عمل و رفتار افراد متناسب بافکار آنهاست. این افکار محصول زندگی مادی ایشانست و بطبقه
معینی مربوط میشود. و
از این بیان نباید تصور کرد که تنها دو طبقه در اجتماع وجود دارد, طبقات مختلفی هست که
تنها دو قسمت آنها با یکدیگر در ستیز و جدال هستند بورژوازی و پرولتاریا. و
پس باید نتیجه گرفت که افکار نمایش طبقات است. جامعه بطبقاتی تقسیم میشود که با هم مبارزه
دارند. باین ترتیب اگر بافکاری که مردم در جامعه دارند توجه شود ملاحظه خواهد شد که این
افکار باهم تضادن و اختلاف دارند و در پرده این افکار طبقاتی دیده میشود که آنها هم در مبارزه
و معارضه هستند. و
از این رو قوای محرکه تاریخ یعنی چیزی که تاریخ را بوجود میآورد, جنگهای طبقاتی است. و
مثلاً اگر بکسر دائمی بودجه توجه کنیم دیده میشود که دو راه حل بیشتر ندارد: یکی عبارتست از
صرفه جوئی, استقراض, وضع مالیاتهای جدید, و سایر اقدامات مالیاتی, دیگری تحمیل کسر بودجه
باعیان و اشراف روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران. و
در این میان یک کشمکش سیاسی در میگیرد. عده ای تأسف میخورند که چرا در اینمورد موافقت
تام حاصل نمیشود, ولی یک فرد مارکسیست و گروه مبارز آزادیخواه در صدد کشف کردن و
فهمیدن راز این جنگ سیاسی بر می آید آنوقت یک مبارزه اجتماعی را کشف میکند, که در واقع
همان مبارزه طبقاتی است. آنجاست که می بیند کاپیتالیستها طرفدار مالیاتهای نوع اول و طبقات
متوسطه و پرولتاریا طرفدار مالیاتهای نوع دوم یعنی تحمیل کردن کسر بودجه باعیان آخوندها
خواهند بود. و
انگلس میگوید
مسلم شده است, که در تاریخ جدید, کلیه مبارزات سیاسی عبارتست از همان مبارزات طبقاتی و
تمام مبارزات استقلال جویانه طبقات, با وجود شکل سیاسی که بخود میگیرد- زیرا مبارزه طبقاتی
یک مبارزه سیاسی است سرانجام به استقلال اقتصادی منتج میگردد. و
یک نکته دیگری را باید مطلب افزود. رفتار میل افکار نمایشی است از طبقات و طبقات محصول
اقتصاد جامعه است پس میتوان گفت تاریخ را جنگهای طبقاتی توجیه و مشخص میکند, و این طبقات
محصول اقتصاد جامعه است: ما هر گاه بخواهیم یک واقعه تاریخی را توجیه کنیم باید به بینیم افکار
متضادی که در آن وجود داشته کدامست از روی افکار بطبقات مدافع و مخالف آن پی ببریم و در
دست آخر حالت اقتصادی که شاخص این طبقات است کشف کنیم. و
باز هم ممکن است بپرسد که طبقات و حالت اقتصادی از کجا پیدا میشود دیالک تیسین ها از اینگونه
سئوالات متناوب با کی ندارند زیرا آنها میدانند که ریشه هر چیزی را بایستی جستجو کرد در فصل
آینده بقلم ریز باین مسئله جواب میگویم, ولی در اینجا باین پاسخ قناعت میکنیم
یک- فوئیر باخ. چنین میکوید
بعلاوه بکتاب بیانیه حزب کمونیست مارکس و انگلس مراجعه شود. و
برای دانستن این که طبقات از کجا پیدا میشود بایستی تاریخ جامعه را مطالعه کرد. آنوقت معلوم خواهد
شد که طبقات همیشه یکسان نبوده اند. در یونان باستان
برده و صاحب, در قرون وسطی : سرفها و سینورها و خلاصه در دوره بعد بورژوا و پرولتاریا بوده
است. و
باین شکل می بینیم که طبقات متغیر هستند. علت این تغییرات چیست؟
تغییر شرائط اقتصادی است که موجب این تغییرات میشود شرائط اقتصادی عبارتست از روابط تولید
توزیع جریان و مصرف ثروت و میتوان گفت آخرین مسئله ای که در آن موثر است سیستم و طریقه
تولید و تکنیک است. و
انگلس در اینمورد میگوید
پس از تغییری که در شرائط اقتصادی دست داد بورژوازی و پرولتاریا بوجود آمد یا اگر بهتر بگویم
طرز تولید موجد این طبقات شد. کار اهل حرفه بکارخانه و کارخانه بصنعت بزرگ تبدید شد. استفاده
از قوه بخار در طرز بهره برداری تأثیر کرد و در نتیجه این طبقات وسعت گرفتند. و
در خاتمه بتوضیحات خود اضافه میکنیم که قوه محرکه تاریخ را میتوان باین ترتیب خلاصه کرد: و
الف- تاریخ محصول انسا است
ب- عمل انسان که سازنده تاریخ است نتیجه میل انسانی است. و
پ- این میل ناشی از افکار افراد است. و
ت- این افکار انعکاس شرائط اجتماعی زندگی افراد است. و
ث- این شرائط اجتماعی موجد طبقات و مبارزات طبقاتی است. و
ج- طبقات حاصل شرائط اقتصادی است. و
برای روشن کردن حالاتیکه این شرائط بخود میگیرد باید توضیح داد: و
یک- افکار در زندگی ما بصورت نقشه سیاسی ظاهر میشود
دو- جنگهای طبقاتی در پس پرده افکار بصورت نقشه های اجتماعی در می آید. و
سه- شرائط اقتصادی بشکل نقشه های اقتصادی تظاهر و بروز میکنند. و
معینی مربوط میشود. و
از این بیان نباید تصور کرد که تنها دو طبقه در اجتماع وجود دارد, طبقات مختلفی هست که
تنها دو قسمت آنها با یکدیگر در ستیز و جدال هستند بورژوازی و پرولتاریا. و
پس باید نتیجه گرفت که افکار نمایش طبقات است. جامعه بطبقاتی تقسیم میشود که با هم مبارزه
دارند. باین ترتیب اگر بافکاری که مردم در جامعه دارند توجه شود ملاحظه خواهد شد که این
افکار باهم تضادن و اختلاف دارند و در پرده این افکار طبقاتی دیده میشود که آنها هم در مبارزه
و معارضه هستند. و
از این رو قوای محرکه تاریخ یعنی چیزی که تاریخ را بوجود میآورد, جنگهای طبقاتی است. و
مثلاً اگر بکسر دائمی بودجه توجه کنیم دیده میشود که دو راه حل بیشتر ندارد: یکی عبارتست از
صرفه جوئی, استقراض, وضع مالیاتهای جدید, و سایر اقدامات مالیاتی, دیگری تحمیل کسر بودجه
باعیان و اشراف روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران. و
در این میان یک کشمکش سیاسی در میگیرد. عده ای تأسف میخورند که چرا در اینمورد موافقت
تام حاصل نمیشود, ولی یک فرد مارکسیست و گروه مبارز آزادیخواه در صدد کشف کردن و
فهمیدن راز این جنگ سیاسی بر می آید آنوقت یک مبارزه اجتماعی را کشف میکند, که در واقع
همان مبارزه طبقاتی است. آنجاست که می بیند کاپیتالیستها طرفدار مالیاتهای نوع اول و طبقات
متوسطه و پرولتاریا طرفدار مالیاتهای نوع دوم یعنی تحمیل کردن کسر بودجه باعیان آخوندها
خواهند بود. و
انگلس میگوید
مسلم شده است, که در تاریخ جدید, کلیه مبارزات سیاسی عبارتست از همان مبارزات طبقاتی و
تمام مبارزات استقلال جویانه طبقات, با وجود شکل سیاسی که بخود میگیرد- زیرا مبارزه طبقاتی
یک مبارزه سیاسی است سرانجام به استقلال اقتصادی منتج میگردد. و
یک نکته دیگری را باید مطلب افزود. رفتار میل افکار نمایشی است از طبقات و طبقات محصول
اقتصاد جامعه است پس میتوان گفت تاریخ را جنگهای طبقاتی توجیه و مشخص میکند, و این طبقات
محصول اقتصاد جامعه است: ما هر گاه بخواهیم یک واقعه تاریخی را توجیه کنیم باید به بینیم افکار
متضادی که در آن وجود داشته کدامست از روی افکار بطبقات مدافع و مخالف آن پی ببریم و در
دست آخر حالت اقتصادی که شاخص این طبقات است کشف کنیم. و
باز هم ممکن است بپرسد که طبقات و حالت اقتصادی از کجا پیدا میشود دیالک تیسین ها از اینگونه
سئوالات متناوب با کی ندارند زیرا آنها میدانند که ریشه هر چیزی را بایستی جستجو کرد در فصل
آینده بقلم ریز باین مسئله جواب میگویم, ولی در اینجا باین پاسخ قناعت میکنیم
یک- فوئیر باخ. چنین میکوید
بعلاوه بکتاب بیانیه حزب کمونیست مارکس و انگلس مراجعه شود. و
برای دانستن این که طبقات از کجا پیدا میشود بایستی تاریخ جامعه را مطالعه کرد. آنوقت معلوم خواهد
شد که طبقات همیشه یکسان نبوده اند. در یونان باستان
برده و صاحب, در قرون وسطی : سرفها و سینورها و خلاصه در دوره بعد بورژوا و پرولتاریا بوده
است. و
باین شکل می بینیم که طبقات متغیر هستند. علت این تغییرات چیست؟
تغییر شرائط اقتصادی است که موجب این تغییرات میشود شرائط اقتصادی عبارتست از روابط تولید
توزیع جریان و مصرف ثروت و میتوان گفت آخرین مسئله ای که در آن موثر است سیستم و طریقه
تولید و تکنیک است. و
انگلس در اینمورد میگوید
پس از تغییری که در شرائط اقتصادی دست داد بورژوازی و پرولتاریا بوجود آمد یا اگر بهتر بگویم
طرز تولید موجد این طبقات شد. کار اهل حرفه بکارخانه و کارخانه بصنعت بزرگ تبدید شد. استفاده
از قوه بخار در طرز بهره برداری تأثیر کرد و در نتیجه این طبقات وسعت گرفتند. و
در خاتمه بتوضیحات خود اضافه میکنیم که قوه محرکه تاریخ را میتوان باین ترتیب خلاصه کرد: و
الف- تاریخ محصول انسا است
ب- عمل انسان که سازنده تاریخ است نتیجه میل انسانی است. و
پ- این میل ناشی از افکار افراد است. و
ت- این افکار انعکاس شرائط اجتماعی زندگی افراد است. و
ث- این شرائط اجتماعی موجد طبقات و مبارزات طبقاتی است. و
ج- طبقات حاصل شرائط اقتصادی است. و
برای روشن کردن حالاتیکه این شرائط بخود میگیرد باید توضیح داد: و
یک- افکار در زندگی ما بصورت نقشه سیاسی ظاهر میشود
دو- جنگهای طبقاتی در پس پرده افکار بصورت نقشه های اجتماعی در می آید. و
سه- شرائط اقتصادی بشکل نقشه های اقتصادی تظاهر و بروز میکنند. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen