Freitag, 29. Juli 2016

ماتریالیسم دیالکتیک و ایدئولوژی ها, اا

                                                                 صفحه دوم
                                      پنجم - عمل و عکس العمل عوامل ایدئولوژیک
                                                             ششم - متود تحلیل دیالکتیکی
                                                          هفتم - لزوم مبارزه ایدئولوژیک
                                                                                  هشتم - نتیجه
پنجم - عمل و عکس العمل عوامل ایدئولوژیک : با امثله ای که برای وجدان غلط و صحیح آورده شد
معلوم گشت که نمی باید همیشه افکار را فقط زاده شرائط اقتصادی شمرد و قدرت ایدئولوژی را ندیده
گرفت. چنین شیوه ای توجیه پسندیده مارکسیسم نخواهد بود. و

در پایان کلام میتوان گفت که بتحقیق افکار محصول اقتصادیات می باشد و بخودی خود نیز تأثیرات و
کارهائی می کند. و
بنابر استنباط مادی تاریخ, عامل قطعی در تاریخ, تولید و تجدید زندگی مادی است.  و مارکس, هیچگاه
پا را از این فراتر نگذاشته است, ولی اگر گفته شود که فقط عامل اقتصادی پدید آورنده تاریخ است, مسئله
تا حدی بیمنی, و کلی می شود. وضعیت اقتصادی بنیان تاریخ می باشد. منتها سایر قسمتهای که در صفحه
بالا قرار دارند بنوبه خود در مبارزات تاریخی موثر هستند و در مواردی هم بصورت عامل قطعی در
میآیند عمل و عکس العمل کلیه این عوامل است که جریان اقتصاد را بطرف معینی میکشاند گوئی یک امر
جبری این جریان را بسوی گروهی از حوادث می راند. و

                                                 یک - انگلس: تحقیقات فلسفی
مشاهده می شود که باید همه چیز را بررسی کرد و تنها بسراغ معنای اقتصاد نرفت, درست است که, در
مرحله نخست, این موضوع منشاء سایر مسائل است, ولی هیچوقت نباید فکر کرد که تنها علت است. و

ایدئولوژی در عین حال که انعکاس شرائط اقتصادی هستند نتایج آنهم می باشد و رابطه این دو امر برساده
نیست. زیرا همواره ملاحظه می شود که ایدئولوژیها نیز روی علت  و ریشه خود عمل متقایله دارند. و

هر گاه جنبش های توده ای فرانسه را از تاریخ 6 فوریه 1934 مورد مطاله قرار دهیم این نکته از دو جهت
بر ما روشن میشود. و
یک - گروهی می گویند این جریان وابسته به بحرانهای اقتصادی است. این توجیه ماتریالیستی ولی یکجانبه
است. در این توجیه فقط یک مسئله بحساب آورده میشود آن هم مسئله اقتصادی است یعنی. و
                                                 بحران
دو- این استدلال در یک قسمت صحیح است ولی باین شرط که درتوجیه خود تفکراشخاص را هم بگنجانیم
یعنی ایدئولوژی را زیرا که در این جریان افکار ضد فاشیستی مردم هم دخالت دارد و این خود عامل
ایدئولوژیک این جنبش است. ضد فاشیست بودن مردم معلول همان تبلیغاتی است که جبهه ملی را بوجود
آورد. قطعی است برای مفید واقع شدن این تبلیغات زمینه مناسبی هم لازم بوده است. باین ترتیب که این
نتایج را در سال 1932 نمیشد گرفت. روی هم رفته بر ما معلوم است که چگونه این جنبش توده ای نیز در
دنباله مبارزه اجتماعی خود برروی اقتصاد جامعه تاثیر می کند. و

در این مثال ملاحظه می کنیم ایدئولوژی که انعکاسی از جامعه است بنوبه خود علتی برای حوادث و
امورمیشود. و
                              توسعه سیاست: قضاوت, فلسفه, مذهب, ادب, هنر.. و
متکی بر وسعت اقتصادیات است. ولی اینها نیز, بر روی یکدیگر تاثیر می کند, همچنان که برروی
اقتصاد موثر خواهند بود. نه باین شکل که وضع اقتصادی تنها عامل و علت موثر بوده باقی حالت
مفعولی پیدا می کنند, بلکه, برعکس, این ها برروی پایه احتیاجات اقتصادی عمل و عکس العمل
 دارند. یک - و

                                               بر این منوال باید دانست
حتی بنیان حق تورات و جانشینی, یا فرض تساوی در زمینه توسعه خانواده میتواند بر اصل اقتصادی
استوارباشند و گرنه مشگل میتوان اثبات کرد که, مثلاً آزادی کامل وصیت در انگلستان و محدودیت
زیاد وصیت در فرانسه باتمام مختصاتشان علل اقتصادی دارند, ولی این هر دو قسمت عمده ای که
عبارتست از توزیع ثروت روی اقتصادیات تأثیر می کند. دو - و
برای اینکه مثال زنده ای بیاوریم. مسئله مالیاتها را در نظر بیاوریم همه ما در باره مالیاتها یکسان فکر
نمی کنیم. و

ثروتمندان برای شانه خالی کردن از زیر مالیات, طرفدار مالیاتهای غیر مستقیم و مالیاتهای تصاعدی
می باشد. پس فکری که ما در باب موضوع مالیات داریم بستگی دارد بشرائط اقتصادی ما یعنی شرائطی
که بوسیله سرمایه داری ایجاد و بر ما تحمیل شده استک ثروتمندان خواستار حفاظت برتری خود هستند
و برای حفظ تحمیلات کنونی و برقراری قوانین و مقررات مفید بحال خودشان, مبارزه می کنند. باین
ترتیب اینگونه قوانینی که ناشی از افکار است, برروی اقتصاد نیز عمل متقابله داشته. تجارت کوچک
و صنعتگر و اهل حرفه را نابود می کند و بتمرکز سرمایه میدان میدهد. و

در نتیجه مشاهده میکنیم که شرائط اقتصادی موجد افکار, و افکار نیز موجد شرائط اقتصادی دیگری
میشود. ایدئولوژیها را همواره بر اساس این روابط و این فعل وافعالات بایستی مطالعه کرد. باز هم باید
تکرار کرد, که حوائج اقتصادی, پایه جمله این امور شناخته میشود. و

بر ما واضح است که نویسندگان و متفکرین مامور تبلیغ و انتشار یا دفاع و تقویت ایدئولوژی های معینی
هستند. افکار و نوشته ایشان بصورت حکایات و داستان های ساده پخش میشود, ولی اگر بکنه آن پی ببریم
خواهیم دید که دارای ایدئولوژی معینی هستند. این بررسی دارای لطف و دقت مخصوصی استکه باید با
کمال احتیاط و باریک بینی صورت گیرد. ما شیوه ای برای این بررسیها و تحمیل ها بدست میدهیم که در
عین کمک مفید برای سلوب ماتریالیسم دیالکتیک قرار داشته باشد. منتها باید دقت وافی داشت که این شیوه
را بطرز ماشینی بکار نبریم و جبیزی که قابل تحلیل ما نباشد بزور تحلیل نکنیم. و

                                                  شیوه تحلیل دیالکتیکی
برای اینکه متود دیالکتیک ببهترین وجهی بکار رود باید خیلی چیزها را شناخت و اگر از موضوع آن
غافل باشیم بایستی بطور دقیق آنرا بیاموزیم و گر نه قضاوتهای ما صورت حقیقی و منظمش را از دست
خواهد داد. و
برای تحلیل دیالکتیک یک کتاب با یک قصه ادبی, اکنون شیوه ای بدست شما میدهیم که بتواند در سایر
موارد هم بکار ببرید. و
الف - نخست باید به محتویات کتاب یا قصه ای که تحلیل خواهیم کرد توجه کنیم آنرا از مسائل اجتماعی
جدا کنیم زیرا خر چیزی که ما بخواهیم بمبارزات طبقاتی و شرائط اقتصادی بستگی ندارد. و
تأثیرات ادبی هم وجود دارد که بایستی بدان توجه داشت. باید دید که این کتاب به چه مکتب ادبی تعلق
دارد. متوجه تکامل داخلی ایدئولوژیها باشیم در ضمن مطاله بر داشتن یک خلاصه از موضوع قابل تحلیل
و یادداشت نکات موثر لازم است. و
ب - باشخاص اجتماعی که قهرمان داستان هستند ملاحظه کنیم. طبقه ای را که این اشخاص بدان تعلق
دارند بشناسیم, کار آنها را بررسی کنیم و به ببنیم آیا میتوان بشکلی سرگذشت کتاب را به یک نظر
 اجتماعی مربوط کرد. و
هر گاه این عمل ممکن نبود و بطریق معقول امکان نداشت, از تحلیل دست برداشتن خیلی بهتر از ساختن
تعبیرات است, هرگز نباید تفسیری را ختراع کرد. و
پ - وقتی طبقه یا طبقاتی که در داستان بازی میکنند معلوم شد باید مسائل اقتصادی را مورد ملاحظه
قرار داد, باین معنی که طریقه تولید یا وسائل تولید, در زمانی که موضوع واقع میشود, چگونه بوده است
مثلاً هر گاه واقعه در زمان ما باشد دوره اقتصاد سرمایه داری است. امروزه قصه ها و رمانهای بسیاری
در مذهب کاپیتالیسم نوشته میشود و با آن مبارزه میکند. ولی برای مبارزه با کاپیتالیستها دو طریق موجود
است. و
یک - طریقه انقلابی و پیشرو دو - طریقه ارتجاعی که میخواهد بشریت را بعهود گذشته برگرداند: در
رمانهای امروزی مبارزه رائج سرمایه داری بیشتر باین صورت است که همیشه تأسف دوره های پیش را
بخورند. و
ث - وقتی باین نکات رسیدیم. آنوقت میتوانیم ایدئولوژی کتاب را بشناسیم باینمعنی که بافکار, احساسات و
طرز تفکر مولف راه یابیم. و
در ضمن مطالعه و بررسی ایدئولوژی باید فهمید کتاب چه نقشی را بازی می کند و در مغز خوانندگان
خود چه اثری می گذارد. و
ث - آنوقت خواهیم توانست نتیجه کتاب را پس از این تحلیل خلاصه کنیم. و بگوئیم برای چه نوشته شده
است و علت نشر آن در این زمان چیست. و
این متود: با در نظر داشتن کلیه مسائلی که تا اینجا مطالعه کرده ایم مفید واقع میشود. این را خوب باید
فهمید که دیالکتیک همانطور که جهان بینی خاصی بما میدهد: همانطور هم خواستار شناسائی صحیح
امور ست تا بتوان از مورد معینی صحبت و یا آنرا تحلیل کرد. و

اکنون که دانستیم متود ما چیست باید در مطالعات خود زندگی مبارزجویانه خود و تغییراتی که بدان دست
میدهد دقت و کوشش داشته باشیم که همه چیز را برحسب حرکت و تغییر نگاه کنیم به بحالت ثابت و
بیحرکت  و بعلاوه هر چیزی را از کلیه جوانب آن ملاحظه کنیم نه از یکسو خلاصه در همه چیز و در
همه جا با فکر دیالکتیکی بررسی مطالع کنیم. و
     
                                          هفتم- لزوم مبارزه ایدئولوژیک
اکنون ما میدانیم ماتریالیسم دیالکتیک یعنی شکل نوین ماتریالیسم که بدست مارکس و انگلس پی ریزی
شده است چیست: و نیز میدانیم که این ماتریالیسم است که بوسیله لنین توسعه یافته است. در این کتاب
تا آنجا که توانسته ایم از متون مارکس و انگلس یاری خواسته ایم ولی از ذکر این نکته نا گزیریم که
بخصوص بایستی اثر فلسفی لنین را مطالعه کرد امروزه مارکسیسم بدون لنینیسم ارزش واقعی خود
را نمی تواند نشان دهد. و
مارکسیسم لنینیسم و ماتریالیستی دیالکتیک تفکیک شدنی نیستند. ماتریالیستی دیالکتیک بما مجال میدهد
که بوسعت, بقدرت  و بمنافع سرشار مارکسیسم لنینیسم دست یابیم. و
این موضوع ما را باین نکته میرساند که یک فرد مبارز در صورتی به اسلحه ایدئولوژیک مجهز میشود
که به گلیه این اصول آشنا گردد. و
دنیای بورژوازی چون بدین معنی واقف است کوشش می کند, ایدئولوژی مخصوص خود را, بهر وسیله
که میشود, وجدان کارگران سوخ و نفوذ دهد. چون میداند که در بین مباحث عمده مارکسیم

                 یک - این قسمت بخصوص در کشور ایران واحد اهمیت حیاتی است . و
لنینیسم, مردم از همه کمتر بمفهوم ماتریالیسم دیالکتیک وقوف دارند در این مورد سکوت میکنند. مشکل
میتوان باور کرد که فرهنگ دولتی از این متود و شیوه تحقیق غافل و بیخبر باشد. چیزی که باعث میشود
فلسفی بر اسلوب یکصد سال پیش آموحته شود همان تعهد علمای بورژوازی است. و

اگر سابقاً, اسلوب متافیزیک بر شیوه دیالکتیک تسلط و برتری داشت همانطور که دیدیم: علتش جهل
عمومی بود. امروزه در پر تو ترقیات علمی معلوم شده است که اسلوب ماتریالیست دیالکتیک تنها اسلوبی
است که بامبانی علمی تطبیق میکند و خیلی افتضاح آور است . و
دانشکده های ما بفرزندان ما سبک تفکر فرسوده و باطلی تدریس میشود که سوای جهل مبنائی نداشته
است. و

حتی علماء ناچار میشوند: در مطالعات تخصصی خود: در پاره ای موارد خواه ناخواه از موازین
دیالکتیک مدد بخواهند و گر نه ادامه تحقیق و آزمایش با نحوه تفکری که بدانها آموخته شده یعنی اسلوب
تفکر متافیزیکی امکان پذیر نیست. و

اگر علمای بزرگی از قبیل پاستور و برانلی که از ایده آلیستها و یکتاپرستان بوده اند دارای سنخ تفکر
دیالکتیکی میبودند! چه پس کمکها و ترقیات عمده تری که میتوانستند بعلوم و عالم بشری بدهند. و

بورژوازی علاوه بر این جنگ که مارکسیسم لنینیسم را با سکوت برگزار می کند برای مبارزه با
جنبش کارگری اقدامات دیگری هم میکند چنانکه در این ایام تئوریسین های تازه وارد و نوزادی پیدا
میشوند که خود را مارکسیست میشمرند و می خواهند باصطلاح خودشان مارکسیسم را احیاء و جوان
کنند. و
در اینگونه مبارزات مخصوصاً مسائلی از مارکسیسم را انتخاب میکنند که بخوبی روشن و باز نشده
است, مثلاً فلسفه ماتریالیسم و بدان وسیله سیر نهضت را کند و یا منحرف می کنند. مثلاً کسانی یافت
میشوند که میگویند مارکسیسم از لحاظ عمل انقلابی صحیح است, ولی فاقد جنبه عمومی جهانی میباشد
می گویند که میتوان کاملاً مارکسیست بود بی آنکه بقبول فلسفه مادی تن در داد. و
اقدامات خرابکارانه از این قبیل و باشکال مختلف صورت میگیرد, آنهائی که همیشه دم از مارکسیسم
میزنند میخواهند اصل مارکسیسم را خراب کنند و افکاری را در آن نفوذ دهند که غیر از مارکسیسم
باشد, یعنی خالی از فلسفه مادی باشد. در گذشته از این قبیل اقدامات زیاد شده است. برای مبارزه با
همین فعالیتها بود که لنین کتاب ماتریالیسم وامپی ریو کری تی سیسم را تألیف کرد. و
در عصر کنونی که عصر رواج مارکسم می باشد این گونه شبئات روبفزونی نهاده است. اینجاست
که فلسفه مارکسیسم یعنی ماتریالیسم را باید بخوبی آموخت تا بتوان از چهره مخالفین و دشمنان
مارکسیسم نقاب برداشت. و

                                                              نتیجه
خوشبختانه, چند سالی است که مخصوصاً طبقه کارگر فشار زورمندی بطرف مسائل مارکسیستی آورده
است و بفرا گرفتن فلسفه ماتریالیستی رغبت روز افزونی نشان می دهد, علت این امر آنستکه طبقه
زحمتکش بحقانیت و درستی دلائلی که ما در آغاز کتاب آورده ایم پی برده است. کارگران برطبق
آزمایش های شخصی خود, بلزوم تطبیق تئوری باعمل و دامنه دادن بمطالعات تئوریک وقوف حاصل
کرده اند البته این کوشش تا حد امکان باید ادامه پیدا کند. وظیفه و نقش هر مبارزی آنستکه این جریانرا
تقویت کند, بجهت صحیح براند, و ماهیت آن را صحت بخشد, باید خوشحال بود که دانشکده کارگری
پاریس امروز بام دانشکده نوین معروف شده است. و
به هزاران هزار انسان مفهوم ماتریالیسم دیالکتیک را آموخته است و چنانچه بدین طریق پیش برویم
به بورژوازی می توان نشان داد که راه علم کدامست. این مسئله وظیفه ما را نیز مشخص می کند باید
مطالعه کرد. مارکسیسم را باید یاد گرفت و بهمه کس یاد داد. بموازات مبارزه ای که در خیابانها و در
محل کار صورت میگیرد وظیفه هر مبارزی آنستکه این مبارزه ایده ئولوژیک را در همه جا بعهده
گیرد. و

وظیفه ما آنستکه از ایدئولوژی خود در برابر حمل مختلف دفاع کرده و سپس بحمله متقابله پردازیم تا
ایدئولوژی بورژوازی را خراب و ویران و از وجدان کارگرها ریشه کن کنیم ولی برای برتری یافتن
در این مبارزه باید مسلح شد, فرد مبارز باید بشناسائی و درک ماتریالیسم دیالکتیک مسلح باشد. و

در شرائط کنونی بزرگترین وظیفه ما برقراری جامعه بی طبقات است تا در آن جامعه هیچ چیز نتواند
سد راه علم و فرهنگ شود. و

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen