Dienstag, 20. Oktober 2015

آخر او قبول ندارد که ناهنجار است

این نوشته های  تو نشان می دهد که به چیزهائی که من می نویسم گوش نمی دهید. انگار ذهنتان جاهای دیگر
.مشغول به کار است. نوشته های من  ارتباطی به خواندن یا نخواندن کتاب ها ندارد
ببین جانم نوشته های که برای اینجا دوستان نوشتم که خوب خوانده باشید به من حرف بد بزنی و تمام باید
.رابطه مان را با یک موضوع تمام کنیم بعد برویم به موضوع دیگر
.من داشتم می نوشتم هر یک از ما باید به خودمان بپردازیم . شما این را خوانده اید
خوب بعد از خواندن چه کردی؟ این نوشته چه  تأثیری در شما گذاشت, یا چه تغییری در نحوۀ نگرش شما ایجاد 
کرد؟ آیا چیزی را که نوشتم قبول داری؟ و اگر قبول داری فرق قبول داشتن با قبول نداشتن آن چیست؟ اینها در
عمل باید فرقی داشته باشند. آیا بعد از قبول ارتباط فکرتان را با شخصیت و رفتار و کردار دیگران قطع کردی و
یکپارچه و با تمامیت فکرتان به شما برگشتی؟ اگر بر نگشته باشی بین نوشتن یا ننوشتن من و قبول یا عدم قبول تو
چه فرقی وجود دارد؟  و اگربرنگشته ای باید تکلیفان را با همین موضوع که هم آنرا قبول داری و هم بر اساس آن
 .قبول عمل نمی کنید
 روشن کنیم؟
بنظرم لازم است که ما بجای هر کاری یک مقدار جدی بشویم ما آدم هائی ایرانی جدی هستیم با خودمان
اما نه با دولت جمهوری اسلامی ایران نیستیم. شما یک موضوعی را از احمد کسروی بمن می گوئی
و من هنوز به آن عمل نکرده نشان ندادم با وجود منطقی بودن موضوعی که بمن گفته ای می گویم خوب حالا
موضوع بعدی را بگو. و این موضوع بعدی را بگو پایانی ندارد. لااقل 1400 سال است که نویسنده ها دارند 
در مورد همین موضوع می نویسند. من تو یک کتاب صد جلد کتاب هزاران نکته در این موضوع می خوانیم
 .و می شنویم, ولی بی آنکه به یکی از آنها عمل کنیم, به جستجوی کتاب و موضوع دیگری می افتیم
آیا این بی معنی نیست؟
من و تو شیعه ایم. پیشوای ما شیعیان, رهبر ما ولایت فقیه رهبر ایران علی خامنه ای هم شیعه  برای شهروندان 
ایرانی است, هزار و چهارصد سال پیش فرمودند در گذشته و آینده زندگی نکن. و
ما هزار و چهارصد سال است که لاینقطع بدنبال موضوعات دیگر هستیم بی آنکه همین یکی را عمل کرده باشیم. و
اگر به یک موضوع عمل نکنیم چه دلیلی دارد که به موضوع بعدی عمل کنیم؟ مسلماً عمل نمی کنیم. هفصد سال پیش
پرنده به صیاد گفت وقتی به آن دو پند عمل کردی بیا تا پند سوم را بگویم و هفصد سال است صیاد بجای  عمل کردن
به آن دو پند در جستجوی پند سوم است. و
حالا تو پند سوم را می خواهی, یا چگونگی عمل کردن به آن دو پند را؟ مسئله من و تو پند سوم نیست, مسئله عمل
 نکردن به آن دو پند است. و
حالا با این حرف ها گوش می کنی, یا حواست پیش پند سوم است؟
آخر من...و
آخر من ندارد..و
اجازه بدهید..و
نه اجازه نمی دهم پرنده پند سوم را نگفت و رفت. و
برای اینکه اصلاً پند سومی وجود ندارد , پند سوم در دو پند دیگر نهفته است. و تو حرف و سئوالت هر چه باشد, از
نظر محتوا در باره پند سوم است. و نا آرامی و هراس آلودگی ذهن ناشی از اندیشه شدن است. و
اگر تو به شدن نیندیشی و نتیجتاً ذهنت به آینده نرود شتابزدگی و هراس آلودگی از آن حذف می شود؛ و در آنصورت
مسئله موجود را با آرامش می پاید. نگاه کردن ذهن به پند اول و دوم نگاه به واقعیت است؛ و اندیشیدن به بند سوم یک
اندیشه ایده آلیست, تصوری و انتزاعی است. و


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen