011

در این جا مارکس هم ریشه ی از خود بیگانگی انسان و هم طلسم کالا و پول را در می یابد


در این جا مارکس پیش از آن که دیدگاه های خود را دباره ی از خودبیگانگی در سال بعد به تحریر در
آورد هم ریشه ی از خودبیگانگی انسان و هم طلسم کالا و پول را در می یابد و این نطفه های فکری
است که سال ها بعد در نقدهای اقتصادی سیاسی او به طور گسترده و عملی باز می شوند . در
ادامه ی بحث می خوانیم
خداوند یهودیان دنیوی گشته و به خوای جهان تبدیل شده است . خداوند واقعی یهودیان اسکناتس
است .خدای او چیزی نیست جز پنداری از اسکناس

سپس به جنبه های دیگر جامعه ی بورژوایی از جمله اثرات زیان بار آن بر محیط زیست و مسئله ی زن
و رابطه ی زن و مرد پرداخته و می نویسد

ان نگاه به طبیعت که زیر سیطره ی مالکیت خصوصی و پول باشد تحقیر واقعی و تباهی عملی طبیعت
است به این معنا است که توماس مونتسر این را تحمل پذیر می داند که تمام مخلوقات به مالکیت
خصوصی در آمده اند ماهیان دریا پرندگان هوا و درختان زمین این نوشته های توماس مونتسر که مارکس
از آن نقل می کند در انتقاد به لوتر است که مالکیت خصوصی را مترداف با آزادی می داند و مونتسر در
همان جا با طنز تحقیر آمیزی به او پاسخ می دهد : تو گویی که همه ی مخلوقات خدا باید آزاد گردند
در ادامه ی نقد می خوانیم تحقیر نظر یه هنر تاریخ و انسان به عنوان هدفی در خود که به شکل انتزاعی
در مذهب یهود وجود دارد دیدگاه واقعی و آگاهانه و فضلیت انسان پول پرست است نفس رابطه ی نوعی
انسان رابطه ی زن و مرد و نظایر آن موضوع دادوستد می شود !زنان خرید و فروش می شوند

و رابطه ی یهودیت با مسیحیت در مقایسه با دیدگاه باوئر چیست ؟
یهودیت با کمال یافتن جامعه ی مدنی به نقطه ی اوج خود می رسد امّا تنها در جهان مسیحی است که
جامعه ی مدنی به کمال خود می رسد . تنها زیر سلطه ی مسیحیت که تمامی روابط ملّی طبیعی اخلاقی
و نظری را نسبت به انسان خارجی می کند جامعه ی مدنی می تواند خود را به طور کامل از حیات دولت
جدا کند تمام پیوند های نوعی انسان را از هم بگسلد نیازهای خود پرستانه و خود خواهانه را به جای این
پیوند های نوعی بنشاند و جهان انسانی را به جهان افراد جدا از هم که دشمنانه در برابر یکدیگر قرار دارند
تجزیه کند. مسیحیت از یهودیت سرچشمه گرفت و دو باره خود را در یهودیت حل کرد .
مسیحی لوتر از ابتدا یهودی نظریه پرداز بود بنابراین یهودی مسیحی اهل عمل است و مسیحی اهل عمل
مسیحی دوباره یهودی شده است .
مسیحیت تنها به ظاهر بر یهودیت چیره شد مسیحیت بیش از آن شزیف و روحانی بود که بتواند بی نزاکتی
نیاز عملی را جز با رساندن آن به عرش اعلا از میان ببرد
مسیحیت تفکر متعالی یهودیت است یهودیت کار برد عملی و عادی مسیحیت است . امّا این کار برد زمانی
می توانست همگانی شود که مسیحیت به عنوان یک مذهب تکامل یافته بیگانگی انسان از خود و طبیعت
را به جهت نظری تکمیل کرده باشد یهودیت تنها در چنین موقعیتی می توانست سلطه یی همگانی بیابد
و انسان بیگانه شده و طبیعت بیگانه شده را به اشیای قابل بیگانه شدن اشیای قابل خرید و فروشی که
دستخوش بردگی نیاز خودپرستانه و تجارت اند تبدیل کند

در این جا مارکس زندگی زیر سیطره ی خدای پیش سرمایه داری را با زندگی زیر سلطه ی خدای جامعه ی
سرمایه داری مقایسه می کند و می نویسد

فروختن چیزی جنبه ی عملی بیگانه شدن با آن چیز است همان گونه که انسان تا زمانی که زیر سلطه ی
مذهب است تنها با تبدیل جوهر طبیعت خود به چیزی بیگانه و تخیّلی قادر است به خود عینیّت بخشد همان
 گونه نیز در زیر سلطه ی نیاز خود پرستانه تنها با قرار دادن فراورده ها و فعالیت خود زیر سلطه ی وجود بیگانه
و با اهمیت بخشیدن به آن به عنوان وجودی بیگانه پول می تواند در عمل فعال شود و به تولید اشیا بپردازد

و بالاخره مقاله را با این نتیجه گیری به پایان می رساند

زمانی که جامعه موفق شود ذات عملی یهودیت سوداگری و پیش شرط های آن را از میان برد وجود یهودی هم
ناممکن می شود چرا که ذهن او دیگر ابژه یی ندارد چرا که بنیان سوبژکتیو یهودیت نیاز عملی انسانی شده است
چرا که تعارض میان هستی مادی و فردی انسان و هستی نوعی او از میان برداشته شده است

آزادی اجتماعی یهودی همانا آزادی جامعه از یهودیت سرمایه داری است

در واقع انتشار این مقاله باعث شد مارکس به یهودستیزی متهم شود. اگر با دیدی سطحی به مقاله نگاه کنیم
به ویژه بخش پایانی آن به درستی ممکن است چنین چیزی را برداشت کنیم در حالی که منظور مارکس به
ویژه در جمله ی پایانی مقاله آزادی از جامعه ی سرمایه داری است. از سوی دیگر مارکس بعدها به عنوان یک
یهودی نیز مورد حمله قرار گرفت آن هم از سوی مخالفین فکری سرشناس و برجسته یی چون آرنولد روگه پرودن
با کونین و دورینگ در حالی که به قول دیوید مک للن در نوشته های مارکس تقریباً هیچ اثری از حساسیت
فکری به نفع یا به ضرر یهودیت نمی توان یافت

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen