یک- اولین تقسیم عمده کار
دو-اولین تقسیم بندی جامعه به طبقات
سه- دوومین تقسیم عمده کار
چهار- دومین تقسیم جامعه بطبقات
پنج- شرائط اقتصادی چگونه مشخص میشود
شش- اسلوبهای تولیدی
هفت- ملاحظات
یک - افکار در زندگی ما بصورت نقشه سیاسی ظاهر میشود
دو- جنگهای طبقاتی در پس پرده افکار بصورت نقشه های اجتماعی در می آید
سه- شرائط اقتصادی بشکل نقشه های اقتصادی تظاهر و بروز می کند
بطور کلی دیدیم که طبقات و مبارزات که در زمینه شرائط اقتصادی انجام می گیرد قوای محرکه تاریخ
محسوب میشود. باین ترتیب که انسان دارای افکاری است که محرک او شمرده میشود این افکار زائیده
شرائط مادی زندگی افراد است. این شرائط مادی شاخص مقامی است که آندسته افراد در جامعه دارا
می باشند باین معنی که مربوط بطبقه معینی است طبقات نیز شاخص شرائط اقتصادی خاصی است که
جامعه را اداره می کنند. و
اینک باید دید شرائط اقتصادی چیست و چگونه طبقات را بوجودمی می آورد؟
یک- اولین تقسیم عمده کار
با مطالعه تکامل جامعه و رسیدگی بامور گذشته ملاحظه میشود که همواره جامعه بطبقات مختلف تقسیم
نمی شده است . و
دیالکتیک بما می آموزد که ریشه های مسائل را جستجو کنیم. و اینجاست که می بینیم در گذشته بسیار
دور این تقسیم بندی در جامعه وجود نداشته است. و
انگلس: در کتاب منشاء خانواده مالکیت خصوصی و دولت بما نشان می دهد که: و
در کلیه مراحل مقدماتی جامعه عمل تولید مشترک بوده است طبقه و یک دسته زحمتکش معین وجود
نداشته است تا طبقه دیگری را بوجود آورد. مصرف کالاهای تولیدی انسان نیز مشترک بوده است. و
در این دوره ایدئولوژی ابتدائی بر قرار بوده است. و
در این تاریخ همه کس در تولید شریک است, وسائل کار فردی است ولی آنچه که مورد استفاده عموم
باشد به جمعیت تعلق دارد. کار در این مراحل بدوی فقط بر حسب جنس تقسیم میشود. مرد شکار میکند
ماهی می گیرد.. و زن خانه داری می کند, نفع شخصی در میان نیست, انسان دیر زمانی در این پایه
نمیماند و تقسیم کار در جامعه اولین عاملی است که این سبک زندگی رادگر گون میسازد. و
در شیوه تولید آرام آرام تقسیم کار دخالت پیدا می کند. و
این حادثه در جماعاتی دست می دهد که انسان با حیوانی برخورد پیدا میکند که تن باهلی شدن میدهد
قبائل همسایه آپارتمان ما پیش افتاده.. اساسی ترین شاخه های فعالیت خود را بردوش دامها می نهند
قبائل چوپانی از جمعیتهای بربر و وحشی جدا میشود . مانند همسایه آپارتمان ما. و
مهمترین تقسیمهای کار اینجا بوجود میآید. و
پس سبک و شیوه تولید را باین شکلا میتوان خلاصه کرد در درجه اول: شگار ماهی گیری, و سپس
دامپروری که قبائل چوپانی را بوجود می آورد. و
این اولین تقسیم کاری است که صورت می گیرد که در نتیجه آن جامعه هم تقسیم میگردد. و
دو- اولین تقسیم جامعه بطبقات
توسعه تولید در هر رشته ای پرورش دام کشاورزی حرفه های خانگی به نیروی کار انسانی میدان
می دهد که چیزهائی بسازد و تولید کند که خودش بآن نیازمند نباشد. توسعه تولید بر مقدار محصولی
که بدست عموم افراد ژنس یا خانواده های جداگانه و جامعه فراهم میشد می افزاید. توسعه تولید با جبر
کردن نیروهای کار تازه کشیده میشود, این نیروهای تولید بوسیله جنگ فراهم می شود. اسرای جنگی
بصورت برده در می آیند. نتیجه این جریان بارورشدن کار و بوجود آمدن ثروت شده, در زمینه تولید
تأثیر میکند, تقسیم کار در جامعه در جامعه پس از این دوران بردگی را بدنبال خود میآورد. و
از تقسیم کار در جامعه طبقات بوجود میآید, این مهمترین تقسیمی استکه جامعه را بدوطبقه صاحبان
و غلامان, استثمار کننده و استثمار شونده تقسیم میکند. بدین ترتیب بآستان تمدن میرسیم در ابتدا انسان
تنها باندازه و بقصد رفع حاجت خود تولید میکند. اگر هم گاهگاه مبادله ای صورت میگیرد جنبه استثنائی
و اتفاقی دارد در دوران وسطای ایام بربریت شبانی و مالکیت بوجود میآید.. پس شرائط مبادله منظم
فراهم میگردد, و
اکنون در جامعه دو طبقه بوجود آمده است. اربابان و غلامان. و
جامعه همچنان بزندگی و توسعه خود ادامه میدهد. تا اینکه طبقه نوینی پدیدار گشته رو بتزاید میگذرد. و
سه- دومین تقسیم عمده کار
ثروت بسرعت افزایش میگیرد, منتها بصورت ثروت شخصی بافندگی, فلزکاری و سایر حرفه ها که بیش
از پیش از هم مجزا می شوند, تولید را دارای انواع و تکامل میگرداند, فلاحت, علاوه بر گشت حبوبات
بروغن کشی و شرابسازی میرسد.. دیگر یکنفر نمی تواند باین مشاغل گوناگون بپردازد ناچار دومین
تقسیم کار صورت میگیرد, شغل و. حرفه از عملیات فلاحتی جدا میشود توسعه دائمی تولید, و بارور شدن
کار ارزش نیروی کار انسانی را بالا میبرد, غلامی در این سیستم اجتماعی بصورت عاملی بس مهم در
می آید . و
غلامها را دسته دسته بکار میگشند از تقسیم دو گانه تولید بفلاحت و حرفه تولید مستقیم جهت مبادله ممکن
میشود, یعنی تولید تجارتی و از اینجا تاجر و بازرگان پیدا میشود. و
چهار - دومین تقسیم جامعه بطبقات
باینقسم, اولین تقسیم عمده کار موجب افزایش ارزش کار انسانی
یک- آنچه در این فصل در بین گیومه دیده میشود از کتاب منشاء خانواده است, مترجم میشود, ثروت را
زیاد میکند و با لنتیجه ارزش کار باز هم بالاتر میرسد تا حالیکه دومین تقسیم کار ضروری میشود حرفه
و فلاحت بوجود میآید حالا دیگر فزونی دائمی تولید و بموازات آن کرانی نیروی کار انسانی موجب میشود
که وجود غلامان جزء ضروریات حتمی زندگی باشد تولید تجاری را حفظ کند و طبقه سوم بوجود آید یعنی
طبقه بارزگانان اجتماع ما در این حالت دارای سه طبقه میشود: کشاورزی اهل حرفه تاجر برای اولین بار
می بینیم طبقه ای بوجود آمده است که در کار تولید شرکت ندارد, و این طبقه, که طبقه بازرگان است, دو
طبقه دیگر را تحت نفوذ میگیرد. و
آخرین مرحله بتقسیم کار عمده تری می انجامد. که همواره از محصول کاری که مستقیماً برای مبادله تولید
میشود, برخوردار میگردد, توسعه مبادله از اینجا شروع میشود. جزء حواتج ضروری زندگی در میآید
تمدن باین تقسیم بندیهای کار استحکام میبخشد, و بخصوص تضاد ما بین شهر و روستا را افزونتر میکند. و
و سومین کار را که دارای اهمیت و افری است بدان میافزاید طبقه ای بوجود میآورد که بهیج وجه در کار
تولید دخالت ندارد, بلکه فقط در امر مبادله دخیل است, یعنی تجار
این طبقه واسطه و دلال دو طبقه مولد قرار می گیرد. باین بهانه که مفیدترین طبقه جامعه است. بسرعت
ثروتهای عمومی را قبضه میکند و تاثیر عمده ای در جامعه می بخشد. بتسلط خود آنقدر بسط میدهد. و
که در پایان کار بدست خودش بحرانهای تجاری را باعث میگردد. از دوران ایدئولوژی ابتدائی تا امروز
را می توان بشرح زیر مرتب کرد. و
یک - ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران نظام جمهوری اسلامی ایران
دو - تقسیم جوامع بوحشی و شبان اولین تقسیم کار بین ارباب و غلام
سه - تقسیم بین کشاورزان و صنعتگران دستی. دومین تقسیم کار
چهار - پیدا شدن طبقه تاجر سومین تقسیم کار؛ که موجب بحرانهای متناوب می شود؛ کاپیتالیسم
اکنون که دانستیم طبقات چگونه بوجود میآیند باید ببینیم: و
پنج - شرایط اقتصادی چگونه مشخص میشود
بایستی بطور خلاصه از اجتماعاتی که قبل از ما وجود داشته است یاد کنیم. و
مدارکی که بدست است برای شناسائی عهد عتیق کافی نیست: اما اینرا میدانیم که در یونان, صاحب و غلام
وجود داشته و تازه طبقه تاجر داشت بوجود میآمد. سپس , در قرون وسطی, که جامعه به سینور و سرف
تقسیم میشود بازرگانی قوت میگیرد. این دسته در حوالی قصور و در میان دهستانهای بزرگ جمع میشدند
و از طرف دیگر: در این دوره پیش از آنکه تولید کوچک بوسیله کسانی میشد که خود صاحب افزار کار
بودند وسائل تولید بفرد تعلق داشت و جز برای تولید فردی بکار نمیرفت. بنابراین وسائل تولید ناچیز
کوچک و محدود بود تمرکز و توسعه این وسائل تولیدی و تبدیل آنها به اهرم های تولیدی بزرگ نقشی بود
که تاریخ بعهده تولید سرمایه داری و بورژوازی واگذار کرده بود. و
پس از قرن پانزدهم, بورژوازی این کار را با طی سه مرحله تاریخی انجام داد: از شرکت های ساده
بکارخانه و از کارخانه بصنعت بزرگ رسید.. این وسائل تولیدی را از تفرقه بیرون کشید و یک جا جمع
کرد, حتی خاصیت آن را عوض کرد و از صورت فردی بشکل جمعی در آورد. و
پس دیده می شود که بموازات توسعه طبقات صاحب و غلام سینور و سرف شرائط تولید, گردش و توزیع
ثروت یعنی شرائط اقتصادی تکامل پیدا میکند اینک ما این تکامل را بموازات پیشرفت اسلوبها ی تولید
قدم بقدم دنبال میکنیم باین ترتیب. و
ششم - اسلوبهای تولید
شاخص شرائط اقتصادی است
هرگاه سابقاً قوای یک فرد با یک خانواده برای بکارانداختن وسائل تولیدی قدیمی و مجزا کفایت میکرد در
شرائط بورژوازی هنگها کارگر برای بکار انداختن این افزار کارهای متمرکز الزام اور شد بخار و ماشین
وسائل این تحول را بطور تام و تمام فراهم اورد.. کارگاه فردی جایش را بکارخانه ای داد که مستلزم
همکاری صدها و هزارها کارگر بود تولید بصورت یکدسته کارهای انفرادی در آمد که همگی در قبال
کارهای اجتماعی صورت می گرفت. و
ملاحظه می شود که تکامل انواع تولید موجب تغییر کلی قوای تولیدی می گردد. افراد کار جمعی می شود
ولی رژیم مالکیت همچنان بحالت انفرادی باقی میماند. ماشینهای که باید بدست جمع دار افتد در دست یکنفر
باقی میماند و حتی دیده می شود که: قوای استحصالی, در نتیجه خاطیت حقیقی خود قوای تولیدی اجتماعی
را بالا می برد. بوسائل تولیدی فراوان یک شکل ملی و اجتماعی میدهد که بصورت جماعات فعال آنرا
اداره میکند اینترتیب هم تکافو نمیکند.. ناچار دولت رهبری قوای تولیدی را بعهده میگیرد. بورژوازی دیگر
زائده و تمام عملیات جمعی کاپیتالیستها منتفی میشود. فقط کارگران روزمزد باقی میماند. و
بدین نحو تضاد رژیم کاپیتالیستی روحانیون بروز میکند
از یکسو ناگزیر ماشینیسم تکامل مییابد.. از سوی دیگری تولید نامحدود وسعت پیدا میکند. قوای تولیدی از
دو سو پیشرفت مینماید عرضه بر تقاضا میچربد. کار بتولید اضافی میکشد و بحران آغاز میشود.. تا آنجا
که تولید بیحساب ما را غرق میکند.. و از آنطرف لشگرها کارگر بی کار و بی وسیله معاش میمانند. و
بین کار دسته جمعی و مالکیت که همان طور بصورت فردی باقی مانده است, تضاد پیدا می شود. اینجا
ما گفته مارکس را تکرار می کنیم که. و
در نتیجه تکامل قوای تولیدی روابط تولید بهم میخورد و یک سلسله انقلابات اجتماعی شروع میشود. و
هفتم- ملاحظات
پیش از آنکه این فصل تمام شود لازم است این چند نکته تذکر داده شود که در این قسمت از مطالعات خود
با تمام قوانین دیالکتیک روبرو هستیم. و
در واقع مباحث مربوط بتاریخ اجتماعات طبقات و اسلوب های تولیدی را خیلی باختصار گذراندیم دیدیم که
این فصول تا چه اندازه بهم بستگی دارد, دیدیم که این تاریخ بخصوص متحرک است و تغییراتی که در
زمینه های اجتماعی رخ میدهد از یک مبارزه داخلی سرچشمه میگیرد, از مبارزه ای که بین عناصر کهنه
و نو جامعه وجود دارد مبارزه ای که بواژگون شدن اجتماع برقراری طرح و رژیم نو منجر خواهد شد. و
هر یک از این دو مرحله دارای خواص معینی است که از حیث ساختمان هم با مرحله پیشین تفاوت خواهد
داشت. این تحولات اساسی در جامعه همیشه در دنبال یک سلسله عملیاتی صورت میگیرد, که بخودی خود
بی معنی جلوه می کنند ولی در لحظه معینی, با جمع شدن همین عملیات اوضاعی بوجود می آید که یک
تغییر ناگهانی و شدید, یعنی انقلاب قطعی میشود. و
دو-اولین تقسیم بندی جامعه به طبقات
سه- دوومین تقسیم عمده کار
چهار- دومین تقسیم جامعه بطبقات
پنج- شرائط اقتصادی چگونه مشخص میشود
شش- اسلوبهای تولیدی
هفت- ملاحظات
یک - افکار در زندگی ما بصورت نقشه سیاسی ظاهر میشود
دو- جنگهای طبقاتی در پس پرده افکار بصورت نقشه های اجتماعی در می آید
سه- شرائط اقتصادی بشکل نقشه های اقتصادی تظاهر و بروز می کند
بطور کلی دیدیم که طبقات و مبارزات که در زمینه شرائط اقتصادی انجام می گیرد قوای محرکه تاریخ
محسوب میشود. باین ترتیب که انسان دارای افکاری است که محرک او شمرده میشود این افکار زائیده
شرائط مادی زندگی افراد است. این شرائط مادی شاخص مقامی است که آندسته افراد در جامعه دارا
می باشند باین معنی که مربوط بطبقه معینی است طبقات نیز شاخص شرائط اقتصادی خاصی است که
جامعه را اداره می کنند. و
اینک باید دید شرائط اقتصادی چیست و چگونه طبقات را بوجودمی می آورد؟
یک- اولین تقسیم عمده کار
با مطالعه تکامل جامعه و رسیدگی بامور گذشته ملاحظه میشود که همواره جامعه بطبقات مختلف تقسیم
نمی شده است . و
دیالکتیک بما می آموزد که ریشه های مسائل را جستجو کنیم. و اینجاست که می بینیم در گذشته بسیار
دور این تقسیم بندی در جامعه وجود نداشته است. و
انگلس: در کتاب منشاء خانواده مالکیت خصوصی و دولت بما نشان می دهد که: و
در کلیه مراحل مقدماتی جامعه عمل تولید مشترک بوده است طبقه و یک دسته زحمتکش معین وجود
نداشته است تا طبقه دیگری را بوجود آورد. مصرف کالاهای تولیدی انسان نیز مشترک بوده است. و
در این دوره ایدئولوژی ابتدائی بر قرار بوده است. و
در این تاریخ همه کس در تولید شریک است, وسائل کار فردی است ولی آنچه که مورد استفاده عموم
باشد به جمعیت تعلق دارد. کار در این مراحل بدوی فقط بر حسب جنس تقسیم میشود. مرد شکار میکند
ماهی می گیرد.. و زن خانه داری می کند, نفع شخصی در میان نیست, انسان دیر زمانی در این پایه
نمیماند و تقسیم کار در جامعه اولین عاملی است که این سبک زندگی رادگر گون میسازد. و
در شیوه تولید آرام آرام تقسیم کار دخالت پیدا می کند. و
این حادثه در جماعاتی دست می دهد که انسان با حیوانی برخورد پیدا میکند که تن باهلی شدن میدهد
قبائل همسایه آپارتمان ما پیش افتاده.. اساسی ترین شاخه های فعالیت خود را بردوش دامها می نهند
قبائل چوپانی از جمعیتهای بربر و وحشی جدا میشود . مانند همسایه آپارتمان ما. و
مهمترین تقسیمهای کار اینجا بوجود میآید. و
پس سبک و شیوه تولید را باین شکلا میتوان خلاصه کرد در درجه اول: شگار ماهی گیری, و سپس
دامپروری که قبائل چوپانی را بوجود می آورد. و
این اولین تقسیم کاری است که صورت می گیرد که در نتیجه آن جامعه هم تقسیم میگردد. و
دو- اولین تقسیم جامعه بطبقات
توسعه تولید در هر رشته ای پرورش دام کشاورزی حرفه های خانگی به نیروی کار انسانی میدان
می دهد که چیزهائی بسازد و تولید کند که خودش بآن نیازمند نباشد. توسعه تولید بر مقدار محصولی
که بدست عموم افراد ژنس یا خانواده های جداگانه و جامعه فراهم میشد می افزاید. توسعه تولید با جبر
کردن نیروهای کار تازه کشیده میشود, این نیروهای تولید بوسیله جنگ فراهم می شود. اسرای جنگی
بصورت برده در می آیند. نتیجه این جریان بارورشدن کار و بوجود آمدن ثروت شده, در زمینه تولید
تأثیر میکند, تقسیم کار در جامعه در جامعه پس از این دوران بردگی را بدنبال خود میآورد. و
از تقسیم کار در جامعه طبقات بوجود میآید, این مهمترین تقسیمی استکه جامعه را بدوطبقه صاحبان
و غلامان, استثمار کننده و استثمار شونده تقسیم میکند. بدین ترتیب بآستان تمدن میرسیم در ابتدا انسان
تنها باندازه و بقصد رفع حاجت خود تولید میکند. اگر هم گاهگاه مبادله ای صورت میگیرد جنبه استثنائی
و اتفاقی دارد در دوران وسطای ایام بربریت شبانی و مالکیت بوجود میآید.. پس شرائط مبادله منظم
فراهم میگردد, و
اکنون در جامعه دو طبقه بوجود آمده است. اربابان و غلامان. و
جامعه همچنان بزندگی و توسعه خود ادامه میدهد. تا اینکه طبقه نوینی پدیدار گشته رو بتزاید میگذرد. و
سه- دومین تقسیم عمده کار
ثروت بسرعت افزایش میگیرد, منتها بصورت ثروت شخصی بافندگی, فلزکاری و سایر حرفه ها که بیش
از پیش از هم مجزا می شوند, تولید را دارای انواع و تکامل میگرداند, فلاحت, علاوه بر گشت حبوبات
بروغن کشی و شرابسازی میرسد.. دیگر یکنفر نمی تواند باین مشاغل گوناگون بپردازد ناچار دومین
تقسیم کار صورت میگیرد, شغل و. حرفه از عملیات فلاحتی جدا میشود توسعه دائمی تولید, و بارور شدن
کار ارزش نیروی کار انسانی را بالا میبرد, غلامی در این سیستم اجتماعی بصورت عاملی بس مهم در
می آید . و
غلامها را دسته دسته بکار میگشند از تقسیم دو گانه تولید بفلاحت و حرفه تولید مستقیم جهت مبادله ممکن
میشود, یعنی تولید تجارتی و از اینجا تاجر و بازرگان پیدا میشود. و
چهار - دومین تقسیم جامعه بطبقات
باینقسم, اولین تقسیم عمده کار موجب افزایش ارزش کار انسانی
یک- آنچه در این فصل در بین گیومه دیده میشود از کتاب منشاء خانواده است, مترجم میشود, ثروت را
زیاد میکند و با لنتیجه ارزش کار باز هم بالاتر میرسد تا حالیکه دومین تقسیم کار ضروری میشود حرفه
و فلاحت بوجود میآید حالا دیگر فزونی دائمی تولید و بموازات آن کرانی نیروی کار انسانی موجب میشود
که وجود غلامان جزء ضروریات حتمی زندگی باشد تولید تجاری را حفظ کند و طبقه سوم بوجود آید یعنی
طبقه بارزگانان اجتماع ما در این حالت دارای سه طبقه میشود: کشاورزی اهل حرفه تاجر برای اولین بار
می بینیم طبقه ای بوجود آمده است که در کار تولید شرکت ندارد, و این طبقه, که طبقه بازرگان است, دو
طبقه دیگر را تحت نفوذ میگیرد. و
آخرین مرحله بتقسیم کار عمده تری می انجامد. که همواره از محصول کاری که مستقیماً برای مبادله تولید
میشود, برخوردار میگردد, توسعه مبادله از اینجا شروع میشود. جزء حواتج ضروری زندگی در میآید
تمدن باین تقسیم بندیهای کار استحکام میبخشد, و بخصوص تضاد ما بین شهر و روستا را افزونتر میکند. و
و سومین کار را که دارای اهمیت و افری است بدان میافزاید طبقه ای بوجود میآورد که بهیج وجه در کار
تولید دخالت ندارد, بلکه فقط در امر مبادله دخیل است, یعنی تجار
این طبقه واسطه و دلال دو طبقه مولد قرار می گیرد. باین بهانه که مفیدترین طبقه جامعه است. بسرعت
ثروتهای عمومی را قبضه میکند و تاثیر عمده ای در جامعه می بخشد. بتسلط خود آنقدر بسط میدهد. و
که در پایان کار بدست خودش بحرانهای تجاری را باعث میگردد. از دوران ایدئولوژی ابتدائی تا امروز
را می توان بشرح زیر مرتب کرد. و
یک - ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران نظام جمهوری اسلامی ایران
دو - تقسیم جوامع بوحشی و شبان اولین تقسیم کار بین ارباب و غلام
سه - تقسیم بین کشاورزان و صنعتگران دستی. دومین تقسیم کار
چهار - پیدا شدن طبقه تاجر سومین تقسیم کار؛ که موجب بحرانهای متناوب می شود؛ کاپیتالیسم
اکنون که دانستیم طبقات چگونه بوجود میآیند باید ببینیم: و
پنج - شرایط اقتصادی چگونه مشخص میشود
بایستی بطور خلاصه از اجتماعاتی که قبل از ما وجود داشته است یاد کنیم. و
مدارکی که بدست است برای شناسائی عهد عتیق کافی نیست: اما اینرا میدانیم که در یونان, صاحب و غلام
وجود داشته و تازه طبقه تاجر داشت بوجود میآمد. سپس , در قرون وسطی, که جامعه به سینور و سرف
تقسیم میشود بازرگانی قوت میگیرد. این دسته در حوالی قصور و در میان دهستانهای بزرگ جمع میشدند
و از طرف دیگر: در این دوره پیش از آنکه تولید کوچک بوسیله کسانی میشد که خود صاحب افزار کار
بودند وسائل تولید بفرد تعلق داشت و جز برای تولید فردی بکار نمیرفت. بنابراین وسائل تولید ناچیز
کوچک و محدود بود تمرکز و توسعه این وسائل تولیدی و تبدیل آنها به اهرم های تولیدی بزرگ نقشی بود
که تاریخ بعهده تولید سرمایه داری و بورژوازی واگذار کرده بود. و
پس از قرن پانزدهم, بورژوازی این کار را با طی سه مرحله تاریخی انجام داد: از شرکت های ساده
بکارخانه و از کارخانه بصنعت بزرگ رسید.. این وسائل تولیدی را از تفرقه بیرون کشید و یک جا جمع
کرد, حتی خاصیت آن را عوض کرد و از صورت فردی بشکل جمعی در آورد. و
پس دیده می شود که بموازات توسعه طبقات صاحب و غلام سینور و سرف شرائط تولید, گردش و توزیع
ثروت یعنی شرائط اقتصادی تکامل پیدا میکند اینک ما این تکامل را بموازات پیشرفت اسلوبها ی تولید
قدم بقدم دنبال میکنیم باین ترتیب. و
ششم - اسلوبهای تولید
شاخص شرائط اقتصادی است
هرگاه سابقاً قوای یک فرد با یک خانواده برای بکارانداختن وسائل تولیدی قدیمی و مجزا کفایت میکرد در
شرائط بورژوازی هنگها کارگر برای بکار انداختن این افزار کارهای متمرکز الزام اور شد بخار و ماشین
وسائل این تحول را بطور تام و تمام فراهم اورد.. کارگاه فردی جایش را بکارخانه ای داد که مستلزم
همکاری صدها و هزارها کارگر بود تولید بصورت یکدسته کارهای انفرادی در آمد که همگی در قبال
کارهای اجتماعی صورت می گرفت. و
ملاحظه می شود که تکامل انواع تولید موجب تغییر کلی قوای تولیدی می گردد. افراد کار جمعی می شود
ولی رژیم مالکیت همچنان بحالت انفرادی باقی میماند. ماشینهای که باید بدست جمع دار افتد در دست یکنفر
باقی میماند و حتی دیده می شود که: قوای استحصالی, در نتیجه خاطیت حقیقی خود قوای تولیدی اجتماعی
را بالا می برد. بوسائل تولیدی فراوان یک شکل ملی و اجتماعی میدهد که بصورت جماعات فعال آنرا
اداره میکند اینترتیب هم تکافو نمیکند.. ناچار دولت رهبری قوای تولیدی را بعهده میگیرد. بورژوازی دیگر
زائده و تمام عملیات جمعی کاپیتالیستها منتفی میشود. فقط کارگران روزمزد باقی میماند. و
بدین نحو تضاد رژیم کاپیتالیستی روحانیون بروز میکند
از یکسو ناگزیر ماشینیسم تکامل مییابد.. از سوی دیگری تولید نامحدود وسعت پیدا میکند. قوای تولیدی از
دو سو پیشرفت مینماید عرضه بر تقاضا میچربد. کار بتولید اضافی میکشد و بحران آغاز میشود.. تا آنجا
که تولید بیحساب ما را غرق میکند.. و از آنطرف لشگرها کارگر بی کار و بی وسیله معاش میمانند. و
بین کار دسته جمعی و مالکیت که همان طور بصورت فردی باقی مانده است, تضاد پیدا می شود. اینجا
ما گفته مارکس را تکرار می کنیم که. و
در نتیجه تکامل قوای تولیدی روابط تولید بهم میخورد و یک سلسله انقلابات اجتماعی شروع میشود. و
هفتم- ملاحظات
پیش از آنکه این فصل تمام شود لازم است این چند نکته تذکر داده شود که در این قسمت از مطالعات خود
با تمام قوانین دیالکتیک روبرو هستیم. و
در واقع مباحث مربوط بتاریخ اجتماعات طبقات و اسلوب های تولیدی را خیلی باختصار گذراندیم دیدیم که
این فصول تا چه اندازه بهم بستگی دارد, دیدیم که این تاریخ بخصوص متحرک است و تغییراتی که در
زمینه های اجتماعی رخ میدهد از یک مبارزه داخلی سرچشمه میگیرد, از مبارزه ای که بین عناصر کهنه
و نو جامعه وجود دارد مبارزه ای که بواژگون شدن اجتماع برقراری طرح و رژیم نو منجر خواهد شد. و
هر یک از این دو مرحله دارای خواص معینی است که از حیث ساختمان هم با مرحله پیشین تفاوت خواهد
داشت. این تحولات اساسی در جامعه همیشه در دنبال یک سلسله عملیاتی صورت میگیرد, که بخودی خود
بی معنی جلوه می کنند ولی در لحظه معینی, با جمع شدن همین عملیات اوضاعی بوجود می آید که یک
تغییر ناگهانی و شدید, یعنی انقلاب قطعی میشود. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen